ابوالفضل عابدینی، خدمتگذار معبد حق و حقیقت
ابوالفضل عابدینی، زندانی پان ایرانیست ماه گذشته و در زندان کارون اهواز سومین دهه زندگی اش را آغاز کرد. دهه ای که بنا بر حکم صادره از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب اهواز باید پشت میله های زندان سپری شود. ابوالفضل عابدینی، فعال ملی و روزنامه نگاری بوده است که هیچگاه جز سربلندی ایران و ایرانی برایش هدف نبوده است و به گفته خودش با ایمانی سرشار و ارادهای استوار سرسپردهٔ این راهم.
ابوالفضل عابدینی در فروردین ماه ۱۳۸۹ توسط دادگاه انقلاب اهواز به اتهامات عضویت در حزب پان ایرانیست، ارتباط با دول متخاصم، فعالیتهای حقوق بشری و تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانههای بیگانه به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم و یک سال بعد از صدور حکم اول، بار دیگر از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسهای به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری دیگر محکوم شد. گفتنی است وی در طول مدت سه سال و اندی که در زندان به سر می برد از حق قانونی استفاده از مرخصی محروم بوده است.
باید گفت نحوه بازداشت این فعال سیاسی هم خود ماجرایی بود که چندی پیش وی در نامه ای به رییس قوه قضاییه به این ماجرا اشاره کرده و نوشته بود: «از تشریفات بازداشت متهم که بگذریم، وقتی ضربات کابل بر کف پاهای نحیف من وارد میآمد و زیر ضربات مشت و لگد به خود میپیچیدم، بار دیگر مفاد حقوق شهروندی و حقوق متهم در برابر چشمان و ذهن، تن به رقص میآمد که چگونه ضابط های که خود را ماموران دستگاه عدلیه میدانستند، آن همه را به سخره گرفته بودند.لازم به توضیح نیست که این همه خشونت و ضرب و شتم به دلیل آن بود که همه آنچه را میخواستند و البته نسبتی با حقیقت نداشت، بپذیرم، به این امید که در محضر دادگاه، داد خود را از بیداد بستام. سرانجام چند ماه پس از تحمل همه آنچه گفتنش را جایز نمیدانم و ذکر آن را توهین به شأن انسانی خود و ضربه به ملت و مملکتم میدانم در محضر دادگاه انقلاب حاضر شدم. ذکر مصائب بازداشت و دوران تحقیق در محضر دادگاهی که اجازه ملاقات با وکیل را هم برایم قائل نبود موثر نیفتاد و اثری هر چند اندک بر “میزان” هک شده بر پیشانی میز قاضی نگذاشت. ۱۲ سال حبس به پاس سالها فعالیت در چارچوب منافع کشورم، ستیز با هر گونه اندیشه و عمل جدایی خواهی، دفاع از حقوق کارگران به عنوان مجازات تعیین شد و ضربه چکش قاضی بر میز عدالت هوشیارترم کرد که گویی دادرسی پایان یافته است. من در ۲۷ سالگی گرفتار حبس شدم و قرار است هنگامی که صفحات تقویم زندگی من ورق میخورد صفحه ۴۰ را نشان دهد».
اما او این سخنان را نه از عجز و ناتوانی می نویسد که به انتخابش افتخار می کند و بر اندیشه اش استوار است. ابوالفضل که در پی کشته شدن ستار بهشتی در زندان اوین، درباره دیدن آثار ضرب و شتم بازجویان بر بدن مقتول و شنیده هایش در مورد نحوه بازحویی از زبان مقتول، نزد بازپرس پرونده قتل ستار بهشتی رفته و شهادت داده بود، مورد غضب مضاعف برخی مسولان قضایی و امنیتی قرار گرفت که در نهایت منجر به انتقال وی از زندان اوین به زندان کارون اهواز و آغاز اعتصاب غذای اعتراضی این زندانی سیاسی شد.
او پس از بیست و اندی روز اعتصاب غذای اعتراضی به انتقالش در اهواز در پی درخواست همرزمان، فعالان مدنی و همچنین هم بندی های سابقش در زندان اوین، با ارسال پیامی به اعتصاب غذایش پایان داد. او در پیام نوشته بود: در تمامی این سالها برای طلوع خورشید آزادی دمی نیاسوده، خیر و مصلحت فردی را فدای خیر و مصلحت عمومی نکرده و خدمتگذار معبد حق و حقیقت بودهام و با جهل و ظلم و ستم سر سازش نداشتهام. این راه و طی این مسیر حتی پشت میلههای زندان هم نمیتواند متوقف شود. به این دلیل در برابر ظلم رفته بر ستار بهشتی سکوت نکرده و با ادای شهادت نقاب از چهرهٔ حقیقت برکشیدم تا سیاه رویان رسوا شوند و از خون بنا حق ریخته شدهٔ یک هموطن مظلوم دفاع کرده باشم.
وی همچنین تاکید کرده بود که پایان اعتصاب غذا، پایان مبارزه نیست و مبارزه در راه سرافرازی و سربلندی ایران و ایرانیان تا جان در بدن دارم ادامه خواهد داشت.
در هر حال آنچه مسلم است ابوالفضل و ابوالفضل هایی که آرمانشان سرافرازی این مرز و بوم و سعادت مردمانش است به ناحق در زندان هستند و امید می رود با آغاز تغییر روند در سطح روابط بین الملل، مسولین توجهی هم به مسائل داخلی از جمله وضعیت زندانیان سیاسی داشته باشند و مقدمات آزادی جوانان و فعالان ملی را فراهم آورند تا بدون زنجیر و در بستر جامعه به انجام وظایف اجتماعی و ملی خود را به سرانجام برسانند.