نامه پان‌ایرانیست‌های آذربایجان به روحانی پیرامون اقدامات ضد ملی دولت

پان ایرانیست های آذربایجان با صدور نامه‌ای سرگشاده به حسن روحانی محتوای درسی که برای تدریس رشته زبان و ادبیات ترکی آذری در نظرگرفته شده را ضد مصالح ملی دانسته و آنرا توهین به آذربایجان خوانده اند. آنها در این نامه تاکید کرده اند «ریشه های آذربایجان در ایران است نه در مغولستان،به مشاوران خود و به مسولین مرتبط بگویید ملت قدیم وجود دارد و از شرافت ملی خود دفاع می کند و نمی گذارد نام نیاکان دروغین در شناسنامه اش بگنجانید . ملت زنده است و نفس می کشد.وصل کردن ریشه های فرهنگ آذربایجان به مغولستان و ازبکستان و تاتارستان و قزاقستان و ترکستان اگر برخاسته و تالی طرحها و استراتژی های بیرونی و ضد ایرانی نباشد-که به خیانت متصف شود- قطعا یک اشتباه فاحش و غیر قابل بخشش است». همچنین حجت کلاشی نیز در این رابطه گفت در سرتاسر ایران و آذربایجان در برابر این اقدام ضد ملی و توهین به آذربایجان مقاومتی جدی صورت خواهد گرفت و مواضع و نظرات خود را جهت توقف این طرح تا اصلاح اصولی آن، اعلام کرده و اجازه استقرار سیاست‌های ضد ملی و توهین آمیز به آذربایجان را نخواهیم داد.

متن کامل این نامه را در ادامه می‌خوانید:

به نام خداوند جان و خرد
جناب آقای دکتر حسن روحانی
ریس محترم قوه مجریه
همانگونه که استحضار دارید، از چندی پیش گام‌های جدی که از دوران ریاست جمهوری آقایان هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی برای تدریس زبان و ادبیات ترکی در شکلی بی‌ربط به آذربایجان از سر ناآگاهی به تاریخ و هویت این مرز و بوم برداشته شده بود، سرانجام به نتیجه رسید و این رشته تحیصلی قرار است در سال تحصیلی پیش رو و دوران پایانی ریاست جمهوری حضرت‌عالی آن‌ هم در دانشگاه تبریز آموزش داده شود و انجام این کار به نام شما ثبت گردد. طرحی که اکنون در پیش روی ما قرار گرفته هیچ تکیه‌گاه نظری قابل دفاع نداشته و دقیقا چیزی جز توهین به آذربایجان و تاریخ و هویت و از بین بردن فرهنگ زیبا و ایرانی منطقه نیست.
از باب پاسداشت مصالح عالیه ملی و دفاع از هویت و فرهنگ آذربایجان توجه به این نکات لازم و ضروری است:
۱-بی‌گمان زبان‌های محلی در کشور ما میراث بسیار ارزشمندی از دارایی‌های فرهنگی ایرانزمین هستند که بی هیچ تعارفی باید در پاسداشت یکایک آنها کوشید و از وجود هرکدام، پل‌های دیگری برای همبستگی هرچه بیشتر ملت بزرگ ایران ساخت. این مهم آنگاه محقق می‌گردد که در این راستا گام‌های درست و حساب شده برداشته و همه جوانب امور به دقت و با وسواس تمام در نظر گرفته شود و از سیاست‌زدگی و استفاده‌های ابزاری و تبلیغاتی و انتخاباتی از موضوع به شدت پرهیز گردد.
۲- تصمیم به تدریس زبان و ادبیات ترکی آذری در دوره کارشناسی اگر چه نخستین بار در سال ۱۳۸۲ و در یک خلاء و بلبشوی مدیریتی در وزارت علوم گرفته شده و هرچند برخی از نمایندگان مجلس ششم نیز در آن تصمیم‌گیری دست داشته اند، اما تدوین سرفصل‌ها و واحدهای درسی مربوطه، با رایزنی و نفوذ عمیق از سوی عوامل تجزیه طلب و ضد ایرانی و پان‌ترکیست و از آن میان بقایای فرقه دموکرات آذربایجان همراه بوده و مطالعات عمیق و راهبردی شایسته و بایسته چنانچه در راستای وحدت ملی باشد، در آنها لحاظ نشده است. در شرایط کنونی نیز روشن است که کوچکترین بازنگری در مواد درسی و سرفصل‌های مزبور صورت نگرفته و به نظر می‌رسد دولت تدبیر و امید در ماه‌های پایانی از دوران تصدی خود تنها با یک نگاه انتخاباتی و فقط در راستای گردآوری رای به سود صندوق تصمیم گرفته است چنین گام ناتمامی را به تمامی بردارد.
نگاهی گذارا به مشخصات کلی و سرفصل دروس دوره کارشناسی زبان و ادبیات آذری نشان می‌دهد که این سرفصل‌ها و واحدهای درسی کوچکترین پیوندی با واقعیت‌های فرهنگی، هویتی، تاریخی و زبانی آذربایجان ما نداشته و ندارند. در این سرفصل‌ها به جای تدریس ادبیات آذربایجانی، زبان و تاریخ ادبیات مغولی و قرقیزی و قزاقی و تاتاری و اویغوری با لعابی از یک نوع تاریخ ادبیات حزبی که در جمهوری آذربایجان در دوران اتحاد شوروی با حال و هوای کمونیستی و پرولتاریایی و صرفا برای تبیلغ مارکسیسم تدوین یافته است، به عنوان ادبیات کلاسیک و معاصر آذربایجان ما تدریس خواهند شد. چگونه می‌توان ادعا کرد آثاری که کوچکترین پیوندی با ناحیه آذربایجان و سرزمین شمال باختری ایرانزمین ندارند، بتوانند واقعیت‌های زبانی و فرهنگی و هویتی آن را به نمایش بگذارند؟
در آنچه که به عنوان مشخصات کلی، برنامه و سرفصل دروس برای دوره کارشناسی زبان و ادبیات ترکی آذری به تصویب شورای گسترش آموزش عالی رسیده و مبنای کار وزارت علوم قرار گرفته است، مقرر است این سرفصل‌ها به عنوان دروس پایه برای دانشجوی رشته زبان و ادبیات ترکی آذری تدریس شود: کتاب مجهول الهویه ای به نام ده ده قورقود، کتیبه‌های ناشناس مغولی بنام کتیبه‌های اورخون ینی سئی، مثنوی عجیب و غریبی بزبان قرقیزی بنام قوتادقوبیلیق (که قطعا نه تنها ما آذربایجانی‌ها این نان را نشنیده بودیم بلکه به طور یقیین عموم مردم قادر به تلفظ آن نیستند)، کتیبه‌های دوردست و ناشناخته مغولی بنام کتیبه کولتکین، کتاب بیگانه‌ای به نام دیوان اللغات ترک، دیوان نامانوس و بی پایه‌ای به نام دیوان برهان الدین احمد قاضی و منابعی از همین دست. بیشتر این آثار ریشه مغولی، قرقیزی، قزاقی و اویغوری داشته و برای مردم آذربایجان ما بطور کامل ناآشنا بوده و اغلب مردم حتی قادر به تلفظ نامهای آنها نیز نیستند. چه برسد به اینکه بخواهند متون نامفهوم آنها را به عنوان زبان مادری خود بخوانند.

۳  – بخش مهمی از منابع درسی از این فهرست که به ظاهر ادبیات معاصر آذربایجان را توضیح می‌دهد، از آثار نویسندگان ضد ایرانی و در عین حال تجزیه طلبی هست که در مجموع در دوران پایانی حکومت روسیه تزاری و یا در دوران حاکمیت شوروی در قفقاز ساخته و پرداخته شده‌اند. این آثار در برگیرنده مفاهیم تندی از شیعه‌ستیزی و ایران‌ستیزی است که تاکنون امکان چاپ آن‌ها در کشور ما تقریبا در هیچ دوره‌ای میسر نبوده است. حال جنبه ملی قضیه به کنار، جای پرسش این است که چطور علیرغم اینکه این نویسندگان رویکرد ضد شیعی داشته اند اما آثار ممنوعه آن‌ها در دولت شیعی اجازه تدریس شدن، یافته اند؟! در اغلب این آثار به ظاهر ادبی، که البته با لودگی و تمسخر همراه است، مباحثی چون: روحانیت شیعه، حماسه کربلا، حجاب، ایرانی بودن و حتی خدا به استهزا گرفته شده و مورد اهانت‌های جدی قرار گرفته‌اند. آیا در همه حوزه‌ها این مقدار آزادی اعطا می‌شود یا صرفا جهت خوشایند عده‌ای ناچیز و پرنفوذ چنین امعان نظری رخ داده است؟
تاکید می‌گردد که بیشتر منابع درسی که قرار است از این پس به عنوان مبانی زبان و ادبیات ترکی آذری در دانشگاه تبریز تدریس گردد، خواه از نظر شکلی و خواه از نظر محتوایی نه فقط هیچ پیوندی با ادبیات آذربایجان ما و واقعیت‌های زبانی آن ندارد، بلکه حتی برای دانشجوی آذری نیز بطور کامل نامفهوم و بیگانه است. همچنین محتوای تک تک مواد درسی مزبور نه فقط هیچ کمکی به همبستگی ملی در ایران نمی‌کند، بلکه به نوعی سردرگمی هویتی و بحران هویت در میان نسل جوانِ دانشجو و در نهایت به استقرار نوعی هویتِ ضد ایرانی در میان اهالی می‌انجامد. همچنین تاکید می‌گردد که بخش کلان این منابع به جای آنکه به بیان تاریخ ادبیات آذربایجان بپردازد، به بیان تاریخ ترکستان و از آن نیز بالاتر به ترویج اندیشه شاعرانه شده و رمانتیک و خیالی پان‌تورانیسم پرداخته است.
۴-زبان کنونی مردم آذربایجان از نظر ساختاری دارای ویژگی‌های آنچه از نظر علمی به هند و اروپایی مشهور شده، بوده و ساختمان و اندام جمله‌های آن نه تنها کوچکترین همانندی‌هایی با زبان‌های اورال آلتاییک مانند زبان‌های مغولی، کره‌ای، ژاپنی و ترکی ندارد، بلکه جمله‌سازی در آن به شیوه رایج در همه زبان‌های هند و اروپایی از جمله زبان فارسی انجام می‌پذیرد. همچنین از نظر شبکه واژگانی نیز زبان کنونی مردم آذربایجان دربرگیرنده دامنه لغات ارزشمندی از مصالح ایرانی است که بخش عمده آن را شبکه واژگانی زبان ژرف بنیاد آذری برمی‌سازد و آن را از ثروتی عظیم سرشار می‌نماید. این واژه‌ها گنجینه بسیار ارزشمندی از یک ثروت ملی را به نمایش می‌گذارند که در آینده حتی می‌تواند برای زبان فارسی نیز به مثابه یک تکیه‌گاه بزرگ برای یافتن برابرهای مناسب به کار آید. این در حالیست که زبان و ادبیات کلاسیک برآمده از همان جغرافیاهای دوردست فاقد چنین گنجینه‌هایی بوده و زبان کنونی ترکی در قفقاز و ترکیه نیز از نظر واژگانی نه تنها بسیار جوان و نوجوان و حتی نارس است، بلکه بسیاری از واژه‌های آن در عرض چند دهه گذشته پردازش شده‌اند. پرسش این است که اکنون با تدریس چنان زبان و چنان ادبیات نامانوس و بیگانه‌ای آیا دولت شما اصرار دارد تا این حجم عظیم از ثروت فرهنگی مردم ما را در سرزمین‌های شمال باختری کشورمان نابود گرداند و زبان شاداب و زیبای مردم آذربایجان را از واژه‌های مرده و نا زیبای مغولی که از گورستان‌های مغولستان و ینی سیی نبش قبر شده و به اینجا آورده شده‌اند، یا از واژه های نوپرداخته فرهنگستان زبان آنکارا که در عرض همین چند ده سال گذشته با ضرب و زور ماموران واژه‌ساز دولت ترکیه جعل شده‌اند، پر و پیمان سازد؟ چه اصراری به این امر است؟
۵- این اقدام به باور ما نه تنها کوچکترین سودی برای وحدت و همبستگی ملی در میان همه سطوح ایرانیان نخواهد داشت، بلکه به ترویج رسمی پان‌تورانیسم و به رسمیت شناختن جنبش الحاقگرای پان‌ترکی آن‌هم با صرف بودجه ملی از راه اختصاص امکانات دولتی خواهد انجامید.
روشن است که در تدوین سرفصل‌های مزبور، عوامل ضد ایرانی و تجزیه طلب به ویژه بقایای فرقه دموکرات آذربایجان نقش اساسی داشته‌اند. پرسش سرنوشت‌ساز از حضرت‌عالی به عنوان حافظ قانون اساسی و همچنین حافظ تمامیت ارضی کشور این است که چگونه می‌توان از بقایای فرقه دموکرات پیشه‌وری انتظار وحدت و همبستگی ملی داشت؟
با نظر به مواردی که فعلا به صورت مختصر آمد می‌بایست دستور تجدید نظر در تدوین سرفصل‌های مزبور که برای تدریس زبان و ادبیات ترکی آذربایجانی در نظر گرفته شده ، داده شود و سرفصل‌های تازه پس از مطالعات عمیق و گسترده توسط پژوهندگان و محققان ملی و دلسوز و آگاه نسبت به واقعیت‌های فرهنگی و زبانی منطقه آذربایجان و در فضایی به دور از غوغاهای سیاسی و جناحی و انتخاباتی آماده گردد.

در پایان آقای روحانی ریشه‌های آذربایجان در ایران است نه در مغولستان، به مشاوران خود و به مسئولین مرتبط بگویید ملت قدیم وجود دارد و از شرافت ملی خود دفاع می‌کند و نمی‌گذارد نام نیاکان دروغین در شناسنامه‌اش بگنجانید . ملت زنده است و نفس می‌کشد. وصل کردن ریشه‌های فرهنگ آذربایجان به مغولستان و ازبکستان و تاتارستان و قزاقستان و ترکستان اگر برخاسته و تالی طرح‌ها و استراتژی‌های بیرونی و ضد ایرانی نباشد -که به خیانت متصف شود- قطعا یک اشتباه فاحش و غیر قابل بخشش است.
پان‌ایرانیست‌های آذربایجان
شامگاه یکشنبه ۱۳۹۵/۶/۷خورشیدی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *