مناقشات بین الملل و عوامل موثر در پیشبرد مذاکرات

امین کریمی

amin-karimi-190x190در این جهان و مناسباتی که بر آن حاکم است، ملتی دارای قدرت، اثرگذاری و تعیین کنندگی نوع نظم جهانی هست که توانسته باشد در همهٔ عرصه‌های نظامی، اقتصادی، دانش، اندیشه و…. آفریننده و پویا شود. چنین ملتی را دولتی نمایندگی می‌کند که حرکت در جهت منافع ملی را به خوبی درک، و در خود تقویت کرده است تا با ارادهٔ خویش بستری را فراهم نماید که همه چیز در خدمت تآمین دائمی این منافع باشد. بی‌تردید ایدئولوژی‌ها نیز باید در این مسیر به کار گرفته شوند و نه وارون آن. نه تنها نمی‌باید به قیمت پیروی از خط فکری خاص و نگاه ایدئولوژیکِ صرف، آرمان‌های یک ملت را فدا کرد و مردم را به خاک فلاکت نشاند، بلکه این ایدئولوژی‌ها هستند که باید در خدمت منافع دائم ملت قرار بگیرند حتی اگر در این مسیر ناچار به زیر پا گذاشتن آن‌ها شویم. در این جهان و در عرصهٔ سیاست رقابت و تقابل میان دولت‌ها امری بدیهیست. توطئه‌ها در کار هستند و دستگاه دیپلماسی کشور‌ها ناچار به خنثی سازی آن‌ها. هر اندازه سیاستمداران آگاه‌تر و هوشیار‌تر و ملی گرا‌تر باشند توانایی دفاع از منافع ملت در آن‌ها بیشتر خواهد بود. در این میان و به هنگام رقابت‌ها و تقابل‌ها و برخورد‌ها آن چیزی که سیاستمداران را در عرصهٔ بین الملل یاریگر می‌باشد توجه کامل به توان کشورشان در زمینه‌های مختلف و همچنین برآورد قدرت و توان دیگر ملت‌ها و دولت‌ها می‌باشد تا بتوان مسیر حرکت و نتایج احتمالی را پیش بینی کرد و هزینه‌های پیش رو و دستاورد‌ها را محاسبه نمود. آن زمان که یک ملت، با یک و یا چند کشور و در نتیجهٔ برخورد منافع ناچار به تقابل می‌شود باید دارای سیاستمداران ملی گرا و مجرب باشد که بتوانند با کمترین هزینه و امتیاز دادن و با لحاظ حداکثری منافع ملی با جهانیان وارد تعامل شوند تا نتایجی روشن و مثبت به دست آید. در این رهگذر هر ملت ناگزیر به پذیرفتن واقعیات موجود است تا میزان شدت عمل و یا انعطافی که می‌توان نشان داد را به درستی تشخیص دهد. یک دیپلمات آگاه بر پایهٔ شناخت کاملی که از توانمندی‌ها و ضعف‌های سرزمینش دارد و به دور از خیال‌پردازی و توهم و البته خودکم بینی و ضعف، پای در مسیر می‌گذارد و نخواهد گذاشت گزندی متوجه میهنش شود.

اگر بخواهیم نگاهی به برخی زمینه‌های مهم و حیاتی که باید مورد توجه دستگاه دیپلماسی هر کشور قرار گیرد بیندازیم می‌توان به گزینه‌های زیر اشاره کرد:

– توان نظامی: اینکه سلاح‌ها و تجهیزات نظامی یک کشور چه اندازه پیشرفته می‌باشند و نسبت به طرف و یا طرف‌های مقابل در چه جایگاهی قرار دارند و میزان تولید و ذخایر چه اندازه است. میزان دانش نظامی ارتشیان در چه حدی است و در صورت بروز درگیری آیا مردم آمادگی روانی برای بسیج و دفاع از میهن را دارا می‌باشند و یا خیر.

– شرایط اقتصادی: توان نظامی وابستگی تام به توان اقتصادی دارد. آیا اقتصاد دچار رونق است یا رکود؟ آیا جامعه در رفاه می‌باشد و یا فقر و نارضایتی همه گیر است؟ در صورت اعمال تحریم‌های بین المللی اقتصاد کشور فرومی پاشد و اگر چنین می‌شود پس از چه مدت؟ میزان ذخایر و توانایی تولید مواد اولیه و کالاهای اساسی و مواد غذایی (ادوات نظامی و…) چه اندازه خواهد بود؟

– متحدان استراتژیک: نقشی بسیار تعیین کننده در مناسبات جهانی هر کشور ایفا می‌کند. اینکه دولت‌های متحد تا چه زمانی همراه هستند و چه اندازه به هنگام تنش‌ها و یا بروز جنگ احتمالی حاضر به پرداخت هزینه خواهند بود و دارای چه میزان قدرت نظامی و اقتصادی و… هستند. آیا متحدان همراه واقعی بوده و یا اهل سازش می‌باشند و به تعد‌هایشان پایبند نخواهند بود و کشور را تنها خواهند گذاشت؟ آیا به هنگام بحران‌ها اتحاد استراتژیک خود را بی‌هیچ چشمداشتی حفظ می‌کنند و یا بهره کشی و باج گیری را در دستور کار خود قرار می‌دهند؟

– جایگاه بین المللی حکومت و کشور: توجه به این امر که دولت و یا حکومت در بیرون از مرز‌ها دارای دوستان بیشتری است و یا دشمنان بی‌شمار دارد و دارای چه اندازه میزان محبوبیت بین المللی می‌باشد. آیا امکان ایجاد اجماعی جهانی علیه آن بیشتر خواهد بود و یا بنابر منطقه‌های نفوذ و همچنین روابط سیاسی و اقتصادی و فرامنطقه‌ای چنین نخواهد شد و یا به سختی صورت خواهد گرفت؟

-منطقه‌ای که ملت در آن تنفس می‌کند: آیا همسایگان دارای امنیت پایدار هستند و یا غیر از این است؟ آیا منطقه گرفتار آشوب می‌باشد یا ثبات؟ در دل کشور و در صورت ایجاد بحران آیا نیروهای گریز از مرکز وجود دارند و کشور را به آشوب می‌کشانند و اگر چنین است آیا از سوی همسایگان و قدرت‌ها مورد حمایت قرار می‌گیرند یا که خیر؟

-جایگاه دولت در درون کشور و در میان ملت: که مهم‌ترین و اثربخش‌ترین گزینه برای تیم دیپلماسی هر کشور می‌تواند باشد. اگر ملت همراه با دولت باشد سیاستمداران با اعتماد به نفس کامل وارد مذاکره خواهند شد چون می‌دانند که در صورت بروز هر وضعیتی مردم همراه آنان خواهند بود. بنابراین با قدرت برآمده از ارادهٔ ملت در مسیر تأمین منافع ملی حرکت کرده و وادار به دادن امتیازهای خائنانه نخواهند شد چرا که خود را نمایندگان واقعی ملت می‌دانند و نه نمایندهٔ حکومتی سرکوب گر. با این شرایط عبور از بحران‌های سیاسی آسان‌تر و با دستاوردهای بهتری همراه خواهد بود. نمی‌توان با سرکوب و مشت آهنین و به زور ملت را با خود همراه کرد. بی‌تردید دستگاه دیپلماسی برآمده از حکومتی سرکوبگر بدون اتکای مردمی صرفا در مسیر حفظ خویش دست به عمل خواهد زد و چون خود را تنها و فاقد حمایت مردمی می‌بیند به هنگام بروز بحران‌ها مجبور به دادن امتیازهای فراوان می‌شود. سیاست خارجه ادامهٔ سیاست داخلی است و تنش زدایی بین المللی بدون از تعلیق درآوردن ملت و حرمت نهادن راستین به مردم و خواسته‌هایش، شکننده و بدون دستاوردهای روشن و ماندگار خواهد بود.

با توجه به موارد گفته شده و گزینه‌های دیگری که می‌توان افزود پرپیداست که بازیگران عرصهٔ سیاست و دولتمردان در همه حال (چه در زمان بحران و چه شرایط عادی) باید آن‌ها را مدنظر داشته و تنها با در نظرآوردن شرایط کشور خویش سیاست گذاری‌ها، تصمیم گیری‌ها و مواضعشان را عملی و آشکار نمایند. بی‌تردید با سخنان و مواضع و اعمال غیرکار‌شناسانه، غیرمسئولانه و ریسکی و بدون در نظرداشت جایگاه کشور بحران‌های بین المللی آفریده می‌شوند که هجمه‌های سنگین از جمله قطع نامه‌ها و تحریم‌ها و خطر جنگ ماحصل کار خواهد بود تا ضدیت و واگرایی دیگر کشور‌ها را موجب گردد تا برای جلوگیری از این تهدید‌ها و فشار‌ها و تأثیرمنفی برآمده از آن‌ها، سیاستمداران ناچار به دادن امتیازهای فراوان و ضدملی شوند.

بی‌تردید هر ملتی که بخواهد در مناسبات جهانی تأثیرگذار بوده و منافع خویش را کاملا تأمین نماید باید در همهٔ عرصه‌ها خود را هر چه بیشتر تقویت کرده و در مسیر عظمت گام‌های استوار بردارد. از آنجا که ملت ایران در جهان پرآشوبی زیست می‌کند و در یکی از بی‌ثبات‌ترین مناطق جهان سکنی دارد و بدین دلیل که در پیرامون مرزهای ایران دولت‌های حامی تروریسم و کشتار قرار گرفته که رقبا و دشمنان دیرین ایران نیز بوده‌اند و از آنجا که گروه‌های تروریستی مورد حمایت از خارج در مرزهای غربی و شرقی ایران دارای سازماندهی هستند و برخی گروه‌های مورد حمایت قدرت‌ها بر طبل تفرقه و کینهٔ قومی و تجزیه می‌کوبند، فارغ از آنکه چه حکومتی بر سر کار است، ایران باید در زمینهٔ تسلیحات و تجهیزات نظامی دارای توانمندی‌های گسترده، پیشرفته و به روز باشد. آن زمان که بزرگ‌ترین قدرت‌های جهان، بزرگ‌ترین تولید کنندگان اسلحه و ادوات نظامی هستند بر ایرانیان است که قدرت نظامی و دفاعی خود را به صورت پیگیر و روزافزون تقویت کرده و سرمایه گذاری‌های نامحدود نمایند. آشکار است که ایران باید تا بن دندان مسلح باشد و بماند.

 در کنار این شرایط تنش زدایی بین المللی باید در دستور کار قرار بگیرد. پرپیداست که تنش زدایی با خود را از پیش تسلیم دانستن یکی نمی‌باشد و نمی‌توان با ضعف نشان دادن موفقیتی واقعی بدست آورد. ایران امروز نیاز به متحدان بیشتر و قدرتمند و همراه دارد. تجربهٔ این چند دهه ثابت کرده است که چین نمی‌تواند متحد قابل اطمینانی برای ایران باشد همچنانکه تاریخ در مورد روس‌ها جز این نمی‌گوید. چین و روسیه در صدور قطع نامه‌های شورای امنیت علیه ایران نقش اساسی داشته‌اند. در این رهگذر چین دارایی‌های ایران را بلوکه کرده است و روسیه بعد از هزینه‌های سرسام آوری که بر ملت ایران وارد کرد، هنوز نیروگاه فرسودهٔ بوشهر را عملیاتی نکرده و سامانهٔ اس ۳۰۰ را نیز به ایران تحویل نداده است. (نمونه‌های بسیاربیشتری می‌توان آورد) این روز‌ها به دلیل شرایط پیش آمده در اوکراینکه روسیه یکی از بازیگران اصلی آن می‌باشد، غرب در تضاد منافع با روسیه قرار گرفته و به تحریم‌های اقتصادی این کشور دست زده است. اینک روسیه تنها مانده و به اینکه ایران را در کنار خود داشته باشد نیازی مبرم دارد. روسیه به احتمال فراوان برای گفتگوهای هسته‌ای پیش رو به جمهوری اسلامی قول همکاری داده است اما مسئولان باید بدانند که در صورت حل ماجرای اوکراین، روسیه به شرایط پیشین بازخواهد گشت و پشت ایران را دوباره خالی خواهد کرد. به قول‌های روسیه چندان نمی‌توان دل بست و نمی‌توان استراتژی مذاکرات آینده را حول این محور پایه ریزی کرد و پیش برد. ایران نیاز به متحدان جدید و قدرتمند دارد و بهترین راه حل تلاش برای آب کردن یخ روابط با آمریکا می‌باشد. علاوه بر این حمایت تمام عیار ازایرانی تبارانی که در سرزمینهای ایران بزرگ فرهنگی زیست تاریخی خود را ادامه می‌دهند، در کنار پشتیبانی از شیعیان امری استراتژیک بوده وباید در اولویت نخست سیاست گذاری‌ها قرار بگیرد. پشتیبانی کامل و همیشگی از ایرانی تباران و حوزه‌های تحت نفوذ فرهنگ ایرانی بدون وجه المصالحه قرار دادن آن‌ها بر دولت ایران امری ضروری و البته بدیهی می‌باشد. این رویکرد نگاه تبار ایرانی را به سوی سرزمین مادر دوباره بازمی گرداند تا ایران نقطهٔ اتکا و امید به شمار آمده و احساس تعلق بدان عمومیت یابد. حمایت وهمکاری در تمامی زمینه‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و…. باید روزافزون و گسترده گردد تا از این رهگذر بتوان عنصر ایرانی را از کیستی و چیستی خود آگاه کرد و همگرایی نهایی را موجب شد. از دیگر سوی روند حمایت‌های هزینه بردار و ایدئولوژیک از مناطق و اقوامی که اشتراک فرهنگی و مذهبی با ایرانیان نداشته و حتی سابقهٔ ضدیت با ایران و ایرانی دارند نمی‌تواند در مسیر منافع ملی ما باشد. حمایت‌های تسلیحاتی و راهبردی امروز ایران از کرد‌ها و شیعیان ترکمن در عراق اقدامی اساسی و ملی بوده است و باید به دفاع کامل از آن برخاست. همچنانکه پشتیبانی از کردهای سوریه و حتی ترکیه باید در دستور کار قرار گیرد. این روند باید با قدرت بیشتر پی گرفته شود تا ویرانی‌ها و جنایاتی که بر تبار ایرانی تحمیل شده است و می‌شود متوقف گردد.

تنش زدایی بین المللی جز از طریق تنش زدایی داخلی به بار نمی‌نشیند. تا زمانی که ملت ایران در تعلیق نگاه داشته شود دولتِ تن‌ها، در مذاکرات جهانی طرفی نخواهد بست و دستاوردهای چشمگیر و مثبتی عایدش نخواهد شد. تا آزادی‌های سیاسی، اجتماعی و فردی پاس داشته نشوند، تا نگاه قیم مآبانه بر سر ملت باشد و شهروندان به خودی و غیر خودی تقسیم شده باشند، تا مطبوعات آزاد نگردند و محدودیت‌های اجتماعی بر مردم و به ویژه زنان ایران وجود داشته باشد و مطالبات مدنی ملت جدی گرفته نشود و حقایق به صورت شفاف و صادقانه با مردم در میان گذاشته نشود و…. نمی‌توان در برابربحران‌های بین المللی پایداری کرد و از منظر منافع ملی بر پیچیدگی‌ها غلبه کرد. دولتِ تنها و ملت ناراضی و سرکوب شده و ناامید در معادلات جهانی همیشه بازنده خواهند بود.

به دلیل سیاست‌های تنش زای جمهوری اسلامی در عرصهٔ بین الملل و به بن بست کشانده شدن پروندهٔ هسته‌ای و مواضع سلبی و رومانتیک گرفته شده توسط برخی دولتمردان و نظامیان حکومت بی‌آنکه شرایط خطیر ایران در کانون توجه بوده و برآوردی دقیق از توانمندی‌های کشور مدنظر قرار گرفته شده باشد، از سوی شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه‌هایی که پایه گذار تحریم‌های بسیار شدید و بی‌سابقه علیه ایران بود صادر گردید. پس از گذشت چند ماه از آغاز تحریم‌ها که در ابتدا به شوخی گرفته می‌شد و برخی آن‌ها را کاغذ پاره‌های بی‌اثر می‌شناساندند، اقتصاد بیمار و رنجور ایران به مرز فروپاشی کامل رسید. اقتصادی که وابستهٔ مطلق به صادرات منابع عظیم و گستردهٔ کشور بود (و می‌باشد) تا از این رهگذر حتی خاک میهن نیز به چوب حراج گذاشته شود. اقتصادی که درآمد‌های میلیاردی حاصل از صادرات را خرج واردات بی‌رویه و باری به هر جهت کرد تا دسته بیل و چاقو و سنگ قبر نیز وارد کشور شده باشند. سرمایه‌ها به تاراج رفت تا امر تولید تحت تآثیر قرار گرفته و بسیاری از کارگاه‌ها و کارخانه‌ها به ورشکستگی رسیده و ایران تبدیل به مصرف کنندهٔ تمام عیار اجناس و محصولات خارجی گردد. اقتصادی که با دلال بازی و واسطه‌گری اعتبار معنایی پیدا کرده است و بر پایهٔ رانت وامتیازهای ویژه به اصحاب و وابستگان قدرت تعریف شده است. در این میان کشانده شدن انقلاب‌های عربی به کشور سوریه که سرکوب خشونت بار اسد را در پی داشت و حمایت غرب و عربستان و ترکیه از انقلابیون و همچنین تروریسم بنیادگرا در جهت به زیرآوردن دولت علوی سوریه، ایران را نیز به ناچار وارد ماجرا کرد. هزینه‌های سرسام آور میلیاردی در سوریه اقتصاد بیمار ایران را تحت فشار بسیاری قرار داد. جنگی که به عمد فرسایشی شده بود دلارهای بیشتری را می‌بلعید تا در ‌‌‌نهایت تحریم‌های تمام عیار ضربه‌های کاری را بر اقتصاد ایران وارد آورده و به سوی فروپاشی سوق دهد. بی‌شک یکی از اهداف اصلی فرسایشی کردن جنگ داخلی سوریه، وادار کردن ایران به همکاری برای حل مسئلهٔ هسته‌ای بود. اگر درایتی بود جمهوری اسلامی هرگز نباید این اجازه را می‌داد که پروندهٔ هسته‌ای به شورای امنیت فرستاده شود. پس از آن نیز باید در مذاکرات مواضعی گرفته می‌شد تا از صدور قطع نامه‌های بیشترجلوگیری شود. اما بی‌آنکه به توانایی‌های ایران در زمینه‌های مختلف توجه شود سیاست لجاجت کورکورانه و دفعی و از روی توهمِ قدرت اعمال شد تا مسیر قهقرایی برای اقتصاد نیز پی گرفته شود. ادامهٔ این روند باعث شد که نگاهی تک بعدی برای حفظ اسد و به هر قیمت دارای اعتبار شود تا به امروز رسیده باشیم حال اگر مسیر به خوبی دیده می‌شد بهتر آن بود که اسد به زیر می‌آمد و شخصی دیگری جایگزین می‌گردید و به مطالبات عمومی سوری‌ها پاسخی منطقی داده می‌شد تا اقتصاد ایران متحمل چنین فشاری نگردد تا ملت ایران بیش از پیش به فقری روزافزون دچار نشود. باید توجه داشت که حمایت از سرزمین‌های ایران بزرگ فرهنگی و مناطق تحت نفوذ فرهنگ و یا دولت‌های ایرانی شامل حال مردمان می‌شود و نه صرفا حکومت‌ها. آن زمان که سخن از ایرانی تباران و شیعیان و… می‌شود منظور قاطبهٔ مردم است و نه دولت‌های آنان. حمایت باید عام باشد و نه وارون آن.

از آنجا که هدف اصلی شرایطی که بر سوریه رفته شیعهٔ سیاسی و ایران می‌بود تا حمایت غرب و اسرائیل و همچنین عربستان و ترکیه را با خود داشته باشد، تشخیص آنکه این روند به سوی عراق نیز کشانده خواهد شد سخت نبود همچنانکه تلاش خواهد شد تا این شرایط به درون مرزهای ایران نیز هدایت شود. بی‌تردید چگونگی پیشبرد مذاکرات هسته‌ای و رویکردی که ایران اتخاذ خواهد کرد بسیار تعیین کننده بوده و در نوع حمایت از این جریان تأثیر بسزایی خواهد داشت. اگر مذاکرات به بن بست کشیده شوند تلاش روزافزونی برای انتقال بی‌ثباتی‌ها به درون کشور خواهد شد و نیروهای قومگرا و تجزیه طلب و مسلح بیش از پیش حمایت خواهند شد؛ اما اگر دولتمردان در مسیر منافع ملی حرکت کرده و در پی کسب حداکثر امتیازهای ممکن باشد و با درایت و به دور از لجاجت و یا از پیش تسلیم بودن توافق نهایی را موجب شود (اگر اراده‌ای در آن سوی مذاکره باشد) در ادامه خواهیم توانست منافع خود را با قدرت بیشتری در عراق و سوریه دنبال کرده و نقش محوری ایفا نماییم. جدای بر حمایت‌های تسلیحاتی و لجستیکی ایران ازعراق و ایرانی تباران و شیعیان که باید پی گرفته شود، دستگاه دیپلماسی ایران باید این هنر را داشته باشد که بتواند اجماعی جهانی را برای کنترل بحران خاورمیانه ایجاد نماید. تلاش همه جانبه باید این باشد که ایران به تنهایی وارد جنگ در عراق نشده و تمامی هزینه‌ها را متحمل نگردد. اعمال تروریست‌ها در عراق و سوریه مصداق بارز جنایت علیه بشریت بوده و باید سیاستمداران ایران از این منظر فعالیت‌های دامنه دار و گسترده‌ای در کار کنند. حمایت‌های جهانی تاکنون بیشتر اقلیم کردستان را شامل شده است. درست که حمایت کامل از کردهای ایرانی تبار باید صورت بپذیرد اما تجهیز نامحدود بارزانی از سوی کشورهای اروپایی معنادار بوده و در آینده برای کشور می‌تواند خطرآفرین باشد. ایران باید بتواند خود را به عنوان نمادی علیه تروریسم و بنیادگرایی و کشتار و جنایت علیه بشریت بشناساند و عربستان و کشورهای حاشیهٔ خلیج فارس و همچنین ترکیه را به عنوان عاملان تروریسم رسوا نماید. بارزانی باید مجبور شود که در میدان ایران بازی کند و نه ترکیه و اسرائیل. نامهٔ تشکر و سپاسگزاری رسمی بارزانی از ایران حرکت رو به جلویی بوده است اما بسیار ناچیز می‌باشد و نمی‌توان به این سخنان اطمینان کرد. دستگاه دیپلماسی ایران محکوم به کنترل اوضاع عراق به سود ایران است وگرنه پیامدهای ناگواری برای کشورمان رقم خواهد خورد.

‌‌‌نهایت آنکه تجربه نشان داده است تا به امروز سیاست‌های اعمال شده توسط جمهوری اسلامی صرفا ایدئولوژیک بوده‌اند بطوریکه در این رهگذر منافع ملت ایران تحت تاثیر قرار گرفته و در بسیاری زمینه‌ها تامین نگشته است.. این سیاست‌ها بیشتر رومانتیک و دفعی و تنش زا بوده و توان کشور در زمینه‌های گوناگون را در نظر نیاورده است تا نتیجه بحران‌ها و شرایط بغرنجی باشد که در ایران و پیرامون آن می‌بینیم. تجدید نظر نسبت به چنین رویکردی و تزریق نگاه کاملا ملی به سیاست‌ها می‌تواند راهگشا شود تا ایران را از بحران‌های پیچیده‌ای که بدان گرفتار است به سلامت عبور دهد.

 

 

 

 

۱۵ شهریور ۱۳۹۳

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *