بخشهایی از گزارش سازمان امنیت ملی ایالاتمتحده در سال ۲۰۰۴ با عنوان «پروژه ۲۰۲۰»
تهیه و تنظیم: مجید بچاوی
آینده کشورها و حکومتهای کنونی نه بهطورقطع روشن و نه کاملا در پردهای از ابهام فرورفته است. متخصصان امر با تکیه بر دانشهای نوین و تحلیلهای علمی میتوانند، با فرض ادامه یافتن روند کنونی و یا پیشبینیهای نزدیک به واقعیت، تصویری کلی از آنچه در آینده رخ خواهد داد را به دست آوردند. مطالعه این دست متون و تحلیلها بسیار راهگشاست. از طرفی برای دیدن اینکه احتمالا در آینده به چه نتایج و شرایطی خواهیم رسید و از طرف دیگر، میتوان گفت نکته مهمتر، اینکه بدانیم نگاه تحلیل گران بیرونی نسبت به ما و کشور ما چگونه است و ما را چگونه ارزیابی میکنند. ازجمله تحلیلهایی که ارزش تأمل و مطالعه دارد گزارشی است که سازمان امنیت ملی ایالاتمتحده در سال ۲۰۰۴ ارائه داده است با عنوان: پروژه ۲۰۲۰، ساختن تصویر آینده جهانی. سرفصلهای این گزارش عبارتاند از: تضادهای جهانیشدن، قدرتهای در حال ظهور: تغییر نمای ژیوپلتیکی، چالشهای جدید حکومت، عدم امنیت فراگیر شونده و بخش پایانی دلالتهای سیاستگذاریها. هر فصل شامل بخشهایی است و در پایان هر فصل بخش جالبی وجود دارد با عنوان: سناریو تخیلی. پرداختن به تمامی موضوعات این گزارش و تحلیل در اینجا امکانپذیر نیست و صرفا به نکاتی مهم اشاره خواهد شد.
سناریو تخیلی: در فصل چالشهای جدید حکومتها، عنوان سناریو تخیلیای که نوشتهشده ظهور یک خلافت جدید است (دقت شود که این گزارش مربوط به سال ۲۰۰۴ است). در این سناریو در غالب نامهای خیالی که نوه بنلادن به یکی از بستگانش در سال ۲۰۲۰ مینویسد ظهور خلافتی جدید با ایدئولوژی تهاجمی و با جاذبهای جهانی مطرح میشود. نویسنده نامه تلاشهایی را که خلیفه برای به چنگ آوردن قدرت از رژیمهای سنتی دارد و جدالها و سردرگمیهایی که در پی آن هم درون جهان اسلام و هم میان مسلمانان و ایالاتمتحده، روسیه، اروپا و چین به وجود میآید را به تفصیل شرح میدهد. درحالیکه موفقیت خلیفه در بسیج کردن حمایتها یکسان نیست، مکانهایی بسیار دورتر از مرکز اسلامی در خاورمیانه، در آفریقا و آسیا، درنتیجه جاذبه این خلیفه دچار تشنج میشوند. سناریو پیش از آنکه خلیفه بتواند حاکمیت معنوی و زمینی خود را بر سرزمینی که بهطور تاریخی مساله خلیفه پیشین نیز بود برقرار سازد به پایان میرسد و در پایان نیز نکاتی بهعنوان آنچه میتوان از این سناریو آموخت ذکر شدهاند.
در بخش ابتدایی گزارش سازمان امنیت نیز دراینباره اینگونه توضیح داده شده است:
تروریسم جهانی تغییر ماهیت داده: عواملی که تخم تروریسم را در جهان پراکندهاند هیچ نشانهای از فروکش کردن در ۱۵ سال آینده نشان نمیدهند. با تجهیز به ارتباطات جهانی، احیای هویت اسلامی چارچوبی برای گسترش ایدیولوژی رادیکال اسلامی در داخل و بیرون خاورمیانه، شامل آسیای جنوب غربی، آسیای مرکزی و اروپا خلق خواهد کرد؛ در مکانهایی که هویت اسلامی چنان قدرتی نداشتهاند. این احیا با همبستگی بیشتر میان مسلمانانی که در درگیریهای جداییطلبانه محلی یا ملی گیر افتادهاند، ازجمله فلسطین، چچن، عراق، کشمیر، میندانااو و جنوب تایلند همراهی میشود؛ این جریان در واکنش به سرکوبگری، فساد و عدم کارایی حکومتها ظهور میکند. شبکههای غیررسمی موسسات خیریهای مانند «مدرسه» ها (مدارس مذهبی اسلامی هستند که بهوسیله عربستان تامین مالی و پشتیبانی میشوند. بسیاری از اعضای طالبان در پاکستان در این مدرسهها تعلیمات وهابیت را فراگرفتهاند) و «حواله» ها (سیستم قدیمی انتقال پول در میان کشورهای عربی و جنوب آسیا) و مکانیسمهای دیگر به تکثیر و فزونی یافتن ادامه خواهند داد و بهوسیله عناصر رادیکال مورداستفاده قرار خواهند گرفت. الیناسیون در میان جوانان بیکار صفوف را پر از آنهایی میکند که در برابر سربازگیری تروریستها ضعیف هستند.
ما پیشبینی میکنیم که تا سال ۲۰۲۰ القاعده بهوسیله گروههای مشابه تندرو اسلامگرا از دور خارج میشود. ریسکی واقعی وجود دارد که حرکتهای اسلامی گستردهای که نسبتی با القاعده دارند همراه با حرکتهای جداییخواهانه محلی ظهور خواهند کرد. فناوری اطلاعات، امکان برقراری آنی ارتباط، شبکههای ارتباطی و آموزش باعث میشود تهدید تروریستها به شکل فزایندهای بدون مرکزیتی مشخصشده و تبدیل میشود به صفبندیای گزینشی از گروهها، واحدها و اشخاصی که نیاز به مرکز فرماندهی ثابت برای برنامهریزی و اجرای عملیات ندارد.
در ادامه و بخش کوتاه آینده محتمل نیز اینگونه آمده است که: خلیفه جدید مثالی را فراهم میآورد از اینکه چگونه حرکتی جهانی که با سیاستهای رادیکال هویت مذهبی تغذیه میشود میتواند چالشی به وجود بیاورد در برابر نرمها و ارزشهای غربی بهعنوان زیربنای سیستم جهانی.
نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد این است نام کشورهایی مانند چین و هند بهعنوان کشورها و قدرتهای در حال ظهور آورده شده و توضیحات مفصلی درباره آنها ارائه شده است. از کشورهایی مانند برزیل، ژاپن و تایوان نیز بهکرات در بخشهای اقتصادی و امکانات پیش رو بحث شده است؛ اما جستجوی نام «ایران» در این گزارش نتیجه ناامیدکنندهای در بر خواهد داشت. نام ایران تنها دو بار آنهم در این موضوعات و مکانهای گزارش آمده است: اول در بخش مربوط به گسترش نفوذ هند در زمینههای مختلف ازجمله اقتصاد است که بر مناطق مختلفی ازجمله ایران نیز تاثیر خواهد گذاشت. دوم در کنار نام کشور کره شمالی و تلاش برای به دست آوردن بمب اتم و موشکهای پیش رفته. در ادامه این بخش دوم آمده است: «این دو کشور تا سال ۲۰۲۰ برای دستیابی و پیشرفته کردن موشکها خود تلاش خواهند کرد، هرچند رژیمهای جدید در این دو کشور ممکن است این اهداف را مورد بازنگری قرار دهند».
پانوشت: گزارش سازمان امنیت ملی ایالاتمتحده بخشهای مختلفی دارد که مطالعه آن خالی از لطف نیست اما دو موضوع پیشبینی خلافت اسلامی در سال ۲۰۰۴ و نگاه تحلیلگران سازمان مذکور به اکنون و آینده ایران از اهمیت بیشتری برخوردار بود. جای تاسف است که روند اجرایی و مدیریتی مسولان جمهوری اسلامی کشور عزیزمان را به نقطهای کشانده است که در محاسبات و مناسبات جهانی جایگاهی جز بازار مصرف قدرتهای نوظهور و شانهبهشانه کشوری همچون کره شمالی در تهدید جهانی بودن نصیبمان نمیشود. ایرانی که روزی شاهنشاهش برای جهان دستور مینوشت اینک حکمرانانش چشم به دستور کشورهای درجه سوم جهان دوختهاند.