از چه میهراسید؟
پانزدهم شهریورماه، سالروز بیناد مکتب پانایرانیسم، را به همه ایرانیان شادباش می گویم.
روز چهارشنبه، ۱۵ شهریور ۹۶، برابر با هفتادمین سالروز بنیاد مکتب پانایرانیسم، بر آن بودیم به روال سنت گذشته، بزرگداشت این روز را در دفتر حزب، پایگاه پندار، برگزار کنیم. هر ساله در این نشست ضمن شادباش و یاد کردن از این روز و تجلیل از بنیانگذاران و تذکر خاطره آن به عنوان واقعه مهم تاریخی، به فراخور نشست اشعاری خوانده میشود و کسانی در مورد مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی از دیدگاه ملی سخن میگویند و تحلیلهایی ارائه میدهند.
همچنین افکار ملی و میهنپرستانه در برخورد با مسائل مختلف طرح و عملکرد، کارنامه، برنامههای نظام و کاستیهایش نقد میشود و از برنامهها و خواستههای خود و از ایران و مسائل ایران سخن میگوییم؛ به ویژه در این زمانه عسرت که در ایران عزیز، ایرانی کمتر پیدا میشود و حکومت آن نسبت چندانی با منافع ملیاش ندارد و از این جهت حیات ملی با خطرات متعدد روبرو شده است.
دیروز با نزدیک شدن به ساعت برگزاری نشست سالروز بنیاد، ماموران نیروی انتظامی، با حکم معاون دادستان، مانع از «برگزاری نشست و فعالیتهای غیر قانونی» ما شدند و حتما بنا به تحلیلهای کارشناسانهی «بچههای امنیتی» با این برخورد قاطعانه مانع از بروز «یک حادثه ضد امنیتی بزرگ» در پایتخت گردیدند و با گسیل نیروهای گسترده به محل به آموزه و شعار «کار و کوشش مضاعف» در یک بعد از ظهر، جامه عمل پوشاندند و دست کم علاوه بر زمینه اختلاس، المنة الله در این مورد نیز این شعار زمین نماند.
اینکه مقامات مسئول نظام حاضر نیستند در مورد کارنامه چهل ساله خود پاسخگو باشند و از اینکه برای حاصل کارشان مورد پرسش قرار بگیرند میهراسند، خود گفتاری دراز دامن است اما اینکه پنداشتهاند مشکل را میتوان با این بگیر و ببندها و مانع شدن از آنچه به زعم خود غیر قانونی میدانند حل کنند نشان میدهد زوال عقل، بیش از پیش بر سیستم عارض شده است.
از سوی دیگر اگر محکوم به بدبینی نشوم باید بگویم مساله فقط طیره عقل نیست بلکه باید دخالت ارادههای ضد ملی و بیگانه را هم در قضایا دید که نمیخواهند افکار و سخنان ملی طرح گردد والا چگونه میشود موضوع را فقط با هراس یک سیستم نسبت به نقد کارنامهاش تحلیل کرد در حالی که نقد و اعتراض به این کارنامه همهگیر شده و رسانههای قدرتمندی به آن میپردازند.
در انتخابات ریاست جمهوری در نقد این کارنامه کاندیداهایی ردای اپوزیسیون به تن کرده بودند، اصولگراها و بچههای عدالتخواه و حتا حزباللهیها، ولو بخشی از آنها، هم منتقد کارنامه نظام هستند. هر چند میدانیم که نظام میخواهد انتقاد از این سیستم در انحصار خود بماند اما با همه این اوصاف موضوع صرفا با آن هراس و این علاقه قابل توضیح نیست؛ اگر چه آن ارادههای مورد اشاره از همین هراس و علاقه بهره میبرند و این ممانعتها را سبب میشوند.
جالب است که مامورین با شدت بخشیدن به حکم معاون دادستان از ورود اینجانب به دفتر که محل زندگیم نیز میباشد ممانعت میکردند و وقتی گفتم خانه من اینجاست، گفتند مدارک و سند بیاور! این در حالیست که خودشان احضاریه را همانجا برایم فرستاده و مامور ابلاغ بودند. اعتراض کردم که چرا چنین میکنید؟ شخصی که گویا مرا مسبب همه ناکامیها و بدبختیهای زندگیاش میدید پاسخ داد زورمان می رسد و می کنیم. گفتم کارتان غیر قانونیست. پاسخ داد مهم نیست میتوانیم و میکنیم؛ بروید و هر جا میتوانید شکایت کنید.
ما از این بیقانونی و هزاران مورد دیگر به کجا شکایت ببریم؟ زیر این رفتار غیر قانونی و سوءاستفاده از قدرت میخواهید مانع از گفته شدن چه چیزی شوند؟ اینکه نگوییم چگونه و چرا کشور را دههها از راهی غلط و بیراهه در مسیر هستهای شدن بردید و در نهایت توافقی ذلت بار و پر از ایراد برایمان به ارمغان آوردید و اکنون در مسیر خلع سلاح قرارمان دادهاید؟
چگونه از صنعتی که در این کشور به خاک ذلت نشسته است نپرسیم؟
نپرسیم چه بلایی سر صنعت در حال شکوفایی این کشور آوردید؟
نگوییم مدیریت انقلابیتان منجر به حجم گسترده و غیر باوری از اختلاس و فساد شده است؟
نگوییم چرا باید ایران به تیول اقتصادی ترکیه و بازاری برای این کشور و کشورهای دیگر درآید؟ نپرسیم چرا پرچمهای ترکیه در فلان و بهمان جای ایران به بهانه تبلیغ کالای ترک افراشته شده است؟
نگوییم فلان امام جمعه چرا پیاده نظام حزب بعث و پانعربیسم است؟
نگوییم چرا ایران را در برابر پانعربیسم و پانترکیسم خلع سلاح می کنید؟
نپرسیم چرا بانکها و موسسات پول مردم را بالا میکشند؟ به هر حال همه آنچه در ۱۵ شهریور بنا داشتم بگویم و نشد را خواهم گفت. به این مقدار جهت اطلاع رسانی و شرح ماوقع بسنده میکنم اما ریشههای چنین برخوردهایی را باید در آینده و نوشتار یا گفتار دیگری بررسی کرد؛ در وضعیت فعلی چارهای جز سخن گفتن به صورت عمومی نیست اگر چه نتایج مهمی در برنداشته باشد.
پاینده ایران
حجت کلاشی
۱۶ شهریور۱۳۹۶ خورشیدی – تهران