این زبان، مغولی نیست

ناصر همرنگ –  روزنامه شرق

همرنگدر خبرها آمده بود دولت پس از مطالعات گسترده و در راستای همبستگی ملی و برآورده‌کردن نیاز آموزش به زبان مادری ایرانیان و مطالبه‌های برحق هم‌میهنان تصمیم گرفته است، در سال تحصیلی پیش‌رو اجازه دهد یک رشته به نام زبان و ادبیات ترکی آذری در مقطع کارشناسی در دانشگاه تبریز راه‌اندازی شود؛ پس از اندکی، آن هنگام که ویژگی‌های کلی و سرفصل درس‌ها و منبع‌ها و متن‌های مربوطه که قرار بود به‌عنوان زبان مادری برای گروهی از علاقه‌مندان به زبان و ادبیات آذری در دانشگاه تبریز تدریس شود، از دل خبرهای دیگر بیرون آمد، به‌یک‌باره دانسته شد که آن مطالعات گسترده چیست و این برداشت دولت از همبستگی ملی چه چیزی است و تدریس به زبان مادری برای ما آذربایجانی‌ها چگونه باید باشد. پنبه‌ای که وزارتخانه علوم از کتیبه‌های مغولی اورخون ینی‌سئی و متن کتاب‌های اجق‌‌وجق اویغوری و قزاقی و قرقیزی و… برای تدریس زبان مادری رشته بود، به همه‌چیز می‌مانست مگر زبان و ادبیات آذربایجانی! پرسش سرنوشت‌ساز این است که چه روی داده که دولت گرامی در شرایطی این‌چنین بغرنج به‌یک‌باره حاضر شده دست به چنین عمل شتاب‌زده‌ای بزند؟

نباید پنهان کرد که فضای سیاسی کشور ما از چندی پیش در یک میدان بزرگ جناحی، انتخاباتی اما به‌گونه‌ای ناطبیعی به گفت‌وگوهایی ازاین‌دست گردآلوده شده است، گویی جدای از این مسئله‌ها و از آن جمله مسئله زبان، در این سامان در کار فرهنگ و سیاست هیچ گره دیگری وجود ندارد. این نگاه در بازتولید متن‌های ادبی امروزه گونه و گویه نوینی از یک زبان نامأنوس ترکی را پدید می‌آورد و تجویز می‌کند و رواج می‌دهد و با متأثركردن و به‌چالش‌کشیدن گونه‌های رایج می‌کوشد گویش‌وران آذری را به پذیرش‌ گونه و گویه تازه‌ای از نوعی زبان معیار رایج در کشورهای ترکیه و جمهوری آذربایجان وادار کند. در این نگاه وارونه زبان مردم آذربایجان در پیوند تاریخی با گروه زبان‌های ترکی، مغولی، کره‌ای، تبتی و گروه زبان‌های اورال‌آلتایی بازگو می‌شود و تاریخ ادبیات آن نیز از کتیبه‌های مغولی اورخون ینی‌‌سئی و متن‌های اویغوری و قزاقی و قرقیزی از چین و ماچین می‌آغازد و به طیفی ناشناس از یک ادبیات هم‌روزگار در نوشته‌ها و سروده‌هایی از چهره‌هایی ناشناخته‌تر در منطقه قفقاز و تاتارستان و ترکیه می‌رسد.   پنهان نیست که زبان دیرین مردم آذربایجان در گذشته‌های دور شاخه‌ای از زبان‌های ایرانی بوده و با زبان‌های پهلوی و فارسیِ میانه، پیوستگی‌هایی داشته و آذری نامیده می‌شده است. زبان محاوره‌ای ترکی اندکی پس از درآمدن ترکان سلجوقی و سپس در دوران صفویه و از آن پس در دوران قاجار و به‌تدریج به آذربایجان راه یافته و پس از آمیزش با شبکه واژگانی بومیِ آذری به شکل کنونی درآمده است.  هرچند از نظر آواشناسی واکه‌ها، (مصوت‌ها) زبان مردم آذربایجان در ظاهر با نظام آوایی زبان‌های ترکی غربی همگونی و همانندی واکه‌ای دارد، بااین‌‌حال به‌واقع این دستگاه آوایی زبان پهلوی است که هنوز در زبان مردم آذربایجان کارکرد دارد. هماهنگی واکه‌ای که از ویژگی‌های زبان‌های ترکی و به‌ویژه ترکی غربی است و در خلال آن و بر بنیاد یک قانون دقیق آوایی، واکه‌های عنصرهای صرفی، پیوند تنگاتنگی با فرجامین واکه هر واژه یا هر فعل دارد، در گویش کنونی آذری چندان نگریسته نمی‌شود.همچنین از نظر ساختاری نیز در شکل و ساختمان (مورفولوژی) و در جمله‌‍‌‌بندی یا نحو (syntax) همانندی‌های کامل زبان کنونی مردم آذربایجان با خانواده زبان‌های هند و اروپایی و از آن میان گروه زبان‌های ایرانی به روشنی دیده می‌شود. در زبان کنونی آذربایجانی منطق فکری که به‌عنوان پس‌زمینه ذهنی گویش‌وران کارکرد دارد، از یک چارچوب هند و اروپایی و ایرانی بهره می‌گیرد نه چیز دیگر. به بیان ساده‌تر، نقشه اولیه‌ای که گویش‌ور آذربایجانی برای پیاده‌کردن ساختمان جمله‌ها و ترکیب‌بندی‌های اسمی و همچنین فعل‌ها و صفت‌ها در گویش روزانه خود به کار می‌برد، به‌طور کامل با ساختار و اندام‌های جمله‌سازی در زبان‌های هند و اروپایی و از آن میان زبان‌های ایرانی مطابقت و سازگاری دارد نه گروه زبان‌های ترکی.امروزه در زبان رایج مردم آذربایجان ماده‌های لفظی و معنوی از واژه‌های آذری بسیار دیده می‌شود، به‌گونه‌ای که تقریبا همه نام‌ها، پیشه‌ها و اصطلاح‌های کشاورزی و دامداری و خانه‌داری و حتی فنی و بیشتر نام‌ها و نشان‌های جغرافیایی ریشه‌ای ایرانی دارند و واژگان ترکی در گویش کنونی مردم آذربایجان از ٣٠ درصد مجموع واژگان موجود در این زبان فراتر نمی‌رود. گذشته از اینها بسیاری از تعبیرها و زبانزدها و مَثَل‌ها نیز برگردان تعبیرها و مَثَل‌های فارسی و به‌‌طور‌کلی ایرانی است، طوری که می‌توان گفت زبان کنونی مردم آذربایجان با آنچه خانواده زبان‌های ترکی نامیده می‌شود، متفاوت است؛ تاجایی‌که زبان آذری برای ترکان و زبان ترکی مردم آذربایجان کاملا مفهوم نیست.  در صورت آورده‌شدن متن‌های ناشناخته به‌عنوان متن‌های ادبی از جغرافیاهای فرهنگی دوردست مانند متن‌های اویغوری، مغولی، ترکمنی، قزاقی، قرقیزی و دیگران و تدریس آنها به‌عنوان متن‌های پایه برای زبان و ادبیات ترکی آذربایجانی در دانشگاه‌ها و ادبستان‌های آذربایجان، بی‌گمان ماجرای وحشتناکی روی خواهد داد. از‌یک‌سو گنجینه بسیار ارزشمندی از شبکه واژگانی آذری که اکنون حکم یک ثروت ملی را برای همه ملت ایران به نمایش می‌گذارند، به شتاب از میان خواهد رفت و جای خود را به واژه‌های نوپرداز و نارس و نامأنوس و نامفهوم مغولی و اویغوری و تاتاری که غالبا یا از گورستان‌های مغولستان و بیابان‌های سین‌کیانگ نبش قبر شده و سر از سفره هفت‌رنگ زبان‌های نوبنیاد ترکی غربی درآورده‌اند یا در همین چند دهه گذشته از سوي آکادمی‌های ترکیه جعل شده‌اند، خواهد داد. از دیگر سو با تغییر وجه ساختاری و همچنین تغییر در نظام آوایی زبان آذری، از این پس گویش‌ور آذربایجانی ناگزیر خواهد بود عادت‌های تاریخی‌اش را رها کند و زبان زیبای خود را با همه گویش‌ها و سلیقه‌های آن در سراسر خطه آذربایجان از حوزه گویش‌وری بیرون براند و به زبانی نازیبا، نامأنوس و ناشناخته که نه ساختار آن را می‌شناسد و نه با واژه‌های عجیب‌وغریب و نارس آن آشنایی دارد، سخن بگوید. زبان امری نادقیق و فازی (FUZZY) است؛ در جامعه‌شناسی زبانی باید از آرمان‌گرایی نظریه‌های صورت‌گرا پرهیز کرد و واقعیت‌های بیرونی را پذیرفت. جدای از این، هرگونه آرمان‌گرایی برای زدودن زبان کنونی مردم آذربایجان از واژه‌های کهن آن و هرگونه تلاش برای دگرگون‌سازی بنیادهای ساختاری آن و هر اقدامی برای دورکردن آن از بستر تاریخی و خودویژگی‌های ایرانی آن و هر حرکتی برای بیگانه‌کردن و مغولی‌کردن آن بی‌تردید نه‌تنها با واقعیت‌های زبان‌شناسی تاریخی و تطبیقی زبان آذری، بلکه با اراده مردم آذربایجان و ملت ایران منافات دارد.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *