نیویورک تایمز: رد پای اف.بی.آی در نقشههای تروریستی
نویسنده: دیوید ک. شیپلر
ترجمه: مجید بچاوی
ایالاتمتحده آمریکا در سالهای اخیر از نقشههای تروریستی مرگباری جان سالم به در برده است، یا اینگونه بهنظر میرسد.
فردی که ممکن بود حمله انتحاری را در عمارت کنگره در واشنگتن انجام دهد در میانه راه دستگیر شد؛ افرادی از ساکنین نیوبر در نیویورک نقشهای برای حمله به کنیسه و شلیک موشکهای استینگر به فرودگاه نظامی کشیده بودند؛ و ایدهای خیالی برای کارگذاردن بمب در یک هواپیمای آزمایشی و هدایت آن به سمت پنتاگن و عمارت کنگره در ماساچوست کشف شد.
ولی تمام این درامها را اف. بی. آی تسهیل کرده بود. ماموران مخفی و جاسوسان این سازمان که خود را تروریست جا زده بودند یک موشک مشقی، مواد منفجره تقلبی، جلیقه انتحاری خنثی شده و آموزشهای ابتدایی را ارایه داده بودند. مظنونان به شکلی خام نقشهای خود را بازی کردند تا اینکه دستگیر شدند.
وقتی که یک دانشجوی دانشکده اورگان، محمد عثمان محمد، به فکر یک ماشین پر از مواد منفجره برای حمله به جشن چراغانی درخت کریسمس در پرتلند بود، اف. بی. آی یک ون که در آن شش سیلندر ۵۵ گالونی پر از مواد خنثی، چاشنیهای انفجاری بیخطر، یک کابل برای اتصال به چاشنی و یک گالون بنزین برای اینکه ون را قابل اشتعال نشان دهد برای او فراهم کرد. حتی یک مامور اف. بی. آی رانندگی را انجام داد و محمد در کنار او نشسته بود. برای منفجر کردن بمب، دانشجو شمارهای را در گوشی خود وارد کرد ولی به جایی شنیدن صدای انفجار دستگیرشدن نصیبش شد.
این کار قانونی است ولی آیا مشروعیت نیز دارد؟ بدون اف. بی. آی آیا متهمین به تنهایی مرتکب خشونت میشدند؟ آیا تماس و جلب افراد برای به دام انداختن تروریستهای بالقوه بهترین استفاده از نیروی انسانی است که برنامهاش یافتن تروریستهای واقعی است؟ اف. بی. آی و قوه قضاییه با پاسخهای رسمیای که دارند از درستی این کار اطمینان دارن، اطمینانی بیش از اندازه.
در دادگاه، همه متهمین ادعا میکنند که اغفال شدهاند و معمولا این دفاع آنها رد میشود. چرا که بر اساس قانون آنها نباید زمینه ارتکاب جرم را از خود بروز دهند، حتی هنگامی که توسط ماموران دولت تحریک شده باشند. دیوید بوید، یکی از سخنگویان قوه قضاییه، گفت که تاکید بر وجود زمینه برای ارتکاب جرم است، به بسیاری از مظنونان هشدار داده شده بود که نقشههایشان جدی است و به آنها موقعیتی برای عقبنشینی داده شده بود. ولی نه همیشه؛ بر اساس مکالمههای ضبط شده میبینیم که گاهی ماموران آنها را به ادامه تشویق میکنند.
عملیات مخفی که برای مدتی طولانی توسط اف. بی. آی انجام شده، به وضعیت اصلی مبارزه با تروریسم تبدیل شده است. این سازمان در واکنش به حادثه ۱۱ سپتامبر، تمرکز خود را بر جلوگیری گذاشته است.
دیوید راسکین، دادستان سابق ایالتی، گفته است که خدا را شکر در ایالات متحده جایی برای تروریسم وجود ندارد. وی توضیح میدهد که: «ممکن نیست شما بتوانید به نقطهای از این شهر بروید که فردی بمبی را در آنجا منفجر کرده باشد. بنابراین، هدف اصلی این نیست که فردی را پیدا کنیم که در حال حاضر درگیر عملیات تروریستی است بلکه یافتن کسی است که اگر موقعیت واقعی برای عملیات تروریستی پیدا کند آن را انجام خواهد داد».
و این نقطه مبهم ماجراست. به چه کسی میشود مظنون بود؟ ظاهرا هر کسی که با ماموران همراهی کند. وقتی که سناریو اجرا شده باشد اجرای قانون ضروری میشود. آقای بوید استدلال میکند که: «گزینهای برای نادیده گرفتن چنین تهدیدهایی وجود ندارد. با توجه به این احتمال که مظنون هر زمانی ممکن است دست به کار شود یا اینکه کسی را بیابد که تمایل به همکاری داشته باشد».
عموما مظنون شدن از یک صحبت ساده آغاز میشود- نظراتی که بیرون از مسجد به گوش یک خبرچین میرسد، گذاشتن نظرهای خشن در وب سایت، ایمیلهایی با نظرهای رادیکال- و بعد ترغیب آن افراد به برقرای ارتباط با جاسوسانی که معولا تبهکاران زیر حکمی هستند که برای بدست آوردن تخفیف و ملایمت در حکم با سازمان همکاری میکنند، یا با ماموران اف. بی. آی که نقش اعضای القاعده یا دیگر گروهها را بازی میکنند.
البته افرادی که سابقهدار هستند نیز در میان مظنونان قرار دارند. ولی بیشتر آنها دمدمی مزاج، بیمهارت و سرگردان به نظر میرسند مانند خیالپردازانی که به دنبال چارهای میگردند که جاسوس یا مامور مخفی با ظرافت آن را برای ایشان فراهم میکنند.
شاهد حسین نام جاسوسی است که متهم به کلاه برداری بوده ولی برای جلوگیری از زندان رفتن و اخراج از کشور در چند عملیات با اف. بی. آی همکاری کرده است. در یکی از این موارد وی نقش یک پاکستانی سروتمند را ایفا میکند که روابطی با جیش محمد دارد، گروهی که آقای کرومیتی هرگز پیش از اینکه با جاسوس به طور اتفاقی در پارکینگ ملاقات کند نامش را نشنیده است. حسین در جایی از صحبتهای خود با مظنون پرسیده بود: «برادر آیا تا به حال کاری برای اسلام انجام دادهای؟». کرومیتی با ترس پاسخ داده: «خوب برادر، منظورت از این حرف چیست؟». دو روز بعد جاسوس به او گفته بود که: «الله کارهای بیشتری برای تو دارد. وحی در رویای تو برای تایید این کار بر تو نازل خواهد شد». ۱۵ دقیقه بعد حسین پیشنهاد استفاده از موشک را به او داده و گفته بود که موشکها را با کانتینر از چین وارد خواهد کرد. کرومیتی به این حرف خندیده بود.
با بررسی مکالمات این دو، لحظههایی از تردید و خواست را میتوان دید. در جایی کرومیتی گفته است که من نمیخواهم کسی آسیب ببیند، منظورم زنها و کودکان است. ولی اگر کنیسه پر از مردان باشد برایم مهم نیست. این مکالمات ۱۱ ماه طول کشیده و پیشنهاد ۲۵۰ هزار دلاری نیز به کرومیتی داده شد که کنیسهای را با موشکی که البته تقلبی است هدف قرار دهد.
قاضی کولین مک ماهون گفت: «تنها دولت میتوانست از آقای کرومیتی یک تروریست بسازد. این یک عملیات فانتزی ترور بود ولی تلاش شما قابل نکوهش است». قاضی ادعای کرومیتی مبنی بر اغفال شدن را رد و وی را به ۲۵ سال زندان محکوم کرد.
سخنان قاضی غیرمعمول بودند ولی شخصیت کرومیتی نه. این بیمهارتی و رفتار دوسویه در دیگر افرادی که نقشههایشان بهوسیله نیروی قانون پرورده میشوند نیز دیده میشود؛ نقشههایی برای حمله به نقاط مختلف. از مجموع ۲۲ نقشه وحشتآور تروریستی پس از ۱۱ سپتامبر، ۱۴ نقشه آنها بهوسیله همین عملیات مخفی پیش رفته بودند. از آن پس نیز هنوز تهدیدهای کوچک و بزرگی انجام میشود. بعضی از آنها واقعی هستند و بعضی دیگر نهچندان جدی. در موضوع تروریسم تمیز دادن میان این دو کار سادهای نیست.