متن سخنرانی مهندس کوروش زعیم به مناسبت سالروز بنیاد مکتب پانایرانیسم
متن سخنرانی مهندس کوروش زعیم به مناسبت سالروز بنیاد مکتب پانایرانیسم
توضیح: مراسم سالروز بنیاد مکتب پانایرانیسم که قرار بود پانزدهم شهریور ۹٤ در دفتر حزب پانایرانیست در تهران واقع در خیابان ایرانشهر برگزار شود، به دلیل ممانعت نیروهای امنیتی برگزار نشد. متن حاضر سخنرانی مهندس کوروش زعیم است که قرار بود در این مراسم ایراد شود:
«ما باید برای یک جنگ بزرگ آماده باشیم»
فروپاشی دولت مقتدر ساسانی از زمانی آغاز شد که کشور تحت فرمانروایی یک پادشاه بی لیاقت و خودشیفته و خوشگذران قرار گرفت که خود را انسانی جاویدان و از خدایگان و مردم را حقیر میشمرد و برای اندوختن ثروت و گسترش حرم سرا که دو شهوت زندگی او بود، مردم و بزرگان را در فشار قرار میداد. خسرو پرویز در ۳۸ سال پادشاهی ۲٤ سال جنگ بی دلیل و بی حاصل با روم کرد، و ارتش را چنان فرسوده و ناراضی و خزانه را تهی کرد که پس از او ارتش چند تکه و دچار پراکندگی و نفاق و بی انگیزگی شد. کشور در سراشیبی سقوط افتاده بود. مالیاتهای سنگین برای تامین هزینه جنگ افزار و جنگهای متعدد، فساد گسترده، ثروت اندوزی و زندگی تجملی درباریان و سرداران سپاه، فقر گسترده و اختلاف شدید طبقاتی، مردم را به بدبختی و فلاکت و ناامیدی سوق داد.
روحانیان زرتشتی، هیربدان و موبدان، که وارد حکومت شده بودند، که اغلب نادان و حریص بودند و در همه چیز دخالت می کردند، در چپاول ملت با زمامداران کشوری و لشگری همداستان شده بودند. تشتت عقیدتی و اخلاقی که میان آنان در اصول و فروع دین، و بازنویسی فروع دین با خرافات و ابزار کنترل و خفقان، دین زرتشت را تضعیف و منفور مردم کرده راه نفود دین مسیحیت را باز کرده بودند. گاتهای زرتشت که چکيده آموزه های جهانی زرتشت بود به کلی فراموش شده جای آنرا نوشتار و گفتار ضد و نقیض و خرافاتی، توهم آمیز و نابخردانه موبدان گرفته بود. با این ترتیب، اختلافات مذهبی و اختلافات عظیم طبقاتی و نارضایتی شدید مردم از زمامداران کشور، و ناتوانی زمامداران، زمینه برای سقوط ساسانیان فراهم کرده بود.
در چهار سال بین قتل خسرو پرویز فاسد و ثروت اندوز در سال ٦۲۸م بدست پسرش، تا پادشاهی یزدگرد سوم در ٦۳۲م، دوازده بار پادشاهی دست به دست گردید. هر بار چند ماهی طول نمی کشید که شاهزاد به سلطنت رسیده جدید بدست سرداران کشته می شد. چون شاهزاده ها تمام شدند، شاهدخت ها، آزرمیدخت و پوراندخت، پادشاه شدند. در این دوران، بی نظمی و اغتشاش و هرج و مرج سیاسی، مانند دوران خسرو پرویز، فاقد هرگونه برنامه اقتصادی و سیاسی که بسود ملت باشد بود. کشاورزان و صنعتگران نه تنها باید مالیاتهای سنگین به دولت می پرداختند که باید در جنگها نیز شرکت می کردند. به این ترتیب کشاورزی و صنعت در کشور تقریبا تعطیل شده بود. سرداران هر کدام در منطقه نفوذ خود مستقل عمل میکردند، مستقل سخن می گفتند و نه حرف یکدیگر را گوش میکردند و نه حرف پادشاه را، و فقط به چپاول مردم، زراندوزی و خوشگذرانی می پرداختند. ارتش بزرگ ایران که همه جهان از آن حساب می برد، از درون پاشیده شده بود و جاسوسان بیگانه نهفته در درون نظام خبر می دادند که ایران یک ببر کاغذیست و پایداری در برابر دشمن را نتواند. شک نیست که سلمان فارسی نیز آخرین خبرها را از درون نظام ایران دریافت و برای طرحی در نظر داشت برنامه ریزی می کرد. بازار توطئه و دروغ و خیانت رواج داشت. اقتصاد فروریخته، خزانه تهی، مردم فقیر و بشدت از خفقان حکومتی و رواج فساد و خیانت و توطئه در صدر حکومت ناراضی میهن ما را در آستانه فروپاشی قرار داده بود.
تنها این پوراندخت بود که در دومین دوره پادشاهی خود خطر حمله داعش زمان را دریافته بود. او بیدرنگ با روم پیمان صلح بست و سرداران و موبدان را فراخواند و از آنان خواست دست از سرکشی و فساد و دشمنی و رقابت باهم و پراکندگی بردارند که ایران در معرض حمله بزرگیست؛ و اینکه تنها با همبستگی و سازماندهی و همگرایی ارتش می توان در برابر آن خطر ایستاد. سرداران و موبدان که هر کدام بدون توجه به منافع ملی اظهر فضل می کردند و کرکری می خواندند، او را مسخره کردند و چند هفته بعد کشتند که فضولی در کار آنها نکند. چون همه شاهزاده ها کشته شده بودند، نوه هشت ساله خسرو پرویز، یزدگرد سوم را که در شهر استخر پنهان شده بود به تخت نشاندند. هیچکس یزدگرد را به شمار نمی آورد و از او اطاعت نمیکرد. برای بیست سال موبدان و سرداران غافل از تحولاتی که مرزهای جنوبی ایران رخ می داد، به همان کارهای معمول خود مشغول بودند.
امروز ما در شرایط مشابهی قرار گرفته ایم. هرچند مانند پوراندخت با روم پیمان صلح بسته ایم، و شرایط راهبردی بین المللی چرخشی به سود کشور ما کرده که با نوید نجات توافق هسته ای از کنگره امریکا، نسیمی از آسودگی خیال که از این بدتر نخواهد شد بر عامه مردم وزیدن گرفته؛ ولی از جای دیگری توطئه در جریان است.
دیگر امریکا و ناتو مانند افغانستان و عراق به ما حمله نخواهند کرد، ولی امکان تغییر شرایط به درگیری در یک جنگ بزرگ منطقه ای هنوز رفع نشده است. این رویداد می تواند با یک درگیری ساختگی مشابه جنگهای جهانی یکم و دوم جرقه زده شود. دولت روحانی همان گماشتگان دولت دهم را به ارث برده و با خوش خیالی از استانداران و فرمانداران می خواهد که انتخابات آینده را سالم برگزار کنند. ولی برخی از همین استانداران و فرمانداران و شهرداران و مسئولان دولتی در شهرهای حساس کشور در حال مشارکت در توطئه جداسازی قومی و روشن کردن آتش جنگ داخلی هستند. جاسوسان بیگانه در رده های پایین تر سیاستگزاری مشغول ایجاد بحران هستند. اکنون در شهرهای مرزی با برداشتن آثار تمدن ایرانی، برداشتن تندیس هایی چون آرش کمانگیر و آریوبرزن و فردوسی و دیگر بزرگان تاریخ ایران، و ناایرانی کردن نام شهرها و خیابانها مشغول ایران زدایی هستند. در بلوچستان پاکستان بیش از دویست کودک را آموزش انتحاری داده برای عملیات در ایران آماده کرده اند و سراسر مرزهای ما را افراد بشدت مسلح داعش یا کشورهای پشتیبان آنها محاصره کرده و منتظر فرصت هستند. در برخی شهرهای شمالغربی و جنوبی و شرقی درگیری های آزمایشی برای محک زدن اراده و توان رویارویی در جریان است. این نیروها که بویژه از سوی سه کشور پشتیبانی می شوند ولی سرنخ آن در دست برخی ابرقدرتهاست و نگران توافق هسته ای نیستند. آنها برنامه خود را پی می گیرند و پیش می برند، و من برنامه راهبردی کارآمدی را در کشور بجز اعمال خشونت خام در دفاع نمی بینم.
از سوی دیگر، اکنون شرایط پیش رو اندک باز شدن فضای خفقان و امنیتی است که البته برخی را به علت احتمال بسته شدن راههای اختلاس و غارتگری سخت دلواپس و نگران کرده و نیروهای نظامی و امنیتی پشتیبان آنها تلاش برای حفظ جو خفقان دارند. مهره هایی در میان همین مخالفان کاشته شده اند که ممکن است دانسته یا ندانسته جرقه ناآرامی ها را بزنند. ولی خوشبختانه ابردزدان کشور کلان ثروتهایی را که برای خدمات ذیقیمت خود از خزانه ملت برداشت کرده اند، در حسابهای بانکی خارج از کشور سپرده اند و هر کدام از یک تا سه کشور ویزای اقامت یا گذرنامه دارند. آنها کاخ های خود را در امارات و کانادا و امریکا و آسیای جنوبشرقی و ونزوئلا ساخته یا خریداری کرده اند، و دیگر مانند ٤٠ میلیون ایرانی فقیر نگران نان شب خود و خانواده نیستند و فرزندانشان حتا اگر معتاد و عیاش باشند دستکم دستفروش یا کارتنخواب نمیشوند.
ولی ما ملت ایران که در اینجا ماندگار هستیم، تنها دو وظیفه برای نجات میهن در پیش داریم. یکی آگاه کردن همین دولتی که ادعای تدبیر و خدمت دارد از خطرات پیش رو آنجور که ما می بینیم، و ارائه طرح هایی برای پیشگیری یا رویارویی با بحرانی که می تواند به یک جنگ فرسایشی و خون آلود منطقه ای منجر شود. دوم تلاش مدنی برای تنها گزینه مبارزه مسالمت آمیز در راستای دستیابی به نوعی دموکراسی با هموار کردن راه برای انتخابات سالم و آزاد. یک انتخابات آزاد که همه مردم را بی توجه به باورها و تعلقات سیاسی امکان مشارکت بدهد، و همچنین برنامه های عمرانی و اصلاحات ساختار اقتصادی و اجتماعی که مردم را به آینده امیدوار کند. اینها از هر دفاعی در برابر توطئه های جاری موثرتر خواهد بود. البته من رویدادهای دیگری را که ممکن است راه میانبر فراهم آورند خارج از معادلات نیانگاشته ام. با های و هوی اخیر درباره دخالت استصوابی شورای نگهبان و سختگیری های اعلام شده توسط رییس قوه قضائیه، من متوجه شدم که قایق مخالفان نجات کشور از بحران و جنگ ترک خورده و ابردزدان کشور و قاچاقچیان عزیز کشوری و لشگری تدارک ترک کشور را می بینند، هرچند که من امیدواری خود را از دست نداده ام که همینجا بمانند و ثروت بادآورده خود را در همین اقتصاد بکار اندازند. ولی در راستای نجات میهن هرچند گام بنیادین اصلاحگری باید بازنویسی قانون اساسی باشد، ولی یک انتخابات همه گیر می تواند به همبستگی در کشور و آرامش هر چند کوتاه مدت، که فرصت می دهد، کمک کند.
پیش از اظهارات اخیر رییس جمهور مبنی بر مشارکت همه حزبهای سیاسی ملی، و نیز نظارتی بودن مسئولیت شورای نگهبان، من در ۲۱ تیرماه در نامه سرگشاده ای به ایشان ده شرط ضروری برای شرکت سازمانهای ملی در انتخابات مجلس که می تواند زمینه را برای نجات کشور فراهم آورد اینگونه برشمردم:
۱- همه زندانیان سیاسی و عقیدتی آزاد شوند. اصل ۲۳ قانون اساسی تفتیش عقیده را ممنوع کرده است.
۲- فعالیت حزبهای سیاسی و سازمانهای مدنی، و هرگونه نشست یا گردهمایی سیاسی و مدنی آزاد باشد. اصل های ۲٦ و ۲۷ قانون اساسی این آزادیها را تضمین کرده است.
۳- همه رسانه ها، با رعایت حفاظت از تمامیت ارضی کشور، طبق اصل ۲٤ قانون اساسی آزاد باشند.
٤- نظارت استصوابی شورای نگهبان منع شود. قانون اساسی وظیفه آنها را نظارت تعیین کرده نه دخالت.
۵- از امامان جمعه و فرماندهان نظامی خواسته شود که از تبلیغ یا موضعگیری علیه حقوق ومشارکت مردم یا بر له نمایندگان مورد تایید خود پرهیز نمایند.
٦- نامنویسی در وزارت کشور تنها بر پایه شناسایی داوطلب، تحصیلات و عدم سوء پیشینه بزهکاری باشد. طبق اصل ۲۳ قانون اساسی وزارت کشور حق تفتیش عقیده یا جبر التزام به هیچ چیز را ندارد.
۷- هیئت نظارت انتخابات متشکل از نمایندگان دولت و همه سازمانهای سیاسی شرکت کننده در انتخابات باشد و همه نامزدان حق گماشتن ناظر در همه حوزه های انتخاباتی را داشته باشند.
۸- همه نامزدانی که پیشتر در دستگاه دولت یا مجلس یا قضاء خدمت کرده اند باید ثروت خود را در آغاز ورود به خدمت تا زمان حاضر به کارگروه نظارت یا سازمان حسابرسی گزارش دهند. همه نامزدان باید بودجه انتخاباتی خود و منابع آن را اعلام نمایند. خودداری یا دروغگویی موجب رد صلاحیت خواهد بود.
۹- فعالیت انتخاباتی از شش ماه پیش از روز انتخابات آغاز شود، و صدا و سیما وقت مساوی به همه نامزدان در حوزه انتخابی خود بدهد.
۱٠- انتخابات زیر نظارت سازمان ملل انجام گیرد.
همچنین نوشتم که چنين مجلسي مي تواند آغازگر يك جنبش سياسي بي خشونت و تدريجي براي قانونگزاري مورد نياز يك جامعه آزاد و مردمسالار باشد كه در آن همه مردم بی هيچ تبعيض يا محدوديت در سرنوشت و اداره كشور مشاركت داشته باشند. رفع همه تبعیض های جاری در کشور از هر نیروی نظامی در حفظ یکپارچگی کشور قدرتمندتر عمل خواهد کرد.
من به آقای روحانی می گویم که تنها به توافق هسته ای دلخوش نباشند، بشکه باروت در درون کشور است. شما اگر قصد خدمت به این کشور را دارید باید بدانید که با ناز و عشوه و کنایه و مدارا نسبت به بدکاران درون حاکمیت نمی توانید اعتماد ملت را جلب کنید. ملت سرخورده هشت سال دوران طلایی، هشت سال دولت اصلاحات و هشت سال دولت چپاول و غارتگری و خیانت هستند. شما باید با هم صنفی های خودتان قاطعانه برخورد کنید که بسیاری از روحانیان فرهیخته ولی سرخورده از شما پشتیبانی خواهند کرد. شما باید با سرکردگان نظامی قاطعانه تر برخورد کنید و آنان را از اظهارات نپخته تنش آفرین و ضد صلح و امنیت کشور بازدارید، و مطمئن باشید بیش از نود درصد ساختار نظامی کشور پشت شما خواهد بود، زیرا همه از غارتگری های سرانشان و فقر خانواده هایشان خشمگین هستند. وزارت اطلاعات خود را به بررسی غارتگری ها و جاسوسی ها و خیانتکاری ها بگمارید؛ و اینکه وقتشان را با طعمه های آسان و آماده ای چون میهن پرستان و دلسوختگان و کنشگران ملی سیاسی و مدنی و حقوق بشری که با زندگی در جمهوری اسلامی از جان خود سیر شده اند تلف نکنند، که این کارها از عهده بچه های دبستانی هم بر میآید و دولت شما را بدنام تاریخ و شکست خورده خواهد کرد. شما اگر به زندانی کردن اندیشه و نخبگان ادامه دهید، باید با ذهن های ناتوانی که در طی سه دهه کشور را به این روز انداخته اند کشور را اداره کنید. شما هوشمندتر از اینها هستید و باید بدانید که این راه انتهایش شکست و فروپاشیدگی است.
چنين ياوه سرايي ها و دورغ هاي شيادانه اي نسبت به ساسانيان كه تنها از قوطي كمونيست ها و اسلام گراها و ليبرال ها و دمكرات ها بيرون مي آيد از جانب چنين شخصي كه يكي از سرامدان اين حزب به اصطلاح ايران گراست بسيار بي شرمانه است. تازه مي خواستند اين مزخرفات دروغ و دشمن شاد كن هم در بوق كنند.. تف بر شما كه به نام ايران تيشهي جهل و كينه و دشمني و خيانت به تيشهي ايران مي زنيد… لعنت بر شما