ایران وطن ماست / مراد ثقفی
ایران نه یک مکتب است نه یک مرام و نه یک مسلک، ایران وطن ماست. ایران تمامی آنچیزی است که ما داریم و طرفه آنکه امروز به هیچ گرفته میشود. به هیچ گرفته میشود از سوی کسانی که اعتقاد و ایمان خویش را مستمسکی میدانند برای اهانت به تاریخ و به فرهنگ و به اسطورههای این سرزمین؛ و به هیچ گرفته میشود توسط کسانی که میخواهند وطن ما را به توشه یکروزهای برای راه بیمبداء و بیمقصدشان تخفیف دهند. ایران وطن ما و مبداء و مقصد ماست. ایران ما، ایران مردمانی است که طی قرنهای متمادی در آن سکنی گزیدند و هر یک به فراخور توان خویش از وجود آن، از همیت و از تمامیتش حفاظت کردند. ایران وطن ماست.
اگر به تمامی کسانی که از جان و دل برای حفاظت از آن تلاش میکنند تا به ابد احترام خواهیم گذاشت، اگر تمامی کسانی را که باعث سربلندی آن و سرافرازی مردمانش میشوند تا به ابد ارج خواهیم نهاد، و اگر از تمامی کسانی که ایران را خوار و زبون میخواهند و آن را ابزار قدرتطلبی خود قرار میدهند بیزاریم، به این دلیل است که ایران وطن ماست.
نگاهی به تاریخ معاصرمان بیندازیم و ببینیم هر بار به خیالی و وهمی وجود ایران را نادیده انگاشتهایم، تمامیتش را دستِکم گرفتهایم، یا آن را بدیهی فرض کردهایم چگونه همچون برگشت یک بومرنگ بر صورت خودمان سیلی زدهایم، ببینیم هر بار کسی از میان ما آتشی علیه آن بر پا کرده دود آن چشمان خودش را آزرده است و شاهد باشیم هربار که به نام مسلکی یا مرامی ایران را در مقام و مرتبهای که شایسته آن نیست نشاندهایم نتیجه عکس گرفتهایم و ایران آنچنان اهمیت وجودش را به ما اثبات کرده که برای تصحیح اشتباه خویش بهایی گزاف پرداختهایم.
اما اگر ایران همه آنچیزی است که ما مشترکاً داریم چرا باید امروز به بازیچه دست میانمایگانی تبدیل شود که برای هیچ ایمان و اعتقادی ارزش و احترام قائل نیستند و هر روز به رنگی و با پرچمی به دنبال بازاری برای متاع جعلی خویش میگردند؟ اگر ایران همه آن چیزی است که ما مشترکاً داریم چرا باید اعلام دلبستگی به وطن، که میتواند بر زبان شهروند هر کشوری در توصیف موطن خویش جاری شود امروز به حدی بعید به نظر میرسد و چنان رنگوبوی سیاسی به خود میگیرد که خشم صاحبان قدرت را بر میانگیزد و به عکسالعملهای پیشپا افتاده وادار میکند؟
اگر بازگو کردن این واقعیت که ایران وطن ماست، امروز گفتاری سیاسی شده به این دلیل است که گویی هموطن بودن ما از معنای اصلی آن یعنی از برابری ما تهی شدهاست. به این دلیل است که فاصله میان فقیر و غنی چنان بیداد میکند که در مقایسه با نابرابری ملموس و رزومره در کشورمان، برابری ما در ایرانی بودنمان به چهره رنگپریدهای تبدیل شدهاست. به این دلیل است که آنقدر به شهروند درجه یک و دو سه تقسیم شدهایم و برای هر یک از ما محدودهای چنان متفاوت ترسیم شده که در مقایسه با آن، برابری ما در ایرانی بودنمان شوخی تلخی بیش نیست.
همه ساکنان کره خاکی برای خود عقایدی دارند که به آن احترام میگذارند و از دیگران نیز توقع احترام به آن را دارند. همه مردم در قلب خود به قهرمانی و قدیسی اقتدا کرده و تلاش میکنند اندیشه و عمل وی را الگوی کردار و رفتار خویش قرار دهند. و چه جای تعجب از اینکه نزد دیگران مبلغ آن روشی باشند که راه رستگاری خویش میدانند؟ اینها هیچکدام نافی برابری اولیه و اساسی ما در ایرانی بودنمان نیست. نه کم و بیش عرفی بودن و نه بیش و کم دیندار بودن جای این حقیقت که ما همه ایرانی هستیم و ایران وطن همه ماست را نمیگیرد.
در تمامی این سالها به عوض آنکه برابریمان در ایرانی بودن را زمینهای ببینیم برای کشف عرصههایی که باید این برابری به آن تعمیم یابد، چنان از وظیفهمان در گسترش عدل غفلت کردهایم و چنان تفاوت در آراء و عقاید و منافع را بزرگ و حیاتی جلوه دادهایم که کاملاً از یادها رفتهاست که ایران لحظه برابری ماست. این برابری و این وطن همه آن چیزی است که ما داریم و طرفه آنکه هم این و هم آن امروز به هیچ گرفته میشود.
ایران فقط آن نیست که از بد حادثه وجود و حضورش را به یاد میآوریم و به دامانش پناه میبریم. ایران آن نیست که به دلیل جانفشانی برای تمامیتش بتوانیم برای خود حقی فراتر از سایر هموطنانمان قائل شویم. نه عشق ما به ایمان مشخصی و نه نفرتمان از کسانی که میبینیم مطامع خویش را بر منافع ما مردم ترجیح میدهند هیچیک نمیتواند جای برابری ما در ایرانی بودنمان را بگیرد. بر زمینه این برابری است که میتوانیم با افتخار مدعی به رسمیت شناختن تفاوتهایمان شویم و شاهد همسویی و همراهی اعتقادات و عقاید گوناگون در تلاش برای آزادی باشیم. اگر میتوانیم از حقوق برابر مردم صحبت کنیم، اگر اعم از ترک و لر و فارس و بلوچ و عرب در همان روز پای صندوقهای رأی میرویم، اگر میتوانیم بخواهیم که رأی مردم منبع مشروعیت به شمار آید، اگر فارغ از تمامی تفاوتهایمان لحظات سربلندی کشور را جشن میگیریم و اگر اعم از شیعه و سنی و مسیحی و کلیمی آرزوی سعادت ملت ایران را داریم، همه و همه به این دلیل است که ایران وطن ماست.
بدون شناسایی این وطن و بدون رعایت این برابری، نه ترسیم چشماندازی برای عدالت ممکن است و نه زمینهای وجود دارد برای احترام به حقوق اساسی ملت. ایران شاهد و ضامن برابری ماست.
ایران وطن ماست.
مراد ثقفی
برگرفته از سایت جمهوری خواهی