یادداشت ابوالفضل عابدینی از زندان کارون اهواز
لزوم برخورد مسولانه پیرامون رخدادهای خوزستان
ابوالفضل عابدینی
قبل از اینکه به زندان کارون منتقل شوم، از آنجایی که خود اهل خوزستانم و مسایل و مصایب آنرا از نزدیک می شناسم و سالها در حوزه ی خبرنگاری در این استان فعال بوده ام با برخی از دوستان هم بندی ام در زندان اوین بحثی را به عنوان برخورد مسولانه با مسایل خوزستان مطرح کردم.
تلاشم این بود با شخصیت هایی از طیف های مختلف گفتگو کرده و از طریق انتقال تجربه هایی که در مدت حضورم در زندان های خوزستان و زیست مشترک با افراد و گروه های جدایی خواه بدست آورده بودم، بتوانم تصویری شفاف و واقعی از کنش های مرکز گریز برخی گروههای تند رو به آنان ارایه دهم. از آنجا که در میان این هم بندیان اعضای احزاب و گروه های مدنی، روزنامه نگاران، دانشجویان و فعالان حقوق بشر حضور داشتند شفاف سازی و ارایه شناخت واقعی از افراد و گروه های قومی خوزستان چند فایده عمده داشت:
– نخست: آنکه عدم شناخت واقعی از هر پدیده و درک ناصحیح از آن، گمراهی و خسران را به دنبال خواهد داشت و درک واقعی از گروههای درگیر در مساله می تواند حل کننده بخش های عمده ای از معادلات فراروی این حوزه باشد.
– دوم: شناخت، آگاهی و اشراف نسبی فعالان عرصه های مدنی، از بزرگنمایی و اغراق برخی اخبار و نوشته هایی که در این خصوص عرضه می شوند جلوگیری می کند.
جدایی طلبی که برای آن دربرخی از گزارشات خبری از واژه هایی چون هویت طلب، فعال حقوق قومی، فعالان جنبش حرکت ملی و غیره استفاده می گردد، در استان خوزستان اغلب به دور از روش های مدنی، دموکراتیک و مسالمت آمیز به دو شیوه همراه با خشونت و یا حامی روش های خشن دنبال می شود.از این جهت نه تنها این حرکت ها ،حرکتی دموکراتیک و حتا مطالبه محور نیستند بلکه درصدد شکستن ساختار ملی و ایجاد جو ترور و وحشت می باشند.
نگاه تعصب گونه افراطی آنان نسبت به ارزش های قومی باعث ترویج نوعی از نژادپرستی شده است که اقوام دیگر را تخطئه کرده و درخلاف جهت شهروند محوری می باشد . ذهنیت اشغالگر داشتن نسبت به نظام حاکمه (فارغ از ماهیت آن ) با کینۀ ناشی شده از سرخوردگی های نتیجه شده از مطالبات نامعقول، غیر منطقی و دست نیافتنی ،ترکیب شده و باعث بروز سوء تفاهمی بزرگ در میان آنان گشته و هدفی را برای خود ترسیم می کنند که قادر به اثبات آن از طریق تاریخی و علمی با ابزار بحث و گفتمان نمی باشند و همین امر سبب تعیین نوع مبارزه آنان می شود.
مبارزه مسلحانه یک گروه معدود در میان جامعه خوزستان که مردم و جوانان آن ۸ سال جنگ را پشت سر گذاردند و علی رغم همه سختی ها و تبلیغات قومی و تحریک آمیز عراق به مقابله با صدام پرداختند، نه تنها جایی ندارد بلکه با اقدامات خود فضای استان خوزستان را ناامن تر کرده و اینگونه حرکت های رادیکال و خشن باعث نقض حقوق شهروندی شده و بر روی فعالیتهای مدنی سایه انداخته است.
احساس تعهد به موازین حقوق بشر با در نظر گرفتن منافع ملی بهترین راه برای دستیابی افراد یک جامعه به مطالبات مشروعشان می باشد و از همین رو است که که امضا کنندگان اعلامیه ها و بیانیه های حقوق بشری با حساسیت ویژه ای این حقوق را با رعایت و احترام به تمامیت ارضی و منافع ملی کشورهای عضو مطرح ساختند.
بعنوان نمونه می توان به مقدمه کنوانسیون حقوق زن و کنفرانس وین (۱۹۷۰) اشاره کرد که در هر دو به رعایت تمامیت ارضی اشاره شده و در کنفرانس وین تأکید گردید که حق تعیین سرنوشت نباید به گونه ای تفسیر شود که مجوزی برای جدایی بخشی یا کل یک سرزمین باشد. در میثاق حقوق مدنی و سیاسی نیز امضا کنندگان، کشور های عضو میثاق را مکلف به اعمال مجازات گروههایی که باعث تحریک افکار نژادپرسانه می شوند کرده است.
واکاوی و رفتارشناسی فعالیت های جدایی خواهانه این دسته از افراد، تحقیق و پژوهش علمی را می طلبد که امیدوارم مراکز تحقیقاتی با تشکیل کمیته هایی از اساتید مجرب و صاحب نظر در این زمینه و ارایه نتایج پژوهشهای خود میزان آگاهی جامعه مدنی و مردم را بالا ببرند. در جمع بندی این مبحث باید گفت مساله ای که به صورت خلاصه به آن اشاره شد توصیه ای به فعالان رسانه ای و کنشگران اجتماعی می باشد که به دلیل عدم آگاهی از عمق مسایل خوزستان گاه دچار اشتباهاتی می گردند که عواقب جبران ناپذیری را در پی خواهد داشت و تکرار این خطاها به تقویت جریانات افراطی و گسترش خشونت می انجامد.
تأکید بر حقوق بشر و دفاع از حقوق قانونی و مشروع شهروندان در جامعه از ارزشهای والای انسانی محسوب می شود اما نباید این مساله از چهارچوب اصولی خود خارج گردد و تحت دفاع از حقوق قانونی افراد به خواسته ها و مطالبات احزاب، گروه های سیاسی وجریاناتی که با ابزار ترور و خشونت تلاش دارند به اهداف خود برسند، تبدیل شود و اگر چنین گردد تمامی قوانین و قواعد حقوقی بشری نقض شده که ظلمی بزرگ در حق شهروندان است.