تأملی نو بر مفهوم فرّه ایزدی
نویسنده: امیر آقاجانی
فرّه ایزدی یکی از مفاهیم جالب توجه و کلیدی فرهنگ ایرانی برای درک ماهیت اندیشة سیاسی ایرانشهری است. برای پرداختن به مفهوم فرّه ایزدی، نیاز است که نخست به خاستگاه این مفهوم اشاره شود.
فرهنگ ایرانی که از عمدهترین عوامل وحدتبخش در تاریخ ایرانزمین به شمار میرود، در کانون خود شامل اندیشة ایرانشهری میشود که در سرشت خود ماهیتی سیاسی دارد اما در عین حال ریشههای مدون مؤلفههای اصلی این اندیشه را میتوان در دین مزدیسنا و آموزههای آن یافت. اندیشة سیاسی ایرانشهری که «پشتوانة تکوین ملیت ایرانی» به شمار میرود و «به طور طبیعی، پس از هر گسستی، بازگشت به این اندیشه به شالودهای برای تجدید حیات (ایران) تبدیل میشد»(۱)، دارای چندین مؤلفة اصلی و به هم پیوسته است که در اینجا به برخی از آنها که مورد شناسایی نویسندة این سطور قرار گرفته است، اشاره میشود:
۱-اندیشة وحدت در کثرت؛ که در آن بر وحدت و یگانگی در عین توجه به حقوق و منافع کثرت تأکید میشود.
۲-اندیشة کشور؛ که همان قلمروی شهریاری محسوب میشود.
۳-اندیشة شاهی-شهریاری؛ که منشأ، مشروعیت و اهداف متفاوتی از سایر فرمانرواییها دارد.
۴-اندیشة شاهنشاهی؛ که در آن شاهنشاه مقام خود را از جانب هرمزد به دست میآورد و نمایندة خدا بر زمین است. همچینن سببساز وحدت در کثرت ایرانزمین و منشأ خیر برای کشور و ملت است.
۵-اندیشة شاه آرمانی؛ که شامل مباحث مرتبط با آیین شهریاری، آیین کشورداری مطلوب، بهترین فرمانروا و فرمانروایی بر مبنای راستی و خرد میشود.
۶-اندیشة اخلاق شاهی؛ که شامل مباحث پیوند اخلاق و قدرت، فضائل اخلاقی شاه، رهبری اخلاقی-پرورشی، خصلت پهلوانی شاه و مسئولیت اخلاقی فرمانروا در برابر فرمانهای یزدانی میشود.
۷-اندیشة فرّه ایزدی؛ که شامل مباحث شرایط بر حق بودن و مشروعیت شاه میشود.
۸-اندیشة فرمانروایی جهانی؛ که به مباحث مرتبط با جهانگشایی بر اساس قدرت سیاسی، برقراری داد و صلح جهانی؛ شاه به عنوان پدر صلح، و گسترش راستی در جهان به مثابة صحنة پیکار خیر و شر میپردازد.
۹-اندیشة یگانگی و همآهنگی جهانی؛ که بر پایة اصل محوریِ «راستی یا اَشَه» به عنوان نظم و قانون الهیِ حاکم بر جهان هستی، و تأثیر دادگری بر سعادت سراسر جهان قرار دارد.
۱۰-اندیشة فرمانبری آزادانه بر شالودة وفاداری؛ که شامل مباحث تأمین حقوق مردمان تحت فرمانروایی و توازن میان قدرت و آزادی میشود.
۱۱-اندیشة بردباری دینی؛ که به انعطافپذیری حکومت مرکزی در قبال باورهای دینی و اعتقادی مردمان تحت فرمانروایی اشاره دارد.
۱۲-اندیشة نبرد جهانی میان نیک و بد (خیر و شر)؛ که شامل مباحث مرتبط با هدف نهایی شهریاری و رستاخیز پایانی و برقراری نیکی و صلح در سراسر جهان میشود.
کانون اصلی و پیونددهندة تمامی این مؤلفهها، مفهوم فرمانروایی و ماهیت، شرایط و اهداف آن است. ماهیت فرمانروایی و هدف نهایی آن، چنان دارای اهمیت است، که مطابق با آیین مزدیسنا، نخستین کلامی که توسط اهورامزدا پیش از آفرینش مادی طنینانداز شد، به این موضوع میپردازد. شناخت این نخستین کلام الهی -که به قطعة اَهونَوَر مشهور است- به عنوان بنیان اندیشة سیاسی ایرانشهری دارای اهمیت فراوانی است.
واژة اَهونَوَر برگرفته از Ahu vairiyo (به معنای سرور مورد آرزو، آرمانی یا برگزیدنی) در نخستین واژههای نیایش «یَثا اَهو وَئیریو» در بند ۱۳ از یسن ۲۷ است و مقدسترین و احتمالاْ باستانیترین نیایش آیین مزدیسنا است.(۲) قطعة اَهونور که اهورامزدا آن را پیش از آفرینش و پیش از دورة آمیزش نیروهای اهورایی و اهریمنی در گیتی، طنینانداز کرد، مطابق با اندیشههای مزدیسنایی و به گفتة هانری کربن همان «طنین ازلی نور» است؛ «ارتعاش نور شکوهمند» است که در جایگاه یک سلاح الهی و قدسی بر علیه اهریمن (و نیروهای بد) و در جهت نیکفرجامی آفرینش عمل میکند.(۳)
تلاوت قطعة اَهونور در واقع تجلی ارادة الهی برای آفرینش و شکست اهریمن است (چرا که مطابق آموزههای زرتشتی، خلقت و زمان از ابزارهای شکست اهریمن به شمار میروند و این هر دو یعنی آفرینش و زمان، برآمده از دین الهی به مثابة طرح و برنامة هرمزد هستند). دربارة این طنین ازلی نور در متون دیگر چنین آمده که آنچه همیشه بوده است «ندای اهورامزدا در نور» است و از این طنین ازلی نور، دین اهورامزدا از ازل طنینانداز است.(۴) بنابراین، تلاوت کردن قطعة اَهونور یعنی ظهور دین، و ظهور دین به معنای تجلی ارادة الهی بر مبنای طرح و نقشهای است مبتنی بر همهآگاهی و بهیِ اهورامزدا به منظور شکست اهریمن. همه چیز از آغاز آفرینش تا پایان نبرد بزرگ خیر و شر، در چارچوب حکمت الهی است.
فهم دقیق نیایش اَهونور با پیچیدگیهای بسیاری همراه است که کار ترجمة آن به فارسی یا دیگر زبانها را دشوار میسازد. افراد مختلفی نظیر مارتین هائوگ (خاورشناسآلمانی) و کارل فریدریش گلدنر (زبانشناس و خاورشناس آلمانی) ترجمههایی از این نیایش به دست دادهاند که در کتاب «پژوهشی در اساطیر ایران» اثر مهرداد بهار، در صفحة ۴۰، آمده است (۵) و هیچکدام عیناْ مطابق هم نیستند.
صورت فارسی تلفظ اوستایی این نیایش و همچنین ترجمة فارسی آن (با تقریب) چنین است:
«یَثا اَهو وَئیریو اَثا رَتوش اَشات چیت هَچا. وَنگِهاوش دَزدا مَنَنگهو شیَهاُتنَنام اَنگِهاوش مَزدایی. خَشترِم چا اَهوراییآییم دِریگوبیو دَدَت واستارِم.»
«همانگونه که خداوند به عنوان سرور برگزیدنی (سروی که شایسته و برحق است) مورد آرزو است، به همانگونه پیشوای دینی نیز در پرتو راستی، بر حق و مورد آرزو است. بخشش اندیشة نیک بهرة کسی است که در زندگی هماهنگ با خواست اهورامزدا و مطابق با راستی رفتار می کند. شهریاری برخاسته از نیروی اهورایی از آن کسی است که درویشان (راستکاران ازخودگذشته و دینداران بی نیاز) را دستگیری و یاری رساند.»
قطعة اَهونور طنینانداز شد تا به واسطة دربرداشتن حکمت الهی، آفرینش را از هجوم اهریمن در امان دارد و در دوران آمیختگی (در جهان گیتیک) مرد اَشو (انسان نیکاندیش و راستکار) را در نبرد با دیوان و دروجان یاری رساند، چرا که این قطعه اصولی را در خود دارد که بعدها بنیان اندیشة سیاسی ایرانشهری و سیاست بنیادین ایرانیان در فرمانروایی را تشکیل داده است.
همانگونه که در ترجمة قطعة اَهونور مشاهده میکنیم، در یک فرایند تحلیلی، میتوان دستکم ۱۵ اصل را از این قطعه استخراج کرد:
۱-سروری آرمانی؛ که به واسطة دربرداشتن بنیانهای مشروعیت سروری، شایسته و برحق است و در نتیجه برگزیدنی و خواسته شده و مورد آرزو.
۲-بنیان مشروعیت سروری؛ که شامل اردیبهشت (اَشَه وَهیشتَه به معنای برترین راستی) و بهمن (وَهومَنَه به معنای اندیشة نیک) میشود و بخشی از سرشت ذاتی هرمزد هستند. برای نمایندة خدا بر زمین این بنیانها عبارت است از رفتار هماهنگ با خواست اهورامزدا، رعایت اَشَه، دریافت «بخشش اندیشة نیک»، و یاری درویشان (نیروهای جبهة نیک).
۳-پیوند سیاست (فرمانروایی و ادارة امور عمومی و پیشبرد نبرد خیر و شر بر زمین) با اهداف الهی؛ که این اصل خود در تأکید بر دستگیری درویشان و رفتار هماهنگ با خواست اهورامزدا و مطابق با راستی نمایان میشود. سرور برگزیدنی بر زمین، متضمن خواست اهورامزدا و حامی دینداران است.
۴-نمایندگی خدا بر زمین؛ که هم از مفهوم پیشوای دینی لحاظ میشود، و هم از شهریاری برخاسته از نیروی اهورایی.
۵-خواست اهورامزدا؛ که همان دین اهورامزدا و طرح و برنامة الهی است که هدف نهایی آفرینش را در خود حمل میکند و این هدف همانا پیروزی خیر بر شر و فرارسیدن رستاخیز و زمان تن پسین و انجام فَراشگَرد است.
۶-راستی یا اَشَه (اَرتَه در فارسی باستان)؛ که شامل مفاهیم مختلفی میشود از جمله نظم و هنجار حاکم بر کیهان و جهان هستی، قانون الهی، نوامیس الهی و قوانین جهان طبیعی و کیهانی (در حوزة متافیزیک)، راستی و راستکاری در پندار و گفتار و کردار (در حوزة اخلاقی، که در مقابل مفهوم دروغ قرار میگیرد)، و همچنین به معنای عدالت، داد، قانون اجتماعی، نظم اجتماعی، مقررات انسانی و اجتماع، صلح جهانی و نیروهای خیر در نبرد خیر علیه شر (در حوزة سیاسی).
۷-اندیشة نیک؛ که همان مفهوم «بهمن» است و در برابر «اَکومَن» به معنای اندیشة بد قرار میگیرد. نیک بودن اندیشه ماحصل رفتار هماهنگ با خواست الهی و مطابق با اَشَه است. «بهمن» نخستین اَمشاسپَندی است که به صورت نور و روشنایی محض بر زرشت ظاهر میشود و او را به معراج و به دیدار هرمزد و سایر امشاسپندان میبرد.
۸-بخشش اندیشة نیک؛ که همان تجلی نور یزدانی و احتمالاْ معادل با فرّه ایزدی است.
۹-عمومیت داشتن «بخشش اندیشة نیک» و انحصاری نبودن آن؛ هر آن کس که شروط لازم را رعایت کند، از آن بهرهمند خواهد شد.
۱۰-بنیانهای دستیابی به «بخشش اندیشة نیک»؛ که شامل رفتار هماهنگ با خواست اهورامزدا و مطابق با راستی (اَشَه) میشود.
۱۱-معنای ضمنی «هماهنگی و یکپارچگی انسانها در زندگی در جهت هدفی واحد؛ که از مورد نهم بر میآید.
۱۲-شهریاری برخاسته از نیروی اهورایی؛ که اشاره به فرمانروایی همراه با فرّه ایزدی و در جهت خواست الهی دارد و همچنین اشاره به فرّه ایزدی به عنوان اصل محوری شهریاری دارد. مطابق این اصل، هر فرمانروایی، شهریاری محسوب نمیشود، بلکه شهریاری مرتبط با داشتن فرّه ایزدی و فرمان راندن مطابق با راستی و در جهت خواست و اهداف الهی است، و قلمروی فرمانروا به مثابة شهریار، کشور نام دارد.
۱۳-درویشان؛ که اشاره به دینداران و مؤمنان پارسا و در خدمت راستی دارد که جبهة خیر را تشکیل میدهند و حضورشان برای تداوم راه راستی ضروری است.
۱۴-دستگیری و یاری درویشان؛ به عنوان یک ضرورت و یکی از وظایف اصلی شهریار (سرور آرمانی).
۱۵-معنای ضمنی صفبندی نیروهای خیر و راستی در برابر نیروهای شر و دروغ؛ که از کل قطعه برداشت میشود.
با کمی تأمل آشکار میشود که هماهنگی و همپوشانی بسیاری میان اصول مستخرج از قطعة اهونور –به عنوان قاعدة نیایش کامل دیانت زرتشتی- با مؤلفههای مورد اشارة اندیشة سیاسی ایرانشهری دیده میشود. در این قطعه و اساساْ در آیین زرتشتی، بر راستی (اَشَه) و اندیشة نیک تأکید زیادی میشود و این دو مفهوم به عنوان مبنای سروریِ برحقِ اهورامزدا دانسته میشود. در بُندَهِشن آمده است که «اهورامزدا بلندپایه، آراسته به علم مطلق (همهآگاهی، خرد مطلق که به واسطة سرشت اهورامزدا خیر و نیکو است) و نکویی (بهی، راستی، اَشَه)، زمانی بیکرانه در روشنی میبود. این علم مطلق و نکویی، جامة اهورامزدا است. برخی آن را دین خوانند.»(۶)
نکویی یا بهی اهورامزدا، برابر با واژة اَشَه در زبان اوستایی (و اَرتَه در زبان فارسی باستان) است. از راستی و بهی هرمزد (از اشه الهی) نظم و قانون و هنجار حاکم بر آفرینش پدید میآید، که درآمیخته و پیوسته با همهآگاهی و دانایی و خرد و اندیشة نیک هرمزد است. از این آمیختگی و پیوند گوهرین میان اردیبهشت (برترین راستی) و بهمن (منش نیک)، دین و حکمت و طرح و برنامة الهی یعنی آن اصل بنیادین عقلانی و راستینِ حاکم بر آفرینش تجلی مییابد که این اصل بنیادین، معنای آفرینش است. دو گوهر همزاد علم مطلق و بهی، در واقع اساس و بنیان شکلگیری خلقتاند که در دین ازلی (در کلام نورانی الهی، در ارتعاش نور شکوهمند) آشکار میشوند و اهورامزدا را بر آفرینش آشکار میسازند. از این دو است که اهورامزدا و صفات مینوی او (اَمشاسپندان و ایزدان) در خلقت (در هر دو سطح مینوک و گیتیک) تجلی پیدا میکنند و اهورامزدا به واسطة همین آفرینش، خدا میشود –به این مورد در بندهشن اشاره شده است- یعنی داداری که دارای سه خصلت اساسی «آفرینندگی، سودرسانی و افزایندگی» است. به عبارت دیگر، کارکردهای سهگانة خداوندگاریِ اهورامزدا در عرصة خلقت، حاصل و برآمده از اردیبهشت (برترین راستی) و بهمن (اندیشة نیک مطلق) هرمزد است که به عنوان ارکان دین و برنامة الهی برای به سرانجام رساندن آفرینش (ختم به نیکی و زیبایی محض) محسوب میشوند. در واقع، دو مفهوم راستی (اشه) و اندیشة نیک (بهمن) مبنا و مشروعیت ذاتی سروری اهورامزدا و منشأ خداوندگاری او هستند، چرا که هرمزد، برترین داور راستی و آموزگار حقیقی اندیشة نیک است و از این رو در جایگاه سروری مورد خواست و آروز –سروری آرمانی، سروری که انسانهای راستکار او را به واسطة سرشت و صفات بنیادینش برمیگزینند- تمامی امور هستی در دستان او و شهریاری از آنِ اوست.
از همین نقطه است که به مفهوم «فره ایزدی» و «شاه آرمانی» (سرور آرمانی بر زمین) میتوان رسید. معادل اوستایی فرّ یا فرّه عبارت است از خوَرِنُ (Xvareno) که در زبان پهلوی به صورت خُرِّه (Xorrih) آمده است. «خوَرِنُ همچنان که از معنی کلمة فرّ در فارسی برمیآید، به معنی شکوه و جلال و در اصطلاح اوستا حقیقتی الهی و کیفیتی معنوی است که چون برای کسی حاصل شود او را به شکوه و جلال پادشاهی و به مرحلة تقدس و عظمت معنوی میرساند و به عبارت دیگر صاحب قدرت و تقوی و نبوغ و خرمی و سعادت میکند. به وسیلة همین فرّ است که پادشاه به پادشاهی میرسد.» (۷) اما در این نوشتار، بر پایة مفاهیمی چون «شکوفایی، خداوندگاری و خدمترسانی» به بررسی گستردهتر و ژرفتر فرّه ایزدی پرداخته میشود.
همانگونه که اهورامزدا به واسطۀ دربرداشتن برترین راستی و خرد مطلق، شایستۀ سروری بر تمامی هستی و در نتیجه شهریاری از آن اوست، بر زمین و در میان مردم نیز سروری و شهریاری شایستۀ کسی است که راستی و خرد را رعایت کند و به کار گیرد. زمانی که خرد و اَشَه رعایت میشوند، فرد محل شکوفایی استعدادها و ظرفیتها، و در نتیجه محل تجلی فره ایزدی میشود، یعنی محل تجلی نورانیت الهی که همان مشروعیت و موهبت الهی برای سروری و رهبری است و تأییدی بر شایستگی او برای این منظور.
شکوفایی ظرفیتها به معنی بیرون جهیدن ظرفیتها از قلمروی بالقوهشان است که بر وجود ارگان فرد میتابد و متشعشع میشود. از همین رو است که فرد محل تجلی فرّه ایزدی شده و به درخشش و نورانیت میرسد، چراکه با شکوفایی و تجلی فرّه ایزدی، فرد به خلاقیتِ کارا و مثبت میرسد و در مقام خداوندگاری انسانی دست به خلق امور، فرصتها، موقعیتها و غیره خواهد زد که برای خود، جامعه و طبیعت سازنده و سودرسان و افزاینده است. این دسته از افراد نمایندۀ وجه خداوندی اهورامزدا بر زمین خواهند بود و وجه خدایی ایشان که همان آفرینندگی و سودرسانی و افزایندگی است در ساحت جامعه متجلی میشود. فرّه ایزدی در واقع همان تجلی ظرفیت خداوندگاری انسان است که این ظرفیت از سوی خداوند در او نهاده شده و ریشه در ظرفیتهای بنیادین خردورزی و ارادۀ آزاد در راه اَشَه دارد.
با تجلی ظرفیت خداوندگاری که بنیانِ آن در آفرینندگی و سودرسانی و افزایندگی (یعنی در خدمترسانی) است، فرد در جایگاه نماینده و یاور خداوند بر زمین قرار میگیرد، همانگونه که خداوند بر پایۀ دین و حکمت خویش چنین نقشی (یعنی یاری کردن خدا و ایزدان در گیتی) را از انسان خواستار است. همانگونه که در قطعة اهونور نیز اشاره شد، همۀ افراد دارای ظرفیت خرد و راستی هستند که بسته به میزان اراده و تواناییشان در رعایت خرد و راستی، از درجهای از شایستگی و نورانیت برخوردارند. نکتۀ بسیار مهم آن است که این مشروعیت توسط خود انسان به دست میآید و از درون خود انسان و با اراده و انتخاب خود او برای رعایت کردن راستی و خرد سر بر میآورد.
زمانی که یک انسان، راستی و خردِ حاکم بر ارگانیسم خود و ارگانیسم اجتماعی و طبیعی را رعایت کند، به آن معنی است که نظم و سامان و هنجارهای حاکم بر این ارگانها را رعایت کرده و در نتیجه به صورتی طبیعی و ضروری ظرفیتهای وجودی و سرشتی این ارگانها شکوفا خواهند شد، یعنی خدمتی سودرسان و افزاینده و مبتنی بر توجه به همۀ ظرفیتهای موجود در قبال این ارگانها انجام شده است. کل این فرایند، همان خدمترسانی است؛ خدمترسانی به خود، جامعه و مردم، و طبیعت و جهان. بنابراین، افراد رعایتکنندۀ خرد و راستی همگی در حد توان و شایستگی خود افرادی هستند خادم و در خدمت خود، مردم و جامعه و طبیعت. و در نتیجه، بر اساس میزان اَشهورزی و خردورزی و خدمترسانی خود، در حد خویش سرور محسوب میشوند که همین امر موجب شکلگیری سلسله مراتب برای ساختاربندی نظام خدمترسانی میشود.
فردوسی در شاهنامه (در بخش نامه نوشتن نوشیروان به کارداران خویش) آورده است:
مرا داد فرمود و خود داور است ز هر برتری جاودان برتر است
به یزدان رسی شاه و کهتر یکیست کسی را جز از بندگی کار نیست
اما سرورِ سروان یا همان سرور برگزیدنیِ مردم (یا همان شاهنشاه به مثابة شهریار) که دارای بالاترین میزان شایستگی و بالاترین درجۀ نورانیت و فرّه ایزدی است، خادمترینِ خادمها و خادمِ خادمان است برای خود، مردم و جامعه و طبیعت. به همین خاطر، از این سرور به عنوانِ شهریار نام برده میشود و نه سلطان. هر کسی میتواند سلطان باشد اما شهریار کسی است که دارای فرّه ایزدی باشد، یعنی کسی که به سبب رعایت راستی و خرد (و در نتیجه، برپایی عدالت در توجه به ظرفیتهای گوناگون ارگانهای مختلف که در سایۀ آن شکوفایی رخ میدهد) در خدمت ملت و کشور است. واژۀ شهریار با واژۀ شهریور همریشه است. شهریور در فرهنگ و اندیشۀ ایرانی به معنای پادشاهی آرمانی و مطلوب و خواستنی است و شهریار به معنای پادشاه آرمانی، آن کسی است که خواست مردم و مطلوب جامعه است؛ آن سروری که برگزیدنی است، چرا که شایستۀ این امر است و این شایستگی را که اساس مشروعیت اوست، خود بر اساس انتخاب و اراده و تلاش خود و با رعایت راستی و خرد و کسب فرّه به دست آورده و از درونِ او ظهور کرده است نه آنکه از بیرون یا از سوی عالم مینوی به او داده شده باشد.
مشروعیت فرمانروایی به مثابة خدمترسانی، در داشتن فرّه ایزدی نیست بلکه در شکوفا کردن فرّه ایزدی است. همة انسانها از فرّه ایزدی و ظرفیتهای بالقوه برخوردارند، اما آنچه که اهمیت دارد شکوفاکردن این فرّه ایزدی و ظرفیتهای بالقوه است، که این امر وابسته به پرورش تن و روان و ذهن است.
روندِ به شهریاری رسیدن یک انسان کاملاً از یک روند طبیعی_انسانی پیروی میکند و بر مبنای سلسله مراتب موجود در نظام خدمترسانی و بر اساس شایستهسالاری قرار دارد. این فرد هیچگاه تحمیل نمیشود بلکه به مناسبت میزان بالاترِ تواناییها و شایستگیهایش در امر خدمترسانی به مردم و جامعه (ملت و کشور) توسط سایرین (مردم یا نمایندگان مردم) به عنوان شهریار (خادمترینِ خادمان) انتخاب میشود. شهریاری عبارت است از خدمترسانی، و همة مردمانِ نیک از خدمترسانان هستند و شهریاری در واقع یک امر جمعی است، و شهریار –به واسطة خادمترین خادمان- به نمایندگی از ملت تاج بر سر مینهد و نشانی از شهریاری ملت است. یعنی در واقع، شهریاری ملت در نهاد شهریاری و شخص شاهِ حیّ و حاضر تشخص مییابد و دارای شخصیت حقوقی و حقیقی میشود. از همین رو است که در اصل سی و پنج متمم قانون اساسی مشروطه چنین آمده:
«سلطنت (شهریاری) ودیعهای است که به موهبت الهی، از طرف ملت به شخص پادشاه مفوض شده.»
همچنین مطابق اندیشة ایرانشهری، شهریار (همچنین سایر خدمترسانان در هر سلسله مراتب از جامعه) –همانگونه که در اصول بنیادین اَهونور به آن پرداخته شد- باید در مسیر دین یعنی در مسیر حکمت اهورامزدا که برای آغاز و فرجام آفرینش و حفظ آفریدگان در برابر تهدیدات و تهاجمات اهریمن و دیوان در نظر گرفته شده است گام بردارد تا هدف نهاییِ شکست اهریمن و دیوان (هر امر آسیبزننده و ضد منافع مردم و اجتماع و طبیعت) محقق شود. این مورد اخیر دارای دو نکته است: ۱) گام برداشتن در مسیر طرح و برنامة الهی، بخشی از یاور بودن و یاری رساندن انسان و خدمترسانی او به خداوند است که در درونِ خود خدمترسانی به خود، مردم و جامعه و طبیعت را نیز شامل میشود. ۲) مطابق این هماهنگیِ فرد با خواست و حکمت الهی یا همان دین الهی، او در مقام پیشوایی دینی نیز تعبیر میشود؛ پیشوایی که جامعه را با تقویت راستکاری (قانونمندی) و نیکاندیشی (خردورزی و عقلانیت) در آن، در مسیر حکمت الهی که معطوف به هدفِ محوریِ برچیدنِ نیروهای اهریمنی، زیانآور و آسیبزننده است قرار میدهد.
در همین راستا میتوان خواننده این نوشتار را به بخشی از گفتههای دکتر جواد طباطبایی در کتاب خواجه نظامالملک طوسی ارجاع داد. دکتر طباطبایی در آنجا چنین آورده: «بخش نخست سیاستنامۀ خواجه نظامالملک با بازپرداختِ نظریۀ شاهی آرمانی (سروری و شهریاری برگزیدنی) که بنیادیترین عنصر اندیشۀ سیاسی ایرانشهری است آغاز میشود… باری، رسالۀ سیاستنامۀ خواجه نظامالملک طوسی اثری بیهمتا در سیاستنامهنویسی در تاریخ اندیشۀ سیاسی در حوزۀ تمدن ایران و بنابراین در اندیشۀ سیاسی به طور کلی، و یکی از پراهمیتترین نوشتههایی است که در دورۀ اسلامی در تداوم اندیشۀ سیاسی ایرانشهری به قلم وزیر و نظریهپردازی بزرگ پرداخته شده است. این نتیجهگیری را میتوان به اجمال از فقرۀ نقلشده از آغاز نخستین فصل از نخستین بخشِ سیاستنامه دریافت. با توجه به این فقره میتوان گفت که به طور اساسی اندیشۀ سیاسی خواجه از همان آغاز در مخالفت با شریعتنامهنویسی تدوین شده است، زیرا فرمانروا در نوشتههای جریان اخیر خلیفۀ پیامبر است و وظیفهای جز اجرای احکام شریعت نمیتواند داشته باشد. به عبارت دیگر، مسألۀ اساسی فرمانروایی در شریعتنامههای دورۀ اسلامی نزول وحی و اجرای شریعت الهی است، و از این حیث، موضوع شریعتنامهها شریعت است و نه خلافت، در حالی که موضوع سیاستنامهها پادشاه است. پادشاه در همۀ سیاستنامهها دارای فرّه ایزدی است، در حالی که از دیدگاه شریعتنامهنویسان تنها ملاک برای تصدی منصب خلافت، آگاهی خلیفه از شرع و توانایی او به اجرای احکام آن است… مفهوم بنیادین اندیشۀ سیاسی ایرانشهری، به خلاف اندیشۀ شریعتنامهنویسان که شریعت مبتنی بر وحی الهی است، شاه آرمانیِ دارای فرّه ایزدی است و تردیدی نیست که با توجه به همین دو مفهوم متمایز، دو شیوۀ متفاوت ساماندهی اندیشه و نهادهای سیاسی پدید آمده است که از بنیاد با یکدیگر متفاوت و حتی متعارضاند. در اندیشۀ ایرانشهری، شاهِ آرمانیِ دارای فرّۀ ایزدی عین شریعت است و نه مجری آن و از این حیث، شاه آرمانی نسبتی با خلیفه در شریعتنامهها ندارد.» (۷) همچنین دکتر طباطبایی در همین کتاب اشاره میکند که «قانونی را که پادشاه آرمانی برقرار میکند، همان خواست خدا است، و از این حیث، قانون، نگاهدارندة کشور از بینظمی، آشوب و شورش است.» (۸) پیرو همین مبحث و مطابق ماهیت نظام مشروطه میتوان گفت که پادشاه که به نمایندگی از ملت تاج بر سر دارد و نماد شهریاری ملت است، هر آن قانونی که او به مثابة خواست خدا برقرار میکند، این قوانین در واقع توسط ملت -و به منظور برقراری اساس و نظم لازم در جامعه- برقرار و وضع میگردد و محل وضع آن نیز خانة ملت یا همان مجلس شورای ملی است که در آن نمایندگان برگزیدنی و راستکار و خادم ملت حضور دارند. در واقع، اساس نظام مشروطه بر نمایندگی، قانونمندی و خدمترسانی است.
به طور کلی، در اندیشة ایرانشهری، یک شهریار نماد و مظهرِ قانونمندی و عقلانیتمحوریِ جامعه است؛ مظهر انسجام مردمان جامعه تحت مؤلفههای تثبیت شدۀ فکری و رفتاری و اهداف مشخص پاداهریمنی است (اهدافی که ضد هرگونه اعمال نافی منافع مردم جامعه و ضد هرگونه اقدامات انسانستیزانه، اجتماعستیزانه و طبیعتستیزانه است)، مظهر یاوری و یاریکنندگیِ انسان (که شامل خدمترسانی در تمامی ابعاد فردی و اجتماعی و طبیعی میشود) است، و نماد خداونگاریِ خداوند (که شامل سروری همراه با آفرینندگی و سودرسانی و افزایندگی میشود) است، از همین رو مبدل به امری میشود که در عین خادمترینِ خادمان بودنش، میبایست از این نماد محافظت و حمایت همگانی صورت گیرد. فرّه ایزدی اساسیترین ویژگی شاه آرمانی (شهریار) است، چرا که با شکوفا شدن فرّه ایزدی است که فرمانروا مبدل به خدمترسان آرمانی (خادمترین خادمان) میشود و دارای صفات آفرینندگی و سودرسانی و افزایندگی (و از این رو، نمایندة وجه خدایی اهورامزدا بر زمین) میشود. تمامی مشروعیت شاهنشاه بر حسب داشتن این صفات، وابسته به «شکوفا شدن فرّه ایزدی» یعنی ظرفیتهای بالقوه انسانی (موهبتهای الهی) بر اساس راستی و خرد است.
منابع:
۱)جواد طباطبایی، تأملی دربارة ایران (جلد نخست)،انتشارات مینویخرد، چاپ سوم، ۱۳۹۷، ص۲۱۳.
۲)فاطمه سیدی،اهونور؛نخستین آفرینش، پژوهشنامة فرهنگ و ادب، ۱۳۹۰، ص ۱۹۱ تا ۲۰۲.
۳)هانری کربن، زمان ادواری در مزدیسنا و عرفان اسماعیلیه، تألیف و ترجمۀ انشاءاله رحمتی، نشر سوفیا، چاپ نخست، ۱۳۹۴، ص ۳۱۵.
۴)همان کتاب، ص ۳۱۴.
۵)مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، نشر آگه، چاپ دوازدهم ، ۱۳۹۶، ص ۴۰.
۶)همان کتاب، ص ۳۱۲.
۷)ذبیحالله صفا، حماسهسرایی در ایران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۳، ص ۴۹۴.
۸)جواد طباطبایی، خواجه نظامالملک طوسی (گفتار در تداوم فرهنگی ایران)، انتشارات مینویخرد، چاپ دوم، ۱۳۹۷.
بازپینگ:عضو کمیسیون حقوقی مجلس: اعلام ورشکستگی در ۲ سال گذشته ۸ برابر شد | تارنمای حزب پان ایرانیست