از فرودگاه جده تا هتل تارا
روشنک آسترکی
هفته گذشته خبر مرگ دختری در شهر مهاباد باعث بازتابهای گسترده در میان ایرانیان به ویژه در رسانهها و شبکههای اجتماعی و همچنین ناآرمیهایی در شهر مهاباد شد. ۱۳ اردیبهشت ماه جاری، فریناز خسروانی بر اثر سقوط از طبقه چهارم هتل محل کار خود (هتل تارا) در شهر مهاباد درگذشت. اما خبر از سوی برخی سایت ها از جمله سایت کومله با این روایت که دخترجوان مهابادی برای فرار از تجاوزی که مامور اطلاعات با همدستی رییس هتل قصد انجامش را داشت، خودکشی کرده است، افکار عمومی را در فضای مجازی و همچنین شهروندان مهابادی هدف قرار داد که نتیجه آن یورش افراد شرور به هتل تارا، تخریب هتل و غارت اموال آن بود. تخریب و غارتی که به گفته مسولان هتل، خسارتی ۸ تا ۱۰ میلیارد تومانی در برداشته است.
در این میان سایتهای وابسته به گروههای تجزیه طلب کرد و عرب و هچنین رسانههای عربی حامی این گروهها مانند الجزیره و العربیه با مخابره لحظه به لحظه اخبار این تجمع سودجویانه، از آن به عنوان انتفاضه مهاباد و سقوط شهر بدست انقلابیون و یکپارچه آتش شدن کردستان نام بردند. از آن سو عوامل تجزیه طلب در فضای مجازی با عناوینی چون «دفاع از ناموس» و «غیرت» تلاش کردند افکار عمومی را خصوصا در میان کردها، تحت تاثیر و کنترل خود نگه داشته و این ذهنیت را به مردم مهاباد تزریق کنند که مامور اطلاعاتی که غیر کرد بوده قصد تجاوز به دختری کرد را داشته است و آن را نمونهای از ظلم غیرکردهای ایرانی به کردتبارها عنوان کنند. هر چند این تلاشها از همان ابتدا ناکام ماند و اسناد و مدارک نشان داد فردی که از او به عنوان مامور اطلاعات و نیروی امنیتی یاد میشود، در واقع کارمند یک شرکت خصوصی در حوزه رتبهبندی هتلها بوده و فریناز خسروانی از پیش با او آشنا بوده است، اما ذکر نکاتی در پسِ این مساله اهمیت دارد.
نخست آنکه دست مایه اصلی نیروهای تجزیه طلب کرد، سوء استفاده از چنین اتفاقاتی برای مطرح کردن عباراتی چون ظلم بیرحمانه و تاریخی ایرانیان غیر کرد به کردتبارهای ایران است و این کار را نیز با رنگ و لعاب حقوق بشری بستهبندی میکنند تا از این طریق بتوانند مخاطب جذب کنند. هر چند این روند باعث میشود انتقاد و سخن افرادی که از کاستیها و ناکارآمدی سیاستهای جمهوری اسلامی در مناطق محروم کشور میگویند، در هجمهای از هیاهوی این تجزیه طلبانِ در لباسِ فعال حقوق بشر گم شود؛ از سوی دیگر باعث میشود صورت مساله نیز تغییر کند، زیرا مشکلاتی که ملت ایران در طی چند دهه بیکفایتی حاکمیت به آن دچار شدهاند را به مشکل تبعیض قومی و مذهبی بدل و از همصدایی و همسویی ملی در تقابل با روند ناکارآمدی که حاکمیت ایران طی میکند، جلوگیری میکنند.
ادعای واهی تجزیهطلبان کُرد
یکی از ادعاهایی که همواره تجزیه طلبان کرد آن را مطرح و با مظلوم نمایی سعی در ایجاد پایگاه اجتماعی میان کردتبارهای ایران داشته اند، محروم نگه داشتن و عدم تخصیص منابع به استان هایی چون کردستان به دلیل کردتبار و سنی مذهب بودن مردم این مناطق، بوده است و یکی از نمونه های آن را عدم تلاش برای اشتغالزایی در این استان مطرح می کنند. برای مشخص شدن ابعاد ادعای نادرست تجزیه طلبان کُرد، برخی آمار و ارقام اشتغال و توسعه در کشور را بررسی میکنیم. بنا بر آخرین گزارش مرکز آمار که در اسفند ۹۳ منتشر شد 3 استان کشور که دارای بیشترین نرخ بیکاری هستند عبارتند از لرستان، کهکیلویه و بویراحمد و گیلان. در این ردهبندی کردستان در مکان ششم است و آذربایجان غربی که مهاباد و بخشی از شهرهای کردنشین جزء آن است، در جایگاه نوزدهم جدول قرار دارد. همچنین گزارش پیشین مرکز آمار که خرداد ۹۲ منتشر شده بود، نشان میدهد که ۱۳ استان وضعیت اشتغالشان در سال ۹۱ از ۸۴ بدتر شده است که کردستان و آذربایجان غربی جزو آنها نبودهاند. جالبتر آنکه در این گزارش استان تهران بدترین وضعیت را از نظر کاهش نرخ اشتغال داشته است.
از سوی دیگر کارشناسان اقتصاد توسعه معتقدند در بحث توسعه و بطور خاص اشتغال، مناطق کوهستانی به دلیل بافت جغرافیایی، ظرفیت کمتری برای توسعه صنعتی دارند. به عنوان نمونه جدول زیرنمایانگر میزان دریافت وام زود بازده استانها بعنوان مهمترین پروژه اشتغالزایی دولت احمدینژاد است. همانطور که در جدول مشخص است در حالیکه استانهایی چون آذربایجان غربی، ایلام و کردستان سرانهای بیش از استان تهران را بهرهمند شدند اما نتوانستند مساله اشتغالزایی خود را حتی اندکی بهبود ببخشند. جالب آنکه استان گلستان که سومین استان از نظر جمعیت سنی نشین در کشور است و کمترین میزان سرمایه گذاری دولتی در آن انجام شده است، بنا بر آمار رسمی بیش از سه دهه است که بطور متوسط کمترین میزان نرخ بیکاری را داراست.
از آنچه بیان شد مشخص است ادعای تجزیه طلبان که آمار پایین اشتغال را به عنوان ستمی از سوی غیرکردتبارها در مورد مناطق کرد نشین بیان میکنند، نه تنها صحت ندارد بلکه در واقع این مشکل تابع عوامل جغرافیایی و همچنین ناکارآمدی سیاستهای کلان اقتصادی حاکمیت به ویژه در دهه اخیر است که ضرر آن نه به استانهای کردنشین یا مرزی که به همه ایران و حتی به تهران نیز رسیده است.
زنان کرد در معادله تجزیه طلبان
مساله دیگری که تجزیه طلبان با طرح آن تلاش داشتند احساسات مردم مهاباد را تحریک کنند، دفاع از ناموس و توجه ویژه به ستمی که بر یک «زنِ کُرد» رفته، بود. در همین زمینه یکی از شعارهای برجستهای که از آن استفاده کردند با اشاره به بحث اسیدپاشیهای مهرماه سال گذشته در اصفهان «مهاباد اصفهان نیست، دختر کرد تنها نیست» بود. هر چند هنوز ابعاد حادثهای که برای فریناز خسروانی رخ داد، آشکار نشده است اما این پرسش مطرح میشود که تجزیه طلبان کرد که به ظاهر خود را دلسوز و مدافع حقوق مردم کردتبار و در این ماجرا به طور ویژه زنان کرد میدانند تاکنون برای زنان کرد چه کردهاند؟ آمار نشان میدهد زنان مناطق کردنشین ایران همواره از آسیب پذیرترین زنان ایران به شمار رفتهاند و میزان خشونت و تبعیض علیه زنان در این مناطق در صدر جدول پژوهشها قرار دارد. به عنوان نمونه نتایج یک تحقیق میدانی که در سال ۹۳ در کردستان صورت گرفت نشان میدهد ۸۸ درصد از زنان این استان در معرض انواع خشونت فیزیکی، جنسی، کلامی و روانی قرار دارند و بیشترین میزان این خشونتها از سوی مردان به زنان درجه یک خانواده خود یعنی همسر، خواهر و فرزند دختر اعمال میشود.
از سوی دیگر آمارها نشان میدهد خودکشی عامل مرگ درصد بالایی از زنان در مناطق کردنشین است. پژوهشی که در سال ۱۳۷۸ در مورد خودکشی در استان کردستان انجام شد، نشان میدهد در استان کردستان خودکشی زنان چند برابر بیشتر از خودکشی مردان است و زنان بیشتر در سنین جوانی خودکشی میکنند. همچنین در میان زنان متأهل خودکشی متداولتر از زنان مجرد است (۶۴درصد متأهل در مقابل ۳۶درصد مجرد) و خودکشی در میان زنان متأهل نیز بیشتر به دلیل آزار و اذیت از جانب همسرانشان بوده است. همچنین در گزارش ملی خودکشی زنان درمییابیم که استانهای کردنشین کشور در مورد خودکشی زنان در رتبههای اول تا سوم قرار دارند به طوری که استان کرمانشاه در رتبه اول، استان ایلام در رتبه دوم و استان کردستان در رتبه سوم قرار گرفته است. اولین دلیل خودکشی زنان نیز همواره اختلاف خانوادگی و فشارهای ناشی از فرهنگ مردسالار بوده است؛ زنانی که در معرض خشونت و ضرب و شتم و آزار و انواع توهین کلامی هستند، به علت سنت دیرینه سکوت و تحمل به حدی تحت فشار روحی و جسمی قرار میگیرند که گریزگاهی جز مرگ نمییابند.
آمارهای ذکر شده که به عنوان نمونه از وضعیت زنان در مناطق کردنشین مطرح شد، نشان میدهد آنچه تلاش شد در حادثه هتل تارا، دفاع از حق و خونخواهی برای یک دختر کرد نشان داده شود، در واقع سوء استفادهای بود که تجزیه طلبان از جنسیت فریناز خسروانی کرده و تلاش کردند مساله خصوصی او را که شاید هیچگاه مایل به علنی شدنش نبود، به مسالهای امنیتی و سیاسی تبدیل کنند، تا از فضای ایجاد شده بهره تبلیغاتی ببرند. در واقع اگر فریناز و آبروی او برای تجزیه طلبان اهمیت داشت با ساختن داستانی دروغین، نام او را برای اولین بار در وب سایتهایی چون کومله مطرح نمیکردند تا کنجکاوی عمومی نسبت به ماجرا ایجاد و داستان شخصی یک دختر برای روزهای متوالی با روایتهای گوناگون بر سر زبانها جاری باشد. .
این قصه سر دراز دارد
به نظر میرسد استفاده از اخبار در جهت ایجاد موج ترفندی از سوی تجزیه طلبان است که ماجرای فریناز خسروانی تنها یکی از آنهاست. نیمه فروردین ماه سال جاری نیز خبر تعرض به نوجوانان ایرانی در فرودگاه جده و توسط پلیس فرودگاه به طور رسمی در رسانههای ایرانی منتشر شد. پس از انتشار این خبر همزمان برخی شهروندان ایرانی در فضای مجازی ضمن اعتراض به سیاستهای عربستان علیه ایران به ویژه با همزمانی این مساله با مواضع ضد ایرانی عربستان در هفتههای گذشته، به این امر اعتراض کردند. همچنین عدهای از مردم به طور خودجوش در مقابل سفارت عربستان تجمع کرده و ضمن اعتراض نسبت به تعرض صورت گرفته، خواستار پیگیری دولت عربستان در این مورد شدند. در مقابل و در پاسخ به اعتراضات مردم ایران نیز موجی از واکنشها در عربستان روی داد که از آن جمله میتوان به کاریکاتوری که ۲ فروردین ماه در روزنامه الریاض منتشر شد، اشاره کرد.
اما تجزیه طلبان با تحریک معترضان و ایجاد فضای تقابل نژادی، ناسیونالیسم ایرانی را هدف قرار داده و با تفسیرهایی روحیه فاشیستی و شوونیستی را به جریان ملی ایران پیوند زدند. این عده موجی را با محوریت فاشیسم ایرانی و عرب ستیزی ایرانی در شبکههای مجازی به راه انداخت و برخی هموطنان نیز بدون توجه به این نکته حساس که برنده این بازی چه کسانی خواهند بود با ادبیاتی نقاد و گاه تمسخر آمیز همراه تجزیه طلبان به جبهه جنگ با جریان ملی ایران پیوستند.
نمونه دیگر این موج سازی و استفاده از اخبار برای ایجاد موج تبلیغاتی در ماجرای خودسوزی و مرگ یونس عساکره، جوان دستفروش خرمشهری به دلیل فقر رخ داد که تجزیه طلبان سعی کردند با برجسته کردن عرب زبان بودن او این مساله را به تقابلی میان ایرانیان عرب زبان با دیگر هموطنان تبدیل کنند.
نژادپرست جلوه دادن ایرانیان به کام کیست؟
حال آنکه پاسخ به این پرسش که چه جریانهایی از نژادپرست جلوه دادن ایرانیان بهرهمند میشوند، میتواند ابعاد مختلف انگیزه کسانی که موجهایی چون ماجراهای اخیر را هدایت میکنند، آشکار سازد. از نمونهی جریانهایی که همواره تلاش کردهاند با جریان ملی در ایران تقابل کنند، جریانهای تجزیه طلب عرب و کرد هستند. این دو جریان در سالهای اخیر به فعالیتهای تروریستی در منطقه خوزستان و کردستان نیز دست زده و با شعارهایی مبنی بر احقاق حقوق اقوام عرب یا کرد، ایرانیان مناطق عرب نشین و کرد نشین را هدف گرفتهاند. این دو جریان سعی دارد خوزستان را سرزمینی متعلق به عربها و کردستان را سرزمینی متعلق به کردها و نه همه ایرانیان به تصویر بکشد که در یک تراژدی غمناک توسط فارسها اشغال شدهاند.
در مورد خوزستان این نگاه از سوی جریانات وابسته به آل سعود رهبری و توسط افرادی چون یوسف عزیزی بنیطرف هدایت میشوند. یوسف عزیزی بنی طرف که خود از آبشخور یک نگاه نژادپرستانه تغذیه میکند، مدام ایرانیان عرب زبان را با هویتی جدا از هویت ایرانی تعریف و جریان ملیگرای ایرانی را فاشیست و نژادپرست خطاب میکند. جریانی که بنیطرف به آن وابسته است، نه تنها از طریق تبلیغات تجزیهطلبانه سعی در ایجاد شکاف میان ایرانیان، با مرزبندی عرب و غیر عرب دارد، بلکه تلاش میکند با راه اندازی گروههای مسلح و انجام تحرکات تروریستی، ضمن بر هم زدن امنیت خوزستان، جنگ و آشوب حاکم برمنطقه را به داخل مرزهای ایران بکشد. بدون شک در این میان اتفاق فرودگاه جده و احساسات گذرای مردم نسبت به این موضوع، دستاویزی خوشایند برای چنین جریانی بود تا با افروختن آتش این اعتراضات هم جریان ملیگرای ایران را بکوبد و هم در افکار عمومی موجی برای زدن اتهام نژادپرست و فاشیست به ایرانیان راه بیاندازد.
جریانهای تجزیهطلب مدعیاند جریان ﻧﺎﺳﯿﻮﻧﺎﻟﯿﺴﻢ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺑﻮﯼ ﻧﮋﺍﺩﭘﺮﺳﺘﺎﻧﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺮ ﻋﺮﺏ ﺳﺘﯿﺰﯼ ﺑﻨﺎ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ و ﻧﺎﺳﯿﻮﻧﺎﻟﯿﺴﻢ ایرانی ﺛﻤﺮﻩﺍﯼ ﺑﺠﺰ ﺩﺷﻤﻨﯽ ﻭ ﮐﯿﻨﻪ ﺑﯿﻦ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﯾﮏ ﺧﻄﺮ ﺑﺎﻟﻘﻮﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ است.
در ابتدا باید این سوالات را از جریانات تجزیهطلب و افراد وابسته به آن مطرح کرد که کدام حزب یا جریان ملیگرای ایرانی تعرض در فرودگاه جده توسط شرطیهای عربستان را طراحی و یا موج اعتراض مردمی را مدیریت و هدایت کرد؟ کدامیک از احزاب ملی ایران به طور مستقیم یا غیر مستقیم از این موج اعتراضی اعلام حمایت کرد؟ تجمع خودجوش مقابل سفارت عربستان توسط کدامیک از احزاب ملی ایران هماهنگ شد و کدامیک از چهرههای شاخص ملیگرای کشور در این تجمع حضور پیدا کرده بود؟
دو اینکه با نگاهی به بنیاد آرمانی احزاب ملی ایران که هدایتگر جریان ناسیونالیسم ایران هستند، میبینیم تمامی این احزاب تمرکز بر نژاد، مذهب و تبار را رد کرده و ایران را متعلق به همه ایرانیان و سربلندی کشور را در سایه وحدت ملت میدانند.
حقیقت اینست که آنچه خطر و تهدید برای ایران و ایرانی به شمار میآید نه اندیشه ملی و ناسیونالیسم ایرانی که نگاه فاشیستی افرادی است که ایران را شامل هویتهای نزاعی و تنازعی میدانند و کشور را چند پاره میخواهند. در واقع اندیشه ناسیونالیسم ایرانی که بر وحدت میان ایرانیان با هر تبار و مذهب و زبان تاکید دارد، عامل دشمنی نیست، بلکه دشمنی و نفاق و هرج و مرج زاییده اندیشه تجزیه طلبانی است که با شعار هویت طلبی ضمن جدا کردن ایرانیان، بذر کینه و نفاق را میان ملت ایران میپاشد و کشور را به هرج و مرج هدایت می کند.