فراتر از اعتراض و طنز
۱ -در یک برنامه تلویزیونی که هدفی آموزشی برای بچهها با زبان طنز دارد «عناصری» برای ناراحت شدن بخشی از جامعه ایران وجود داشت که منجر به اعتراض شد. فارغ از اینکه چه کسانی از جامعه بزرگ ایران از این «طنز» رنجیدند؛ در نگاه مستقل از رنجیدگان باید گفت این برنامه و محتوای آن توهینی بود به مخاطبان ایرانی؛ مخاطبانی که هزینه برنامههای بشدت سطحی را پرداخت میکنند و مورد توهین و تحقیر نیز قرار میگیرند! هدف این برنامه -در کنار سرگرمی – «آموزش» به «بچههای» این سرزمین است. شیوه آموزش از طریق رسانه به بچهها یعنی آموزش غیر مستقیم و جذاب که سالهاست در دنیا روند تکاملی داشته و تجربههای عینی چشمگیری در این زمینه بدست آمده است. تصویر و انیمیشن به کمک انتقال مفاهیم با روشهای جذاب در آمده است اما هنوز در کشور ما چند بزرگسال به مدت چند دهه هر هفته مجبورند برنامهای آموزشی با زبان طنز و خنده تهیه و زمان مد نظر را «پر» کنند. همه چیز بوی کهنگی و ماندگی و «ازسر باز کردن» میدهد و برنامههایی که بیل بیل شعار و کلیشه رنگ و رو رفته بخوردشان رفته و لودگیهایی که نبود برنامههایی برای بهبود محصولات رسانه انحصاری حکومت را فاش میکند، اگر چه از لخت بودن به سلطان حکایت معروف شانه میزند. رسانه انحصاری که کارویژهاش کنترل افکار و القا حقیقت مجاز بوده اکنون با شکست انحصار توسط ماهوارهها کاملا به بخشی در حاشیه مبدل شده است.
آیا کودکان ایران با این «آموزش»ها و برنامهها میبایست تربیت شوند و ببالند؟! قطعا بخش بزرگی از بچههای این سرزمین برنامههای مورد علاقه خود را در رسانههای ماهوارهای و اینترنتی میبینند که آن خود حکایت خود را دارد که زمینه طرحش اینجا نیست، اما بچههایی که دسترسی به ماهواره و اینترنت ندارند باید این چنین برنامههایی را بعنوان بخشی از سرگرمی و آموزش تحمل کنند. رسانه کاملا رسمی به بچههای ایران و مخاطبین خود چگونه نگاه میکند؟ این نگاه چه مقدار نازل و تحقیر کننده و حتا تباه کننده است!؟ آری تباه کننده.
۲-وقتی برنامه «فتیله» روی آنتن رفت و خش شد عدهای احساس کردند به آنها توهین شده و در پی آن درصدد اعتراض برآمدند. اعتراض حق اعضای یک جامعه در دوران جدید است؛ اهالی ایران حق دارند نظر خود را و همینطور اعتراض خود را به چیزی یا کسی نشان دهند. در مورد این برنامه خاص؛ اعتراض همه ایرانیان به سطح نازل برنامه و یا اعتراض اهالی آذربایجان و یا نواحی ترک زبان به شوخی زننده برنامه وجهی صحیح دارد. میتوان به مسوولان کشور و صدا و سیما اعتراض کرد، میتوان به کارگردان و نویسنده و هنرمند اعتراض کرد و هر اعتراضی از این سنخ وجهی صحیح دارد. این اعتراضات از منطق ناسیونالیسم قابل دفاع است چرا که هم ملت عاقل است و هم نقد و اعتراض از حقوق ملت است و هم اینکه اعتراض، دفاع از شان کرامت ایرانیست.
۳-هم طنز را گفتیم قابل توبیخ و سرزنش و نکوهش است و هم اعتراض را که وجهی صحیح و درست دارد. اما آنچه فراتر از این دو در این قبیل حوادث رخ میدهد؛ چیزیست که باید فراتر از این سه گانه طنز -توهین – اعتراض دید. این «رنجش» و «اعتراض» توسط سازمانهای آماده و منتظر، در قالب ایدیولوژیک ریخته میشود؛ ایدیولوژیهایی که روایت و عباراتهایش در مقابل ملیت ما و منافع کشور ماست. در واقع عناصر آن ایدیولوژی آماده است تا رنگ و لعاب خود بر روی اعتراضات بپاشد و رنجشها و اعتراضات را در قالب نگاه و زبان و شعارهای خود بازسازی کند و در واقع یک «دلخوری» و «اعتراض» را مصادره کند برای کسب «حقانیت» و عینک خود از فهم «حادثه» و روایتی از آنرا که ظالم و مظلوم دارد بر چشم کسانی بزند که احساسات آنها از حادثه بطور واقعی جریحه دار شده یا بطور مصنوعی و در داخل تب و تاپ احساسی تحریک شده است. باید توجه کرد که در این لحظات است که این «سازمانهای سیاسی ایدیولوژیک در خدمت دشمنان» تبدیل به سخنگوی سیاسی یک بدنه اجتماعی میشوند. اینکه برخی از اهالی آذربایجان یا زنجان از این برنامه طنز رنجیده و معترض باشند امر طبیعیست اما اینکه این اعتراض با خود نشانههایی از ایدیولوژی ضد ایرانیِ پان ترکیسم داشته باشد محل خطر و دقت است. اعتراض به یک برنامه و عوامل سازنده آنچه ربطی به شعارهای هویتی و نژادپرستانه دارد؟ چه دستگاهی میتواند ماهیتی هویتی و تنازع آمیز به این احساس جریحه دارشده ببخشد؟ چه کسی با سوءاستفاده از یک رنجش، اهالی ایران را مقابل هم قرار میدهد تا آنها به همدیگر با عباراتی به مراتب بدتر از محتوای برنامه طنز لوده تلویزیون توهین کنند؟ اینکه استاندار مثلا تبریز و یا امام جمعه اردبیل به این چیزها فکر نکند و شعور فکر به این مباحث را نداشته باشد و تنها به موقعیت و قدرت بیاندیشد و اینکه چگونه میتواند حضور خود در کنار مردم را برای بدست آوردن رای نشان دهد دیگر بدیهیتر از آن است که جای بحث باشد اما برای کسانی که به این کشور وفا دارند و ترقی و سعادت ملت را میخواهند و خطر و نیرنگ و ضعف را میشناسند، محل تأمل جدیست. اینکه تعدادی از بچههای جوان این مملکت که از قضا دانشجو هم هستند و باید موضوع جستجوی آنها دانش و حقیقت باشد؛ تبدیل به رسانهای برای ایدهها و شعارهای پان ترکی شدهاند محل تأمل است، چه اتفاقی باید برای جوانان این کشور بیافتد تا ما بدانیم که نهادهای آموزشی این کشور چه مقدار خلاف فلسفه وجودی خود کارکرد دارند! چه مجموعهای، ایده پان ترکیسم را «که ملغمه ایست از بیشعوری و بیسوادی» بعنوان حقیقت ناب و واجد ارزش ایثار و چون آرمان اجتماعی – سیاسی به خورد دانشجویان و دانش آموزان و معلمان این کشور میدهد؟! اینکه مسوولان کشوری و استانی از فرط بیشعوری نتوانند ببینند که فقدانها باعث این دملهای چرکین شده و رشد دمل را چون حق شهروندی بفمند و نفهمی خود را تبدیل به کاسبی آرا از این آسیب دیدگان کنند محل خطر ملیست که هشدار باید داد و به جنگ علل رفت.
درود بر مسولین محترم سازمان جوانان حزب پان ایرانیست،
آنچه را که در بالا بعنوان یک تحلیل پیرامون چنین حرکتی، چه از طرف مسئولان تلویزیون حکومتی و نه ملی، جمهوری اسلامی بیان نمودید شاید برخی از نکات قابل پذیرش بوده باشند ولیکن شما علت و انگیزه و ریشه ایجاد این تنش و سوء برداشت از آن را مورد بررسی قرار نداده اید و یا آنرا بسیار بیرنگ جلوه گر نمودید و یا بنا بر ملاحظاتی امکان ارائه تحلیل در امر ریشه یابی و آسیب شناسی آن در قالب نوشتاری برایتان امکان پذیر نمیباشد..
پرسش من بر این است که با توجه بر حساسیت موجود در بین اقوام وتیره ها در ایران آنهم بدلیل ایجاد نارضایتیهای فراوانی از قبیل عدم ایجاد امکانات رفاهی – شغلی و حرفه ای – آسایش – امنیت – بهداشت و درمان – امکانات آموزشی و موارد بسیاری دیگر که حکومت برای مردم مناطق مختلف و بویژه اقوام و تیره های مختلف میبایست فراهم نماید ولیکن خودداری نموده است، قدر مسلم است مردم این مناطق بدلایل فوق از نقطه نظر روحی و روانی آمادگی باورمندی به تجزیه و باصطلاح به باوری، استقلال خود وبر طرف نمودن معضلات عدیده ای که برایشان وجود دارد بازیچه شعارهای بی محتوای پان ترکیسم و پان عربیسم و پان کردیسم و غیره قرار میگیرند و ملعمه دست خائنین به ایران و ایرانی که با نام تجزیه طلبان و اربابان آنان میباشند قرار میگیرند و در این آشفته بازار بدون اندیشه، خواهان تجزیه بخشی از پهنه و گستره ایران میگردند.
در اینجا لازم است که ذکر نمایم شوربختانه خود رژیم در این راستا با اهداف شومی که اربابانش باو دیکته مینمایند و هم میهنان ایرانی از هرتیره و یا قوم را در مسیر فلاکت و از هم پاشیدگی اختلاف و جدایی قرار میدهند و در نهایت عامل آن گشته تا با ایجاد چنین حربه ها یا ترفند های بسیارشوم و ایران ستیزی، عامل تجزیه ایران گردند. بزرگترین عامل این فلاکت و شوربختی خود رژیم و مسئولان حاکم بر ایران میباشند زیرا چنانچه هر برنامه تلویزیونی و یا رادیویی، قبل از تهیه و پخش آن از نقطه نظر روانشناسی سیاسی و اجتماعی مورد مطالعه و بررسی درست قرار گیرد، نه آموزه های بد به جامعه انتقال خواهد گردید و نه چنین بلوائی که سرانجام آن نابودی و ویرانگی و فلاکتباری ایران و ایرانی خواهد بود ایجاد خواهد شد. در نتیجه آب از سرچشمه گل آلود میباشد. و مردم نیز باید با فشار به رژیم بهر شکل ممکنه عامل جلوگیری از این دست فجایعی که در آینده گربیانگیر ایران و ایرانی خواهد شد شوند.
درود بر شما و سپاس از توضیحات، با دیدگاه شما همسو هستیم که شوربختانه این حکومت خود محلی برای رشد اندیشه های ضد ایرانی است.