حجت کلاشی: «ایران با عظمت در پیش روی ما قرار دارد»
آرتمیس برهانی
حجت کلاشی، کارشناس ارشد علوم سیاسی و از اعضای حزب پان ایرانیست در گفتگویی به بررسی انگیزه های فعالیت جوانان و همچنین وضعیت کنونی مبارزات پان ایرانیستی پرداخته است. سازمان جوانان حزب پان ایرانیست به مسولیت حجت کلاشی در سالهای اخیر توانسته است به عنوان فعال ترین بخش حزب پان ایرانیست تاثیر بسزایی در معرفی اندیشه و آرمان های این حزب داشته باشد و عضوگیری گسترده ای از میان جوانان میهن پرست انجام داده است. سرور کلاشی و همرزمانش در سازمان جوانان حزب پان ایرانیست توانسته اند گام های موثری در زمینه دفاع از حاکمیت ملی و دموکراسی، روشنگری و مبارزه با استبداد، اعلام مواضع شفاف و مشخص در مورد منافع ملی و تمامیت ارضی و مبارزه با تجزیه طلبی به ویژه در استان های خوزستان و آذربایجان، تلاش برای ایجاد وحدت ملی در استان های مرزی ایران بردارند،همچنین برپایی تجمع معروف “خلیج پارس” در مقابل سفارت امارات متحده عربی در سال۱۳۸۷ که با استقبال و همراهی بی نظیری از سوی مردم مواجه شد ، روشنگری پیرامون جزایر سه گانه ایران در خلیج فارس از نمونه فعالیت های علنی آنها بوده است.
گفتگوی آرتمیس برهانی با سرور حجت کلاشی را در ادامه می خوانید :
سرور کلاشی به عنوان اولین پرسش، چرا در حزب پان ایرانیست سازمان جوانان یکی از رکنهای خیلی زنده و پویا است. درواقع چرا جوانان؟
جنبش پان ایرانیست با نوجوانان و جوانان آغاز شد. استنباط من از سازمان جوانان همان پان ایرانیستهای جوان است که تنها به معنای سن و سال نیست بلکه به معنای جوانه زدن هم است. میخواهد تجدید حیاتی را اشاره کند یک نوع رجعت و یک نوع بازگشت به آغاز. حزب باید تجدید حیات کند و میتوان در سازمان جوانان به عنوان مجموعهای پیشرو در درون حزب به این تجدید حیات فکر کرد. همانطور که شد در آغاز پرسشهای جدی و حیاتی آشکارتر است باید به آن سرچشمه بازگشت. شکل گیری سازمان جوانان هم چیزی بود برای اشاره به این منظور که پان ایرانیستها بعد از فشار سنگینی که بعد از انقلاب تحمل کردند و مصائبی که برایشان بوجود آمد که در نتیجه ساختار و سازمان فرو پاشید و نظم حزبی از بین رفت و شکاف عظیم نسلی بوجود آمد، دورهای جدید از حیات خود را آغازیده است. این دوره جدید را نیرویی جدید و نوظهور قرار است پیش ببرد با انرژی بهتر و درک دقیق از زمانه. از لحاظ زمانی هم وقتی حزب با فشارهای بیشتری روبرو شد و راه هر گونه حرکتی را مسدود کردند. برای فعالیتهای حزب سازمان جوانان اعلام موجودیت کرد تا بتواند مسیر را اگر چه سخت اما به هر حال با تدبیر طی بکند. از این رو سازمان جوانان به معنای زندگی جدید حزب پان ایرانیست اعلام موجودیت کرد و تلاش کرد با دمیدن شادابی و روحیه مبارزاتی و آرمان خواهی به بدنه حزب دربرابر مسائلی که دستگاههای امنیتی برای حزب ایجاد میکند مقابله کند. اما مسالهاش تنها مقاومت به این معنا نیست بلکه اهدافش همان است که در بالا اشاره شد و حزب پان ایرانیست باید بتواند به موجودیتی پیشرو در این مسیری که ترسیم شد تبدیل شود.
یعنی میخواهید بگویید دلیل فعال کردن سازمان جوانان به خاطر درصد قابل توجه جوانان در جمعیت کشور و به هدف تاثیر گذاری بر آنها و استفاده از پتانسیل آنها نبوده است؟
خوشبختانه جمعیت ایران جمعیت جوانی است و وقتی قرار است حزبی تجدید حیات کند و زندگی نو و پر شکوه تری را شروع کند طبیعی است که باید از جامعه خودش نیرو بگیرد و از همین جامعه به بدنه مبارزاتی خودش اضافه کند و در بین مردم گسترش پیدا کند. هر چند در آن لحظه مساله اصلی این نبود اما طبیعتا این طور میشود.
با توجه به فاصلهای که در بین فعالیتهای تشکیلاتی حزب پان ایرانیست از زمان انقلاب ۵۷ تا اوایل دهه ۷۰ در ایران افتاد و به تبع این گسست سنی که شما از آن به عنوان شکاف نسلی یاد کردید باعث اختلاف سنی قابل توجه بین اعضای قدیمی و نیروهای جوان باعث اختلاف در دیدگاهها و تعیین تاکتیکها و فهم شرایط سیاسی نشده است؟
در ابتدا باید بگویم سازمان جوانان در درون سنت حزبی متولد شد یعنی همه سنتهای حزبی را به ارث برد و از سوی دیگر با اتصال به سرور پزشکپور و دیگر پیشکسوتان حزبی توانست وارث این سنت حزبی شود و توانست با آرمانهای نهضتی هم ارتباط برقرار کند و روح حاکم بر نسل جوان هم همان آرمانهای ورجاوند پان ایرانیسم بوده و است؛ از این رو طبیعی میباشد که یک وحدت و هم اندیشی مابین نسلها وجود دارد. بدون اینکه بخواهیم از نسلها صحبت کنیم، طبیعی هست بین برخی فعالین اختلاف نظرهایی وجود دارد که لازمه هماهنگ شدن هم تن دادن به گفتگو و ارتباط بیشتر و هم اندیشی میباشد. البته باید اصول تشکیلات را رعایت کرد و مباحث را تقلیل نداد.
به نظر شما چه ضرورتی حس میشود که یک جوان در وضعیت کنونی کشور با وجود فشارهای شدید اقتصادی و اجتماعی تصمیم میگیرد برای فعالیتهای ناسیونالیستی وقت بگذارد در حالی که میتواند به دغدغههای روزمرهاش پاسخ دهد؟
بحث این هست که یک جوان یا یک ایرانی در کدام ایران میتواند خوشبخت باشد؟ به طور یقین در ایرانی آباد و آزاد میتواند احساس خوشبختی کند و مشکلات معیشتی و اجتماعی را تقلیل دهد. حال پرسش مطرح میشود که چه کسی ایران آباد و آزاد را میسازد؟ آیا دست غیب با نیروی خارجی قرار است ایران را بسازد؟ خب همین جوانان باید ایران را بسازند. ساختن هویت میخواهد و چیستیاش را باید بشناسد. کما اینکه در کشورهای پیشرفتهای که توانستهاند روی معنا و هویت کار کنند مردمش زندگی بهتری تا کشورهایی مثل کشورهای آفریقایی که دچار این بحران معنا هستند پیدا کردهاند با آگاه سازی جوانان در این مسیر همراه خواهند شد.
آیا حزب پان ایرانیست توانسته موفق عمل کند؟
بله مقاومت خوب و تاریخی انجام گرفته اما هنوز نتوانسته حوزهٔ عمومی را در پیوند با آرمانها و برنامهها ی خود سمت و سو ببخشد. باید بتوانیم در زمینهٔ تاریخی معنا و مفهموم بودن و سمت و سوی عمل خود را بیان کنیم. علت وجودی این حزب و کارکردش باید توسط اعضای جامعه فهمیده و حمایت شود و این وظیفهٔ حزب است که خود را معرفی کند. بنظرم هنوز ما نتوانستهایم خود را در زمینهٔ ملی و در ارتباط با سمت و سوی سیر حیات ملت معرفی کنیم. ما نمیتوانیم بیرون از تاریخ قرار بگیریم ما موجودیت تاریخی هستیم این موجودیت باید حیثیت گفتاری داشته باشد یعنی در قالب مفهوم بیان شود. به همین خاطر به تاریخ نیاز داریم که سنت ما در دل آن قرار گیرد و از این طریق مسالهٔ نقش و مسیر، پاسخی با قابلیت انکشاف و تحول پیدا کند. از این رو تاریخ حزب ضرورت دارد که با نگاه و در بستر تاریخ عمومی نوشته شود. البته این تاریخ تنها تاریخ به معنای دراز دامن کردن توصیف رویدادها نیست بلکه تاریخ مفهومی است.
این تاریخ نوشته شده است؟
خیر. رویداد نویسی شده است که در جای خود بسیار اهمیت دارد .
در زمینهٔ مقاومت خوب عمل شده؟
بله مقاومت خوب و تاریخی انجام گرفته. ما مبارزهای صادقانه و شجاعانه انجام دادهایم.
چرا مقاومت و مبارزه؟
بگذارید با یک مثال توضیح دهم. شما شناگری را تصور بکنید که در مقام شناگری با استخر خالی مواجه باشد. کارویژهٔ شناگر شنا کردن است اما وقتی آب نیست کارویزهاش بسط مییابد و باید استخر را پر کند. ما با نظام حکومتی مواجه هستم که در طرحش حوزهٔ عمومی نمیتواند و نباید دارای افکار و بیان و عمل ازاد باشد. به یک معنا حوزهٔ عمومی که در آن بتوان به مصلحت ملی اندیشید را میخواهد معدوم کند و حوزهٔ عمومی اطاعت محوری بسازد که استقلالی ندارد. حالا در این وضعیت باید مقاومت کرد. این میشود در برابر.
اما برای چه مقاومت و مبارزه میکند؟
خب این پرسش جدی تریست که باید خطر کرد و در صدد پاسخ دادن به آن بر آمد. پاسخ دقیق این پرسش در این مختصر نمیگنجد. اغلب کسانی که که درگیر مبارزه هستند در ایران نمیدانند با چه بطور دقیق و برای چه بطور روشن مبارزه میکنند و نه از واقعیت و نه از اهداف، تصوری روشن ندارند. این گفتهٔ مرحوم بازرگان درست نیست که میدانستیم با چه مبارزه میکنیم اما نمیدانستیم برای چه مبارزه میکنیم. اغلب آنهایی که بعنوان نیروی مترقی شناخته میشدند نمیدانستند با چه مبارزه میکنند. اندیشهٔ پان ایرانیسم با دقت در ضعف ایران وعوارض ناشی از آن سلامت و قدرت و عظمت ایران را هدف خود قرار داده است. اما نقطهٔ عزیمت باید اینجا باشد که عوارض مشهود معلول ضعف درونی هستند و باید مساله را در داخل جستجو کرد و از سیطرهٔ فهم تاریخی شادروان محمود محمود خارج شد. یعنی دو پرسش باید پیش روی خود بگذاریم. اول اینکه ایران چرا ضعیف شده است و حال و روزش مناسب نیست و در مسیر مرگ افتادهایم. چرا بختمان سیاه شده است؟ برای پاسخ به اینکه چرا بختمان سیاه شده است هم نباید دنبال دستی بگردیم که این بخت را اینطور نوشته است بلکه باید ببینیم ما چطور بودهایم که اینطور شدهایم و یا چطور نبودهایم. پرسش بعدی اینکه چطور باید باشیم. اگر میخواهیم وضعیت بهتر داشته باشیم و به زندگی احترام بگذاریم و امکنات حیات را شناسایی کنیم و تجلی ببخشیم باید ببینیم چطور باید باشیم. از هر چیزی که هر چیزی صادر نمیشود. باید بگونهای باشیم تا برآمده از ما و افریدههای ما مطلوبمان باشد و با ضرورت بقا و شکوه سازگار باشد
یعنی توطئه وجود ندارد؟
چرا توطئه همیشه وجود دارد اما معلولهای تاریخی را نمیتوان با آن مفهوم توضیح داد. راه به فهم تعلیلی نمیبرد.
برخی معتقدند اندیشههای ناسیونالیستی مرزی به باریکی مو با فاشیست و راسیست دارد. شما با این اعتقاد موافقید؟
اندیشه ناسیونالیستی ممکن است به فاشیست منجر شود کما اینکه در برخی کشورها این اتفاق افتاد. اما مرز بین ناسیونالیست و فاشیست به باریکی مو نیست و خیلی با هم تفاوت دارند.
پان ایرانیستها اگر به قدرت برسند ممکن است به فاشیست گرفتار شوند؟
آن چیزی که ما پیش روی خودمان انتخاب کردیم و درفکر تحقق آن هستیم هیچ ارتباطی به فاشیست ندارد بلکه با دموکراسی ارتباط برقرار میکند. این ارتباط با دموکراسی هم هیچ ارتباطی به مد زمانه ندارد و به فهم ما از تاریخ این آموزه را در اختیار ما قرار میدهد.
یکی از آرمانهای پان ایرانیستها برگرداندن سرزمینهای جدا شده از ایران را مام میهن هستند. در ابتدای بوجود آمدن مکتب و بعد حزب پان ایرانیست این آرمان قابل درک بود چرا که از تجزیه این سرزمینها خیلی زمانی نمیگذشت اما در زمان کنونی و با مناسبات بین المللی امروز آیا این یک رویا نیست؟
رویا نیست ولی آرمان است. ما معتقد به برگشت این سرزمینها به مام میهن نیستیم بلکه معتقدیم همه اینها مام میهن هستند و همه این نقاط و سرزمینهایی که پراکنده شدهاند و هر کدام یک دولت سیاسی و نامی سیاسی را یدک میکشند در ذات خودشان ایران هستند و اینطور نیست که تنها ایران امروزی ایران باشد. قصد ما برگرداندن جایی به جایی نیست بلکه بحث ما دمیدن یک خود آگاهی هست در ایران زمین که همه تباری که در ایرانزمین زندگی میکنند ایرانی هستند و سیاست مشترکی را باید دنبال کنند و مسیر مشترک زندگی را برگزینند. این امر با آگاهی و معرفت ارتباط دارد و ما بسط آگاهی و معرفت را رویا نمیدانیم و معتقدیم که زندگی انسان از مسیر این آگاهیها و معرفتها میگذرد بنابراین طبیعی است که به دنبال این هیئت تاریخی برویم و بخواهیم در سرزمینهای ایرانی بسطش دهیم.
پس لزوما بسط این معرفت و آگاهی در واقع حل شدن نظام سیاسی یا دولتهای این مناطق با نظام سیاسی و دولت ایران نیست؟
اولا باید ببینیم در ایران چه حکومتی بر سر کار است و اگر یک حکومت ناتوان و ناکارآمد سر کار باشد به یقین حاضر نیستیم که آنها را هم به این بدبختی بکشانیم اما الویت ما اصلا دولتها درنیست. ما میتوانیم یک ملت – چند دولت را هم تجربه کنیم. مهم اینست که ما بدانیم یک ملت هستیم با چند دولت مختلف اما این دولتها باید در مسیر زندگی و حیات این ملت حرکت کنند و در این حالت میشود دولتها در درون یک اتحادیه یا کنفدراسیون و بعد یک فدراسیون عمل کنند. بنابراین ما بحثمان در پایه است یعنی اتحاد ملت.
از دید شما این اتحاد ملتها با همدیگر چه سودی دارد؟
اتحاد ملتها نیست بلکه اعضای مختلف یک ملت هست. ما یک ملت هستیم به نام ملت ایران که چندپاره هستیم، پراکنده و بخش بخش شدیم و اعضای مختلف این ملت دارند در جهات مختلف حرکت میکنند. نه تنها در مسیر شایسته زندگی نمیکنند بلکه بعضا در مسیر مرگ همدیگر را سوق میدهند. طبیعی است در چنین شرایطی ما بخواهیم همه اعضای این ملت با وحدت در کنار هم زندگی کنند و یک مسیر را رو به سربلندی طی کنند.
در اندیشههای ناسیونالیستی خیلی روی مساله هویت ملی تاکید میشود. برخی معتقدند روند دنیا دارد به سمت جهانی شدن میرود و ملت افراد دیگر اهمیت چندانی ندارد و به همین دلیل در چنین شرایطی مفهوم هویت کمرنگ میشود. در چنین شرایطی اندیشه ناسیونالیستی هم پاسخگوی نیاز اجتماعی افراد نخواهد بود. شما با این دیدگاه موافقید؟
من فکر میکنم در عصر جهانی شدن بحث هویت ملی به عنوان یک بحث جدی نه تنها کمرنگ نمیشود بلکه پررنگتر هم میشود. برای اینکه انسان نگاه جدی تری در بحث مفهومی و شناخت پیدا میکند. حتی اگر باور کنیم که جهان آینده جهان دهکده جهانی است همین دهکده هم به خانههایی نیاز دارد و هر خانه حریمی دارد و منافع خاص خودش و ساکنین خودش را دارد. پس به هر شکلی بخواهیم جهان آینده را ترسیم کنیم به نظرم هویتها بازیگران اصلی خواهند بود. فکر میکنم جهان آینده به سمت حوزههای تمدنی اصیلتر و بنیادیتر حرکت خواهد کرد تا در جهان صورتهای جدید از زندگی را تجربه کرد. جهان بینی و نیازها و انتظارات اجتماعی – سیاسی یک جوان چهل نیم قرن پیش با یک جوان امروزی متفاوت است.
اندیشههای پان ایرانیست چقدر سعی کرده به روز باشد و بتواند با توجه به خواستگاه جوانان همگام شود؟
ببینید چون حزب پان ایرانیست با امر قدرت درگیر است و از سوی دیگری منتقد قدرت حاکم میباشد و از سوی دیگر به دلیل اینکه در صحنه است، دغدغه دارد و در جریان امور سیاسی و اجتماعی است پس به روز است و همچنین به دلیل اینکه جوانان بسیاری از نقاط مختلف ایران با سازمان جوانان این حزب همکاری و فعالیت دارند لذا به مسائل و مشکلات جامعه آشناست و به نوعی زبان جامعه میباشد.
آیا پان ایرانیستها همه نگاهشان به گذشته است؟
نگاه پان ایرانیست ها همیشه به گذشته نیست اما به گذشته هم نگاه دارند. ما معتقدیم اگر بخواهیم درست آرمان را منتقل کنیم باید بتوانیم معنای دقیق حوادث گذشته را تعیین کنیم و بدانیم به طور مثال جدایی بحرین از ایران چه بوده ؟ پان ایرانیست ها آن دوران چه چیز را می دیدند؟ پس باید تمام رخدادهای گذشته را معنا شناسی کنیم و از گذشته استفاده کنیم که رو به اینده سوق داده شویم و با این رویکرد گذشته انرژی خواهد داشت . ضمن اینکه افتخارات گذشته هم باید برای ما یادآوری شود.ما باید گذشته را بفهمیم تا بتوانیم آینده را درست ترسیم کنیم. در واقع آینده مخلوق گذشته است. ما نگاهمان رو به آینده است برای ساختن ایرانی آزاد و آباد که در مقابل ما قرار دارد نه در پشت سر ما. چون ایران با عظمت در پیش روی ما قرار دارد.
بازپینگ:کلاشي
درود بر شرفش