گزارشی از وضعیت خشکسالی؛ ایران در بین ۲۴ کشور دارای وضعیت خطرناک آب
روزنامه واشنگتنپست، تیرماه ۱۳۹۳، در گزارشی اعلام کرد ایران در بین ۲۴ کشوری قرار دارد که وضعیت آب در آنها خطرناک است. امروز در کمتر از یکسال که از انتشار آن مقاله میگذرد، همه کارشناسان این حوزه هشدار میدهند بحران آب در ایران مدتها پیش آغاز شده و از مرز خطرناک گذشته و در آینده نزدیک به «جنگ برای آب» مبدل خواهد شد.
شرق در یادداشتی با عنوان «عمق بحران را به مردم اطلاع دهید» نوشت: فارغ از دلایل رسیدن به چنین بحرانی و مقصریابی در این زمینه، از نشانهها هویداست که دیگر نمیتوان با این موضوع، شبیه سایر بحرانها و آسیبهای اجتماعی برخورد کرد و حل مسئله را به تعویق انداخت یا منتظر ماند با مرور زمان، از وخامت اوضاع کاسته شود. دکتر محسن رنانی هفته گذشته گفته است که نبرد آب بهزودی خانگی خواهد شد. به گواه آمار رسمی، قبل از انقلاب در ایران ١٩ سد داشتیم و امروز ۶۴٧ سد؛ جمعیت کشور دوبرابر شده…و تعداد سدها ٣٠ برابر و پیشیگرفتن توسعه از حفظ منابع تجدیدناپذیر یکی از دلایل اصلی بحران آب در ایران است. بین ٧۵ تا ٨٠ درصد آب تجدیدپذیر خود را از دست دادهایم و اگر همینطور پیش برویم، طی سه، چهارسال آینده، در همه شهرها جیرهبندی آب قطعی خواهد شد و دسترسی اکثر شهروندان به آب شیرین محدود.
جنگ برای آب ممکن است هنوز در کلانشهرها بهوضوح حس نشود، هرچند افت فشار را همه تجربه کردهاند، اما در شهرستانها و روستاهای مرکزی ایران از مدتی پیش آغاز شده است. خبرنگار ما سال گذشته در سفری به اصفهان، از زدوخورد اهالی چند روستا در شرق اصفهان برای گرفتن سهمی بیشتر از پساب جاری در بستر خشکشده زایندهرود خبر آورده بود. در آن سفر، جمعی از اهالی روستای «تیمیارت» برای قطعنکردن سهمشان از پساب جاری، از خبرنگار خواسته بودند صدایشان را به مسئولان برساند.
نقش رسانهها در انتقال این مفهوم که «تهمانده آب موجود در کشور را مصرف میکنیم»، حیاتی است و هرروز بیش از روز قبل باید بکوشیم عمق این بحران را به مردم نشان دهیم. لازم است همه ایرانیان ریاضت آب در بخش خانگی را آغاز کنند.
در بحران کمبود آب با کشاورزی چه باید کرد؟/کشاورزی در گردنه بیآبی
این روزنامه همچنین در گزارش دیگری درباره بحران آب نوشته است: مدتهاست زنگ خطر بحران آب در ایران به صدا درآمده است. اگر در سالهای گذشته پیشبینیها و تحلیلها از وقوع جنگ آب میگفت، حالا باید گفت ما درست در وسط این میدان جنگ هستیم. کافی است به مشکلات و اختلافنظرهای موجود پیرامون موضوع آب چه بین روستاها، شهرها، استانهای کشور و چه با کشورهای همسایه نگاه کنیم. کمتر گوشهای از ایران است که اینروزها درباره بحران آب با پرسش «چه باید کرد؟» دستبهگریبان نباشد. تالابها، دریاچهها و رودخانههای کمرمق یا کاملا خشکشده، کاهش حجم بارشها، کمآبی یا بیآبی چاههای آب و… همهوهمه نشانههای این بحران است.
دراینمیان سرنوشت و آینده کشاورزی بهعنوان یکی از اصلیترین و بزرگترین مصرفکنندههای منابع آب شیرین جهان چه خواهد شد؟ در ایران به گفته مقامات رسمی مختلف ٩٠ درصد از منابع آبی کنترلشده کشور در همین بخش مصرف میشود بااینحال، بسیاری بر این باورند با وجود بهرهوری پایین کشاورزی در ایران باید یا به فکر تعطیلی کامل کشاورزی بود یا چارهای نیست جز انجام انقلابی بزرگ در شیوههای کشت. براساس گزارش سازمان خواروبار جهانی (فائو)، مصرف آب در بخش کشاورزی ایران ٢٢ درصد بیشتر از متوسط مصرف جهانی است. طبق همین گزارش در جهان میزان تولید محصول کشاورزی بهازای مصرف هر مترمکعب آب حدود ٢,٥ کیلوگرم است، درحالیکه این میزان در ایران، حدود یک کیلوگرم است و تولید ناخالص ملی نیز تنها بین ٢٠ تا ٤٠ سنت بهازای مصرف یک مترمکعب آب در بخش کشاورزی برآورد میشود که متوسط جهانی در این زمینه حدود یک تا دو دلار و حتی بیشتر است.
بحرانی برای کل زمین
البته بحران کمبود منابع آب شیرین تنها مختص ایران که بخش وسیعی از آن در منطقهای خشک و نیمهخشک واقع شده، نیست. بحران آب مسئلهای جهانی است و رسانههای معتبر بینالمللی نه امسال، که سالهاست، کمتر هفته و ماهی را بدون مقاله یا گزارشی دراینباره سپری کردهاند.
سال ٢٠١٢ روزنامه گاردین در مقالهای به قلم «نیلمک اینتایر» از دانشکده مهندسی عمران و محیط زیست و مؤسسه گرانتام در مورد تغییرات آبوهوایی امپریال کالج لندن با اشاره به اثرات بحران کمبود منابع آب شیرین در کره زمین نوشت: « فهم معضل کمبود آب شیرین با توجه به نحوه توزیع آب در این سیاره آغاز میشود. تقریبا ٩٨ درصد از آب موجود در کرهزمین شور و تنها دو درصد مابقی آن شیرین است که از آن دو درصد، تقریبا ٧٠ درصد آن تشکیلشده از برف و یخ و٣٠ درصد از آن آبهای زیرزمینی است، همچنین کمتر از ٠,٥ درصد را آبهای سطحی زمین شامل دریاچهها، رودخانهها و کمتر از ٠.٠٥ درصد آن در جو موجود است».
در چنین شرایطی افزایش جمعیت انسانها در کرهخاکی معنایی بهجز گسترش کشاورزی و تقاضای روزافزون و بیرویه از ذخایر آبی که منجر به آلودگی بیشتر ذخایر آب شیرین میشود، ندارد.
کشاورزی و خشکسالی در ایران
اگر تا دو، سه سال پیش این تنها کارشناسان و متخصصان حوزه محیطزیست و منابع آب و در پارهای مواقع کارشناسان کشاورزی بودند که در رابطه با بحران فزاینده و خطرناک آب در کشور سخن میگفتند، حالا مدتی است مسئولان رسمی سابق و کنونی کشور هم آستینها را بالا زده و وارد این صحنه شدهاند. یکی از کسانی که بیشتر از همه در این زمینه فعال است، عیسی کلانتری وزیر اسبق کشاورزی در دولتهای خاتمی و هاشمی و همچنین دبیرکل خانه کشاورز است. او تاکنون بارها در رابطه با وضعیت بحرانی ایران بهلحاظ منابع آب شیرین و حتی لزوم تعطیلی بخش زیادی از کشاورزی در کشور سخن گفته است. این بخشی از حرفهای او در گفتوگو با خبرآنلاین است: «درحالحاضر محوریت توسعه کشور، آب است. حتی آب از رشد اقتصادی، انرژی هستهای و تورم محوریتر است، در شرایط فعلی منابع آب کشور بهشدت در حال کاهش است و اگر ما دلمان میخواهد جزء تولیدکنندگان عمده دنیا باشیم، باید این نکته را مدنظر قرار دهیم که به بهای نابودی چه چیزی میخواهیم این کار را انجام دهیم. زمانی که کشور با این همه مسائل زیستمحیطی، اقلیمی و کمبود آب مواجه است، صحبت از خودکفایی بیمعناست. عمدتا وقتی از خودکفایی صحبت میشود، در زمینه کالاهای اساسی است. میوه، خیار، سیبزمینی جزء کالاهای اساسی نیستند. ممکن است قیمت گوجهفرنگی پنج هزار تومان شود، ولی کالاهای اساسی غلات، گوشت، شیر، شکر، برنج، روغننباتی و… است». او همچنین میگوید: «درحالحاضر وزارت نیرو در رابطه با آبهای تجدیدپذیر کشور اعلام کرده است بیشتر از ١٢٠ میلیارد مترمکعب در سال نیست، اما نکته اینجاست که بیشتر از صد میلیارد مترمکعب در سال، آب تجدیدپذیر نداریم. طبق استانداردها هم باید ٤٠ درصد این آب را مصرف کنیم، اما ما ٩٦ میلیارد مترمکعب آبهای تجدیدپذیر را مصرف میکنیم. یعنی تقریبا نزدیک به صددرصد آبهای تجدیدپذیر. من نمیگویم کشاورزی را تعطیل کنیم. کشاورزی در کشور حدی دارد و در حد توسعه پایدار باید باشد. ما اگر امروز ٩٦ میلیارد مترمکعب آب استحصال میکنیم، ٨٨ میلیارد مترمکعب آن را در بخش کشاورزی مصرف میکنیم. بخش کشاورزی هماکنون ١٠ درصد از تولید ناخالص داخلی کشور را تولید میکند، اما ٩٢ درصد آب شیرین کشور را مصرف میکند».
در این زمینه البته او تنها نیست. چند روز پیش احمدعلی کیخا، معاون محیط طبیعی سازمان محیطزیست نیز در همینباره اعلام کرد: «وقتی میگوییم امنیت غذایی به این معنی نیست که همه محصولات را خودمان تولید کنیم، این اشتباه است. امنیت غذایی این است که دولت قادر باشد محصولات کشاورزی و مواد غذایی موردنیاز شهروندان خودش را به میزان لازم با کیفیت مطلوب در زمان و مکان موردنیاز تأمین کند». این مقام مسئول هم مانند کلانتری نظر مشابهی دارد و میگوید: «کشاورزی خودمان را بیضابطه توسعه دادیم، ما نسبت به قبل از انقلاب حداقل ۳۵۰ هزار هکتار سطح زیر کشت اضافه کردیم. هر چیزی که با آن سروکار داریم، باید رابطهاش با آب را بسنجیم و کمترین هزینه را از این منظر به منابع آب کشور تحمیل کنیم. اگر میخواهیم سومالی نشویم، بر همین اساس شیوه کشاورزی موجود را باید تعطیل کنیم. کشاورزی به شکل موجود قابل ادامهدادن در کشور نیست».
مخالفان چه میگویند؟
این اظهارنظرهای کارشناسان حوزه منابع آب، محیط زیست، کشاورزی و مسئولان دولت کنونی البته مخالفانی هم دارد. مخالفانی که همچنان بر طبل خودکفایی میکوبند و ادعا میکنند حتی در شرایط موجود «میتوان حدود ٢٠٠ میلیون تن محصول کشاورزی برای تأمین غذای ٢٥٠ میلیون نفر در ایران تولید کرد». این را محمدرضا اسکندری، وزیر جهاد کشاورزی دولت اول محمود احمدینژاد دو روز پیش در گفتوگو با خبرگزاری «فارس» اعلام کرد. او حتی در این مصاحبه گفت: «دو سال از دوره وزارتم، صرف کارهای مطالعاتی شد، درحالیکه اگر تفکری که در چهار سال دولت نهم در وزارت جهاد کشاورزی وجود داشت، چهار سال دیگر هم ادامه مییافت، قطعا مشکلات کنونی را نداشتیم». این اظهارنظر در شرایطی مطرح میشود که بخش بزرگی از بحرانهای آبی کشور در خلال سالهای دولتهای نهم و دهم که محمود احمدینژاد ریاستجمهوری کشور را برعهده داشت، به وقوع پیوست.
آب نداریم! تمام شد
سیدحمید احمدی، دکترای آبیاری و حفاظت آب دانشگاه کپنهاگ-دانمارک نیز در یادداشتی با عنوان “آب نداریم! آب تما شد” که در شرق منتشر کرده، گفته است که “زمان هشدارها بهسر رسید.” در ادامه این یادداشت آمده است: دیگر نیازی به هشدار و اخطار مسئولان نیست! دیگر نیازی به ارائه آمار و اعداد عجیبوغریب نیست! دیگر نیازی به مقایسه مصرف آب در ایران با سایر کشورها نیست! آب تمام شد؛ بههمینسادگی! باید ما و مسئولان بپذیریم که آب را تمام کردیم. آب این سرزمین و میراث آیندگان را چقدر سریع و غیرمسئولانه به تاراج و یغما بردیم. اینکه چرا و چگونه به اینجا رسیدیم و با پیشیگرفتن از سایر کشورهای دنیا ٨٥درصد منابع آب تجدیدپذیر کشور را استفاده کردیم، خود مقوله دیگری است ولی از این زمان به بعد باید چه تدبیری اندیشید و چه کرد تا وضع موجود بدتر نشود؟
کشاورزی آبی بزرگترین مصرفکننده منابع آب شیرین کشور است و به علت اینکه ایران در منطقه خشک و نیمهخشک کرهزمین قرار گرفته است نیاز به آب برای تولید محصولات کشاورزی زیاد است، به همین علت بیش از ٩٠ درصد منابع آبی کشور به بخش کشاورزی اختصاص دارد. اما در دو دهه گذشته با گسترش بیرویه و بدون ضابطه کشاورزی در سطح کشور برای تأمین نیاز غذایی جمعیت رو به افزایش کشور، تشویقهای کورکورانه و غیرمسئولانه دولتهای گذشته برای افزایش تولید محصولات کشاورزی بهمنظور استقلال کوتاهمدت اقتصادی و وقوع خشکسالیهای پیاپی و شدید که منجر به کاهش بارندگی شده است، منابع آب سطحی و زیرزمینی بهشدت مورد اضافهبرداشت و تحدید قرار گرفتند بهگونهای که میزان برداشت از میزان تغذیه بیشتر بود و در نهایت به جایی رسیدیم که دیگر آب نداریم! تمام شد… . بههرحال، وقوع خشکسالی پدیدهای فراگیر در سطح دنیاست ولی نقش مدیریتهای ناصحیح در سطوح خرد و کلان کشاورزی در بروز بحران آب در ایران بسیار پررنگ است. چهبسا کشورهایی که با اعمال سیاستهای صحیح و اجرای مدیریتهای مناسب در زمان و مکان، تا مقدار زیادی بر بحران آب ناشی از کمبود بارندگی فائق آمدهاند. در این رهگذر، اعمال سیاستهای مبتنی بر «اخلاق آب» که در آن توسعه اقتصادی کشور با ابعاد بحرانهای محیطزیستی تطابق دارد، رهیافت کاملا جدیدی است که در بحث توسعه پایدار این کشورها نقشی اساسی بازی میکند.
با توجه به نقش حیاتی آب در کشاورزی ایران و غالببودن آن بر سایر مصارف شرب و صنعت که مجموعا از ١٠درصد هم کمتر است، بدیهی است اعمال سیاستهای یکپارچه مدیریت منابع آب در سطح خردوکلان و مدیریتهای مدبرانه مسئولان برای کاهش اثرات منفی بحران آب در بازههای زمانی کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت از الزاماتی است که تأخیر در اجرای آنها تبعات زیانبار بسیار شدید اقتصادی، فرهنگی، بهداشتی و حتی استقلال ارضی و سیاسی خواهد داشت؛ اثراتی که در سالهای اخیر نشانههایی از آنها در سطح کشور مشاهده شده است. بدیهی است که مسئولیت اجرا و نظارت بر حسن اجرای این سیاستها در کوتاهزمان باقیمانده بر عهده مسئولان مربوطه در زمینه منابع آب است و دیگر مجالی برای شعار و خطونشانکشیدن و توپ را به زمین مسئول یا نهاد دیگری انداختن نیست.
درحالحاضر و با توجه به وضعیت موجود منابع آب کشور، راهکارهای مبتنی بر «اخلاق آب» را باید با جدیت و قاطعیت درپی گرفت تا بار سنگین بحران کمآبی را تخفیف داد. در غیراینصورت، مواجهه با کمبود آب در سطح ملی لطمات جبرانناپذیر ملی و سیاسی درپی خواهد داشت. بنابراین اجرای بموقع هر یک یا ترکیبی از سیاستهای اجرائی زیر، راهکارهای مفیدی است که میتواند در تخفیف آلام ناشی از بحران آب کمک شایانی کند.
١- کاهش سطح زیر کشت اراضی کشاورزی در مناطق بحرانی و یا اجرای طرح نکاشت که درحالحاضر از اهمیت زیادی برخوردار است؛
٢- افزایش بهرهوری آبیاری (نسبت وزن محصول به حجم آب مصرفشده) که عملیترین، اقتصادیترین و مناسبترین روش آن در جاهای مختلف فرق میکند؛
٣- افزایش عملی راندمان آبیاری در سطح اراضی کشور که درحالحاضر بسیارپایین است (تقریبا ٣٥درصد)؛
٤- استفاده گسترده از روشهای آبیاری تحتفشار با تکیه بر افزایش بهرهوری آب و همزمان جلوگیری از افزایش سطح زیر کشت ناشی از کاهش مصرف آب؛
٥- افزایش واردات «آب مجازی» در قالب واردات محصولات کشاورزی که یکی از راههای بسیارمؤثر برای کاهش فشار بر منابع آب است؛
٦- استفاده از پتانسیل بالای فاضلاب تصفیهشده شهرها برای آبیاری اراضی کشاورزی که سالها موردغفلت واقع شده است؛
٧- عدم کاشت محصولات پرآب مانند ذرت، برنج، هندوانه، گوجهفرنگی، خیار سبز و… و عدم کاشت محصولات تابستانه؛
٨- اجرای گسترده طرحهای آبخیزداری و استحصال آب باران برای تغذیه منابع آب زیرزمینی؛
٩- شناسایی و کاشت ارقام گیاهی مقاوم به کمآبیاری و تنشهای کمآبی؛
١٠- گسترش کشت زمستانه بهمنظور بهرهبرداری بیشتر از بارندگی در مناطق مساعد؛
١١- قیمتگذاری مناسب آب و فروش آن بهمنظور استفاده بهینه از آب در آبیاری؛
١٢- اجرای طرح پایش رطوبت خاک مزارع کشاورزی برای تعیین زمان بهینه آبیاری در کشتهای مختلف با همیاری دانشآموختگان آبیاری؛
١٣- نظارت و جلوگیری از حفر چاههای غیرمجاز و پرکردن چاهای غیرمجاز موجود؛
١٤- یکپارچهسازی اراضی کشاورزی خرد و اجرای آبیاری مدیریتشده در سطح کلان؛
١٥- استفاده از تجربیات کارشناسان زبده در سطح ملی و بهادادن به نظریات آنها؛
١٦- انتقال و اجرای تجربیات ارزشمند سایر کشورهای موفق در زمینه مهار بحران آب در کشاورزی؛
١٧- ارجنهادن به تحقیقات مرتبط به آب و آبیاری و ترویج نتایج تحقیقات در مزارع کشاورزی کشور؛
بههرحال «آبرفته به جوی دیگر بازنمیگردد» و گرچه بسیار دیر شده ولی هنوز روزنه امیدی باقی است برای فردایی که ترنم نوای آب در سایه مدیریت یکپارچه منابع آب و ارج نهادن به اصول «اخلاق آب» در مصارف مختلف کشاورزی و شرب به گوش برسد.
آیا کشاورزان آب کشور را هدر میدهند؟
حسین آخانی، استاد دانشگاه تهران نیز در همینباره با بیان اینکه “مدتهاست گناه مصرف بیرویه آب در ایران به گردن کشاورزان میافتد.”، مینویسد: گفته میشود ٩٠ درصد آب کشور صرف کشاورزی میشود و فقط ١٠ درصد آن به مصرف شرب و صنعت میرسد اگرچه بارها وزارت نیرو آمارهای عجیبوغریبی داده که برای افراد دیگر راستآزمایی آن ساده نیست. اگر فرض را بر آن بگیریم که این آمار درست است، سؤالی که مطرح میشود، این است چه کسی آب را به کشاورزان داده است تا آنها بیحسابوکتاب، آن را مصرف کنند؟ اتفاقا آب کالای باارزشی بود و همیشه در تاریخ، دقیقترین محاسبات برای مالکیت آن وجود داشت. کشور ایران ١٥ هزار سال تاریخ کشاورزی داشته است. بسیاری از مهمترین گیاهان زراعی جهان در هلال بارور – که ایران قدیم را هم شامل میشد- اهلی شدند، بهطوریکه بدون آنها، امکان تأمین نیاز غذایی میلیاردها ساکن کره زمین ممکن نبود.
این استاد دانشگاه معتقد است: خشکسالی هم در ایران پدیده جدیدی نیست. آنطور که کوروش برای مردمانش آرزو میکند از دروغ و دشمن و خشکسالی در امان باشند و آنجا که سعدی میگوید «اگر باران به کوهستان نبارد، به سالی دجله گردد خشک رودی»، همه نشان از جدیبودن خشکسالی در فلات ایران است. کشاوزران فلات ایران همه راهها را امتحان کردند که ببینند چگونه میتوانند زندگی پایداری داشته باشند. آنها به کشف بزرگی رسیدند که همانا استفاده از آبهای زیرزمینی بود، بدون آنکه برای استفاده از آن به کوچکترین انرژی نیاز بوده و تبخیری در کار باشد. قنات از بزرگترین اختراعات ایرانیهاست که با کمک آن توانستند کشوری که مدام مورد حمله بیگانگان قرار داشت و با کابوس خشکی گریبانگیر بود را پایدار نگه دارند. اما چه شد کشوری با این پیشینه به اینجا رسید؟ یکباره همه آبهای زیرزمینیاش ته کشید، همه رودخانهها و دریاچههایش خشک شد و ما وارد بحرانی شدیم که حتی به تعبیری، آنطور که دکتر کلانتری گفتهاند، ناقوس پایان تمدن ایرانی بهصدا درآمده است. چه کسی مقصر است؟ آیا روستاییان و کشاورزان، مقصر این بلا هستند؟ به عقیده من هرگز.
تمامی روستاها و شهرهای ایران در گذشته در نقاطی جایابی شده بودند که امکان تأمین منابع آبی آنها فراهم بود. اگرچه آنها از آب قنات یا بند با روش سنتی، کشاورزی میکردند، ولی زمینهای آنها، اغلب در امتداد رودخانهها قرار داشت و اضافی آبی هم که برای آبیاری استفاده میشد، مجددا به لایههای زیرزمین تزریق میشد. فاجعه از زمانی آغاز شد که شهرسازی و شهرنشینی لجامگسیخته در ایران گسترش پیدا کرد. با ورود تکنولوژی سدسازی؛ حفر چاههای عمیق، استفاده از پمپ و راههای انتقال آب، نیازهای جدیدی برای آب کشور تراشیده شد. آب به جاهایی برده شد که نمیبایست میرفت.
کشاورزی از حالت گذشته خود که تأمین نیازهای روستاییان بود، به نوعی تجارت پرسود تبدیل شد و به دست کشاورزان پولداری افتاد که به مدد روابط گستردهای که در لایههای قدرت داشتند، توانستند به مقادیر زیاد آب برای تولید بیشتر دست یابند. گسترش شدید شهرنشینی بهخصوص بعد از انقلاب یکباره نسبت ٧٠ به ٣٠ درصدی روستانشینان به شهرنشینان را کاملا برعکس کرد و در نتیجه شهرنشینان نوکیسه و بهشدت مصرفگرا جایشان را به روستاییان تولیدکننده و قناعتپیشه دادند.
شعار خودکفایی در کشاورزی هم به این مسئله دامن زد و وزارت بیمسئولیتی چون نیرو و شرکتهای تابعه با چند حسابوکتاب دور از منطق، رؤیای تسلط بر همه منابع آبی ایران را به واقعیت تلخی تبدیل کردند که با کمک سالی حدود شش میلیارد دلار از بودجه بیتالمال به جان ساختار پایدار منابع آبی کشوری افتادند که هزاران سال طبیعت و انسان آن را شکل داده بود.
آبهای ایران دچار بحران شد. دیگر رودخانهای جاری نشد. هر آنچه هم که سالها در زیرِ زمین ذخیره شده بود، با کمک موتورپمپها بیرون کشیده شد و حال ما ماندیم و بحران. دستمان هم به کسی نمیرسد بهراحتی روستاییان را مورد هجمه قرار میدهیم. نمیگوییم اگر سالی شش میلیارد دلار در کشور صرف گسترش راهآهن، بهداشت، آموزش و پژوهش و صرف فرهنگ میشد، امروز بسیاری از مشکلات کشور حل شده بود.
امروز برای درمان یک بیماری معمولی، مجبور نبودیم حتی از شهر بزرگ و صنعتیای چون اراک به تهران بیاییم. حال، شما تصور کنید وقتی حداقل امکانات درمانی و بهداشتی در یکی از بزرگترین مراکز صنعتی ما نیست، پس حالوروز هزاران روستا و شهر دوردست چگونه است. به مدد سدهای ساختهشده، آب به همه کلانشهرها رسانده شد و شهرها رشد کرد. برای ساخت شهرها هم به نیروی کار نیاز بود. آن روستایی که شرایط سخت روستا زندگی را برایش سخت کرده و آب قناتش هم توسط شهرها دزدیده شده بود، چارهای نداشت به شهر بیاید و کارگری کند، چراکه کارگر شهرداری و ساختمانی درآمدش به مراتب از درآمدش در روستا بیشتر بود.
روستاها یکییکی هویت خود را از دست دادند و بهجای تولیدکننده، مصرفکننده شدند. غافل از آنکه رد پای اکولوژیکی هر شهری دهها برابر یک روستایی است. نتیجه آنکه مقصر بحران آب نه روستاییان و کشاورزان، بلکه شهرنشینان و مهندسانی بودند که با تفکر ناقص خود به جنگ نابرابر با روستانشینان رفتند و هویت آنها را گرفتند تا دیگر روستایی در کار نباشد که آنها را دهاتی خطاب کنند!
تعطیلی کشاورزی؛ انتخاب یا اجبار؟
ناصر کرمی، استاد اقلیمشناسی در دانشگاه برگن نروژ هم با طرح این پرسش که “شما موافق تعطیلی کشاورزی در ایران هستید یا مخالف آن؟”، در یادداشت خود که در روزنامه شرق منتشر شده است مینویسد: میشود بهراحتی پاسخ شما را حدس زد. بسته به اینکه از منظر اقتضائات اکولوژیک و زیستمحیطی به ماجرا نگاه میکنید یا از منظر مصالح اجتنابناپذیر اقتصادی و سیاسی. بدیهی است برای اهل سیاست، بهویژه دولتمردان، تعطیلی کشاورزی ناممکن مینماید؛ مگر میشود پیامدهای چنین تصمیم دشواری را کنترل کرد؟ روستاییان و کشاورزان و دامداران وفادارترین رأیدهندگان هستند از منظر اقتصاد، کار حتی دشوارتر است؛ در همین کشاورزی ورشکسته رانتخوارِ زیانبار، همین الان میلیونها ایرانی مستقیم و غیرمستقیم دارند ارتزاق میکنند. در وانفسای سقوط قیمت نفت و آثار تحریمها و…، دولت هماکنون هم توانی برای سرمایهگذاری در حوزه اشتغال که هیچ، حتی عملا امکانی هم برای حفظ بسیاری از فرصتهای شغلی موجود ندارد، پس چگونه میتواند به خیل میلیونها بیکار، میلیونها بیکار دیگر اضافه کند؟ اما اگر اکولوژیک نگاه کنیم، ماجرا بس متفاوت میشود.
داستان خشکیدگی ایران را همه شنیدهاند. دیرتر از همه سرانجام هفته گذشته، وزارت نیرو تأیید کرد که آنچه در این سالها رخ داده نه یک خشکسالی موقت، بلکه یک نوع تغییر اقلیم است. در این وضعیت تازه، دمای ایران تاکنون یک درجه سانتیگراد گرمتر شده و تا نزدیک به ١٥ سال دیگر، یعنی سال ٢٠٣٠ میلادی، این مقدار به دو درجه خواهد رسید. بارش نیز که تاکنون حدود پانزده درصد کاهش داشته (متوسط بارش در ایران از ٢٥٠ میلیمتر به ٢٠٥ میلیمتر رسیده است)، تا سال ٢٠٣٠ به حجمی بین بیست تا سی درصد کمتر از وضعیت نرمال و معمول خواهد رسید. اینها پیشبینی وضعیت اقلیم ایران در دو، سه سال آینده نیست. اینها تغییرات برگشتناپذیر و قطعی اقلیم ایران است. این تغییر را داشته باشید تا برسیم به وضعیت موجود منابع آب ایران. جز آنکه مصرف بیرویه (استفاده نود درصدی از بارشهای دریافتی بهجای استاندارد چهل درصدی) عملا آبی برای استفاده طبیعت باقی نگذاشته، بهرهبرداری حریصانه از منابع آب زیرزمینی هم باعث شده در کمتر از سی سال، هفتاد درصدِ حجم این آبها مصرف شود و اعلام شده با تداوم وضعیت موجود بین چهارده ماه تا دو سال دیگر، عملا هیچ آبی در ذخایر و سفرههای زیرزمینی ایران باقی نخواهد ماند. این حجم مصرف و این حجم کاهش منابع آب را ضرب کنید در خشکیدگی متعاقب و افزایش دما و کاهش بارش. نکته فقط این نیست که باید منابع آب باقیمانده را جیرهبندی کرد تا در سالهای دشوار پیشِرو (و البته خیلینزدیک و نهچنداندور)، مملکت دچار تشنگی و تنش نشود، مسئله بزرگتر این است که حذف طبیعت از فهرست مصرفکنندگان آب! ایران را وارد یک قهقرای برگشتناپذیر جغرافیایی میکند. خالیشدن کامل سفرههای آب زیرزمینی وقتی همراه میشود با افزایش دما و کاهش بارش، پدیده فرونشست و کلوخیدن دشتها را ایجاد میکند. مثال مشهورش اسفنجی است که زیر آفتاب مانده. یک اسفنج همیشه میتواند آب جذب کند و دوباره آن را پس بدهد، اما اگر اسفنج مدتی طولانی زیر آفتاب بماند، چروکیده شده و بافتی سخت و بدون منفذ پیدا میکند. چنین اسفنجی دیگر نخواهد توانست آب به خود جذب کند. این همان وضعیتی است که تاکنون نیمی از دشتهای ایران دچار آن شدهاند؛ یعنی ٣٠٠ دشتی که ابتدای پاییز گذشته، کشاورزی در آنها ممنوع اعلام شد.
ادامه مصرف آب طبق روال موجود همه دشتهای ایران را دچار قهقرای کلوخیدگی میکند. دشتهای کلوخیده دیگر هرگز توان زادآوری نخواهند داشت. اگر حتی در آینده بخت خفته ایران بیدار شود و دوباره سالهای تَرسالی فرا برسد. مثل این گسترههای وسیع دشت کویر و لوت که صدها سال است به مرگ بیولوژیک دچار شدهاند. چاره کار ساده است: باید استفاده از آبهای زیرزمینی متوقف شده و بهرهبرداری از بارشهای جوی نیز به حداکثر استاندارد جهانی، یعنی چهل درصد محدود شود. به این شکل هم ذخایر استراتژیک آب شیرین برای سالهای خشکتر پیشِرو جیرهبندی میشود و هم از مرگ دشتهای باقیمانده جلوگیری خواهد شد. اجرای چنین تصمیمی عملا به معنای تعطیلی بخش عمده کشاورزی ایران است، اما کو مَرد رهی که باشدش دل چون بیشه شیرخیز انبوه؟ وزارت نیرو میگوید قیمت هر مترمکعب آب در ایران ١٠ هزار تومان است. بهعبارتی ١٠ تومان برای هر لیتر، اما این قیمت، البته ارزش واقعی آب را دربرنمیگیرد، بلکه فقط شامل هزینه ذخیرهسازی و انتقال آب است. برای محاسبه ارزش واقعی آب در شرایط کنونی ایران باید به کارکرد اکولوژیک آن توجه کرد، مثلا اینکه هر لیتر آب تا چه حد میتواند از مرگ قطعی یک بخش از سرزمین ایران و تداوم بیابانزایی در آن جلوگیری کند. دشتهای در معرض خشکیدگی همین الان آب میخواهند. نمیشود رفع تشنگی آنها را احاله داد به بعد از برنامههای پنجم و ششم و هفتم توسعه کشور و حل قطعی مشکلات با غرب و برآمدن غنچههای رونق اقتصادی و بهبارنشستن انبوه طرحهای اشتغالزایی که سالهاست در یک قدمی بهبارنشستن هستند. باید حساب کرد هر مترمکعب از سرزمین ایران که همین امسال میمیرد، میتوانسته در طول تاریخ چقدر بارآوری داشته باشد.
در شرایط کنونی ایران، بهای واقعی آب، یعنی ارزش زیستبومی هر مترمربع از سرزمین ایران که با رفع تشنگی میتواند زنده بماند، اما حتی اگر همان حداقل مبلغ ممکن یعنی ده تومان به ازای هر لیترِ مورد قبول وزارت نیرو را هم در نظر بگیریم، باز نتیجه محاسبه تکاندهنده است. تولید هر کیلو گندم مستلزم مصرف هزارو ٥٠٠ لیتر آب است. قیمت خرید تضمینی گندم نیز امسال هزارو ١٠٠ تومان بوده است، یعنی دولت هماکنون دارد برای تولید هر کیلو گندم در ایران، عملا پانزده هزار تومان هزینه آب متحمل میشود، اما آن را به کمتر از ده درصد این مقدار از کشاورز میخرد. نکته همین جاست؛ در حالی که قیمت هر کیلو گندم در بازارهای جهانی حدود بیست سنت است، بهتر نیست بهجای کشت گندم آن را از خارج وارد کنیم؟ دولت میگوید میخواهد دو هزار کیلومتر لوله بکشد از اینجا تا تاجیکستان برای واردات آب.
درحالیکه واردات گندم عملا همان کار را میکند، یعنی هزارو ٥٠٠ لیتر آب به بهای ٢٠ سنت، البته به این نحوه محاسبه میتوان خردههایی گرفت، مثلا اینکه بخشی از آن بهای پانزده هزار تومان، قبلا در قالب سدسازیها و…، پرداخت شده و حالا دیگر جزء هزینههای جاری دولت نیست، اما همچنانکه گفته شد درنظرگیری ارزش اکولوژیک آب، اساسا همه این محاسبات را به هم میریزد، چون آنجا ما دیگر درباره قیمت کرباسی که تابلوی مونالیزا روی آن کشیده شده است، بحث نمیکنیم، بلکه داریم در باره ارزش هنری و تاریخی این تابلو حرف میزنیم. میشود به عقب برگشت و کلی درباره نابسامانیهای مدیریتی که باعث شدهاند وضع به اینجا برسد، حرف زد، اما فعلا این حرفها دردی را دوا نمیکند. برای نجات زیستبوم ایران الان چارهای نیست جز پذیرفتن شجاعانه تعطیلی بخش عمده کشاورزی ایران. متأسفانه هیچ چاره دیگری نیست.اِیکاش وجود داشت.