حقوقبشر از جنس توانا و شهروندیار
سینا آریابد
امروزه نام تاربرگهای فیسبوکی «توانا، آموزشکده مدنی» و «کارگاه آموزشی شهروندیار» برای تمام فعالان سیاسی، اجتماعی و حقوق بشری ایران آشناست. این تاربرگها با پست کردن مطالب متعدد و متنوع حمایت همه جانبه خود را فعالان سیاسی و مدنی اعلام کرده و برای رساندن صدای ایرانی به گوش دنیا به بلندگو بدل شده است.
اما تشعشات روشنفکری تعدادی از ستاندکاران این تاربرگها به اندازهای رسیده است که برخی از حریمها و تابوهای ایرانی را به اسم مبارزه با جمهوری اسلامی در نوردیده است؛ حریمها و مقدساتی از جمله تمامیت ارضی، وحدت ملی و همبستگی اقوام. گاهی مشاهده شده که این تاربرگها با ارسال مقالاتی ناسیونالیسم ایرانی را به شدت محکوم کرده است. وقتی درباره نام نویسندههای مقالات تحقیق میشود، میبینیم نویسندههای گرانقدر فعال تجزیه طلب هستند که در یک کشور اروپایی پناهنده سیاسی شدهاند.
اما کوبیدن ناسیونالیسم ایرانی پایان ماجرا نیست. توانا و شهروندیار به جولانگاهی برای تجزیه طلبان تبدیل شدهاند. برای تجزیه طلبان زندانی و محکوم به اعدام، از هر مادری دلسوزتر رفتار میکنند و در پخش و نشر خبر طوری تلاش میکنند که به مخاطبان خود ثابت کنند این افراد زندانی و اعدامی، فقط و فقط به خاطر کُرد بودن، عرب زبان بودن و یا اهل تسنن بودن در زندان یا آستانه اعدام قرار گرفتهاند. نمونه بارزی که اخیرا اتفاق افتاد موضوع اعدام سامان نسیم و شش فعال سیاسی کرد اهل سنت بود. این تاربرگهای دلسوزتر از مادر با استفاده از طرفندهای رسانهای آنچنان معرکهای برای این هفت تروریست گرفته بودند که اگر کسی مدیران این تاربرگها و یا این هفت تروریست را نمیشناخت، بدون تردید به یک فعال حقوق بشر و دشمن درجه یک جمهوری اسلامی تبدیل میشد. اما اصل ماجرا چیست؟
سامان نسیم سال ۱۳۷۳ در مریوان به دنیا آمده است. گفته میشود وی در اواخر سال ۱۳۸۸توسط یکی از آشنایان خود که در قاچاق مشروبات الکلی فعالیت می کرده است با پژاک تماس گرفته و به عضویت در این گروه در آمده است. سامان نسیم بعد از یک سال و چندماه در تیم عملیاتی گروه پژاک قرار گرفته و برای انجام فعالیتهای مسلحانه وارد خاک ایران میشوند. این گروه از تروریستهای پژاک در ارتفاعات شمال غرب کشور چندین بار با سپاه پاسداران درگیر میشوند. پس از مدتی تعقیب و گریز، نیروهای سپاه ۲۷ تیرماه ۱۳۹۰ در ارتفاعات مرزی منطقه آلواتان سردشت موفق به محاصره گروه عملیاتی پژاک شده و بعد از ساعاتی درگیری سامان نسیم زنده دستگیر میشود. به گفته یکی از شاهدان عینی هنگام دستگیری سامان نسیم، این عضو پژاک تا آخرین تیرهای خود را علیه نیروهای سپاه به کار گرفته و هیچ گلولهای در خشاب او باقی نمانده بود. درنتیجه عملیات و آتش پراکنی اعضای تیم پژاک «رحمت دادوند» یکی از نیروهای سپاه شهید و سه نفر نیز زخمی شدند.
گفتنی است شهید رحمت دادوند فرزند ابوبکر دادوند که از پیشمرگان کرد مسلمان و متولد شهرستان سردشت بود و در هنگام شهادت دو فرزند داشت. پسرش شایان ۶ ساله و دخترش شیما یک و نیم ساله بود.
پس از اینکه برای وی حکم اعدام صادر میشود، تاربرگهای دلسوز توانا و شهروندیار تابوشکنیها را شروع کرده و اقدام به دفاع از نسیم سامان میکنند. روشنفکر نمایی آنان به حدی بود که میتوانست چشم هر انسان واقع بین را کور کند. نکتهای که رسانههای تجزیه طلبی، توانا و شهروندیار بر آن تکیه داشتند و از آن به عنوان اهرم قدرت برای اعمال فشار به دستگاه قضایی جمهوری اسلامی استفاده میکردند، پایین بودن سن سامان نسیم در زمان دستگیری بوده و از او به عنوان یک کودک یا در حالتهای بهتر، یک نوجوان یاد میکردند.
از طرفی حامد احمدی، کمال ملایی، جهانگیر دهقانی، صدیق محمدی، هادی حسینی و جمشید دهقانی، شش فعال کرد اهل سنت بودند که به اتحام محاربه، ترور و اقدام علیه امنیت ملی محکوم به اعدام شده و حکم اعدام آنها پیش از نوروز ۹۴ اجرا شد. اهرم قدرت رسانههای هوادار تجزیه طلبی برای این ۶ نفر، گرایشات اعتقادی آنها بود.
هر انسانی دوره گذر از کودکی به نوجوانی و نوجوانی به جوانی را طی میکند. هر شخصی در سن هفده سالگی توانایی تشخیص راه از چاه را دارد. در کردستان هزاران نفر در رده سنی سامان نسیم قرار دارند. پرسشی که باید از رسانههای تجزیه طلبی پرسید این است که چند درصد از نوجوان همسن و سال سامان نسیم وارد مبارزه مسلحانه و گروهکهای تروریستی میشوند؟ باید از این رسانهها پرسید که چرا گروهکهای مسلح را مورد بازخواست قرار نمیدهید که از نوجوانان (یا به قول شما کودکان) به عنوان سپر بلا استفاده میکنند؟ این رسانهها تلاش دارند با مظلوم نمایی توام با روشنفکری، سیستم قضایی و عدالت را نابود کنند و میدان مبارزه را برای پیشبرد اهداف شوم خود بازتر کنند.
بدون تردید حکم اعدام آن شش کرد اهل سنت، سنت گرایی آنها نبوده است. بلکه ترور، قتل و اقدام علیه امنیت ملی پایههای محکومیت آنان است. در ایران میلیونها نفر سنی به آرامی و خوشی در کنار شیعیان زندگی میکنند و برای فرقه خود تبلیغات میکنند. اگر فرمایشات این رسانهها درست باشد، اکنون میبایست بیننده اعدام میلیونها ایرانی به جرم سنت گرایی باشیم. اما اینها طرفند رسانهای است که البته زیاد هم در این مورد موفق عمل نکردند. هر انسان روشنگر و روشن ضمیری به راحتی میتواند به جریانسازی این رسانهها پی ببرد.
روشنفکر نمایی چپی در ایران محکوم به شکست است. دست این رسانهها به زودی برای همه کسانی که به وطنشان عشق میورزند، رو خواهد شد. این رسانهها که جا پای BBC گذاشتهاند باید درک کنند که جامعه مدنی ایران، اقدام علیه امنیت ملی، تجزیه طلبی و ترور را بر نمیتابد. این شکل دفاع از حقوق بشر، بیشتر مخالفت با حاکمیت ایران و موافقت با تجزیه طلبی است تا دل در گرو حمایت از حقوق بشر داشتن. مجرم، بشر است اما قهرمان نیست. مساله اینست که باید مجازاتش عادلانه و متناسب با جرمش باشد نه اینکه جرمش نادیده گرفته شود و به بهانه دفاع از حقوق بشر از او یک معصوم بسازیم.
بدون شک نادیده گرفتن جرم و معصوم سازی یک فرد مجرم به بهانه دفاع از حقوق بشر، تضعیف نظام عدالت و پاداش و تنبیه است. ما تردیدی در معیوب بودن سیستم قضایی ایران نداشته و نخواهیم داشت. این سیستم از جهاتی از پایبست ویران است اما کاستیهای موجود در سیستم قضایی ابزاری برای رد مجازات هر مجرمی نخواهد بود.