دومین سالروز تولد حسین رونقی ملکی در اوین
14 تیر ماه دومین سالروز تولد حسین رونقی ملکی وبلاگ نویس ملی گرایی است که در زندان اوین دوران حبس 15 ساله خویش را سپری می نماید.
به گزارش رهانا حسین رونقی ملکلی در تاریخ ۲۲ آذر ماه ۱۳۸۸ در منزل پدری خود در شهر ملکان به همراه برادرش بازداشت و یک روز بعد به بند ۲ الف زندان اوین که زیر نظر اطلاعات سپاه پاسداران و خارج از نظارت سازمان زندانها اداره میشود، منتقل شد. رونقی نزدیک به ۱۰ ماه در سلولهای انفرادی این بند به صورت تک نفره و چند نفره نگهداری و مورد بازجوییهای مداوم و فشارهای روحی و جسمی برای اخذ اعترافات تلویزیونی قرار گرفت.
رونقی سرانجام و بعد از ۱۰ ماه «بازداشت موقت» از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی به ۱۰ سال زندان محکوم شد و این حکم عینا در دادگاه تجدیدنظر به تأیید رسید. در مورد آخرین وضعیت وی در زندان و در حالی که روز ۱۴ تیرماه تولد این وبلاگنویس است با احمد رونقی پدر وی گفتوگویی کردم.
پدر و مادر این زندانی سیاسی طی ۱۸ ماهه گذشته برای ملاقات و پیگیری وضعیت فرزندشان هر هفته و به صورت مداوم از شهر ملکان در نزدیکی تبریز تا تهران مسافرت میکنند و مجبور هستند برای ۲۰ دقیقه ملاقات این مسافت طولانی را سفر کنند. احمد رونقی ملکی پدر این وبلاگنویس با اشاره به وضعیت بیماری فرزندش و بیم و نگرانیهای خود در مورد آن به “خانه حقوق بشر ایران” گفت: «بهترین هدیهای که برای تولد میتواند به ما داده شود، آزادی او از زندان است. ما میخواهیم که با توجه به شرایطی که حسین دارد دست کم به مرخصی بیاید تا ما بتوانیم از او مراقبت کنیم.»
پدر وی در خصوص بیماری حسین رونقی گفت: «خود پزشکان گفتهاند که حسین باید تحت نظر مداوم پزشک متخصص باشد و در محیطی غیر از محیط زندان از او مراقبت شود، اما با این وجود با مرخصی او مخالفت میکنند. حسین با این شرایطی که دارد باید به مرخصی بیاید. حسین تا به حال دو بار عمل جراحی داشته است. در عمل اول پزشکان گفتند که یک کلیه حسین ۸۰ درصد و کلیه دیگرش ۲۰ درصد از کار افتاده است. بار دیگر نیز وی ماه گذشته به به بیمارستان رفت و ۱۴ روز در آنجا ماند. بعد از آن به زندان بازگرداند شد. این در حالی بود که باید بعد از بیمارستان اجازه میدادند به خانه بیایید و باید به او مرخصی میدادند. اما این کار را نکردند و حسین را به زندان بردند.»
احمد رونقی ادامه داد: «من بعد از اینکه حسین را دوباره به زندان برگرداندند، نامه نوشتم و گفتم که اگر بار دیگر حسین از ناحیه کلیه دچار عفونت شود، دیگر هیچوقت درمان نخواهد شد. این مسألهای که پزشکان هم آن را تأیید کردهاند. پزشکان گفتهاند سه ماه طول خواهد کشید که این پیوندها نتیجه بدهد، حسین در این مدت باید از تغذیه و شرایط مناسب محیطی برخوردار باشد وگرنه این عملها موفقیت آمیز نخواهد بود. خود حسین هم نامه نوشته است و این مسائل را با مسئولین قضایی مطرح کرده است.»
از احمد رونقی پرسیدم چه کسی یا نهادهایی و به چه دلیل اجازهی مرخصی به فرزند شما را نمیدهند؟ وی به “خانه”ی ما گفت: «یکی بازجویان پرونده و دیگری رئیس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب قاضی پیرعباسی و رئیس دفتر وی آقای ستاری هستند که این اجازه را نمیدهند. من وقتی درخواست مرخصی را به ایشان ارائه دادم گفتند که اگر از زندان به مرخصی بیاید فرار میکند و دیگر به زندان بازنمیگردد. گفتم کجا قرار است فرار کند؟ زندگی حسین اینجا است کجا قرار است برود؟ حسین الان مریض است و باید تحت درمان و مراقبت باشد. اینجا کشور ما است و دلیلی ندارد حسین از کشور فرار کند. به نظر من اینها بهانه است؛ سال قبل گفتند یک میلیارد وثیقه بگذارید و ما گفتم میگذاریم که حسین آزاد بشود، بعد قبول نکردند. یک بار دیگر هم وثیقه ۳۳۰ میلیون تومانی گذاشتیم و همه کارها انجام شد، اما باز به حسین مرخصی نداده بودند.»
پدر این وبلاگنویس ادامه داد: «به دفتر دادستانی و آقای جعفری دولتآبادی هم مراجعه کردهایم. چندینبار نامه دادهایم برای مرخصی حسین، در این چند روز هم برای پیگیری و جواب نامهها مراجعه کردیم که هنوز جوابی ندادهاند و منتظریم تا ببینیم چه میشود. برای پیگری باید در روزهای آینده نیز مجددا به تهران بیایم.»
آقای رونقی فردا تولد حسین است و این دومین سالی است که او در زندان است…
«بهترین هدیهای که برای تولد میتواند به ما داده شود، آزادی او از زندان است. ما میخواهیم که با توجه به شرایطی که حسین دارد دست کم به مرخصی بیاید تا ما بتوانیم از او مراقبت کنیم. ما از مسئولین قضایی و زندان میخواهیم که شرایط او را درک کنند و با مرخصی او موافقت کنند تا او تحت درمان باشد. مسئولین قضایی میگویند که اگر به مرخصی بیاید فرار میکند، که چنین چیزی صحیح نیست، حسین کشورش را دوست دارد و بعد از درمانش و استفاده از حق مرخصیاش به زندان باز میگردد. مسأله اصلی اینجا است که سلامت فرزندمان در خطر است و ما میخواهیم از او در خانه مراقبت کنیم. همهی انسانها باید به انسانی که مریض است کمک کنند، این را هم قانون میگوید و هم شرع و یک مسأله انسانی است.»