توضیحی پیرامون اسلام ایرانی
به قلم حجت کلاشی
آیت الله آملی لاریجانی در جلسه مسوولان قضایی گفته اند”:اسلام ایرانی مغالطه است”.به نظر ایشان “اسلام ایرانی تعبیر نادرستی است که مخالف با تعبیر صریح قران و آیات و روایات و اعتقادات اسلامی است * چرا که اسلام دینی جهانی است که اختصاص به زمان و مکان ندارد”.
نگارنده به هیچ وجه قصد ورود در این مساله که آیا “اسلام ایرانی”وجود دارد یا نه و یا اینکه وجودش ممکن است یا محال نداشته و تنها قصد دارد در مرحله ی نخست چند پرسش از حضرت آیت الله بپرسد.
1-از آنجایی که می دانم ایشان مدارج عالی را در حوزه طی کرده اند و از آنجا که در دروس حوزوی منطق – مظفر،اشارات و…- و در شاخه ی فلسفه”فلسفه ی اشراق”که منبع غنی در بحث مغالطات است-مقاله سوم-تدریس می شود، بسیار خوشحال خواهم شد نوع مغالطه را ایشان بیان بدارند و یا اگر مقصودشان “مغالطه به معنای عام است” و نه اصطلاح اهل تخصص،آن را نیز با بیان ادله روشن کنند.
2-ادله ی ایشان در اینکه “اسلام ایرانی مغالطه است”ظاهرا دو قسمت می باشد1)”مخالف با تعبیر صریح قرآن و آیات و روایات و اعتقادات اسالمی است”2)”اسلام دینی جهانی است که اختصاص به زمان و مکانی ندارد”،اولی مبتنی بر احادیث و روایات است و دومی عقلی و استدلالی .اگر ادله ی دوم ادله باشد و بمنزله ی فهم از ادله ی اول و بیان آن بعباراتی متناسب با موضوع و در واقع نتیجه مقدمات نباشد.
ایشان در استدلال خود می گویند:”اسلام،ایرانی و غیر ایرانی ندارد،قرآن کریم می فرماید:هذا بیان الناس.مخاطب قرآن هم انسان ها هستند و قرآن بیان برای همه انسان هاست.اسلام واقعیتی متعالیست که متعلق به کشوری خاص نیست و لذا توصیف اسلام به ایرانی خطای فاحشی و مغالطه آمیزی است.در پاره ای روایات آمده است که حقیقت اسلام”ما جاء به النبی”است واضح است که آنچه پیامبرآورده است ایرانی و غیر ایرانی ندارد.اگر منظور از اسلام ایرانی فهم اصیل ایرانیان در تبعیت از ولایت اهل بیت(علیه السلام)و انتظار ظهور است چرا از عبارت اسلام اهل بیت استفاده نمی کنیم تا اذهان متدینان و مخلصان ولایت را مشوش و نگران نکنیم.”
با توجه به مقدمات به پرسش خود ادامه می دهیم،آیت الله می گویند”:اسلام ایرانی و غیر ایرانی ندارد”و “اسلام ایرانی مغالطه است”طبق منطوق موافق جزء اول و ترتیب یک قیاس پس “اسلام آمریکایی هم مغالطه است”حال پرسش اینست:آیا ما “اسلام آمریکایی” داریم یا این نیز مغالطه است؟اگر مغالطه است چرا تا کنون نسبت به آن “اذهان متدینان و مخلصان ولایت مشوش و نگران “نشده است و چرا کسی متذکر نشده است که توصیف این “واقعیت متعالی” به “آمریکایی”خطای فاحشی و مغالطه آمیزی است؟!
3-اینکه اسلام بعنوان “امر متعالی”ولو به اعتبار مقسم واقع شود یک امر است و اینکه فهم از “امر متعالی”مقسم واقع نشود امری دیگر.همانطور که ایشان خود در ادامه می گوید می توان از “اسلام اهل بیت “سخن گفت.بنظر می رسد فهم یک امر متعالی از مجرای “دانش”،”خاطرات”و در مجموع تجربیات شخصی و جمعی به معنی اعم کلمه حاصل می شود.پس هیچ مغایرتی ندارد که “امر متعالی”،مقسم واقع نشود اما نتیجه ی نسبت “ماده پذیرنده در فهم با امر متعالی “،گوناگونی و بروز تمایزات باشد.ضمن اینکه عقل با ذخایر خود،با امر متعالی برای فهم گفتگو می کند و این بیان پیچیده تر از توضیح قبلی است و هیچ ایرادی ندارد که این تمایزات با عناویتی توصیف شود.چنانکه قبل تر هنری کربن کتابی تحت عنوان “اسلام ایرانی”تدوین کرده است که اعتراضی هم از سوی صاحب نظران بر نیانگیخت. یا همان زمان که علی شریعتی با تکیه به علاقه اش برای تعطیلی خرد و تفکر منطقی،از اسلام ابوذر در مقابل اسلام بوعلی سخن می گفت،این اعتبارزیر سوال نرفت.
حال با این مقدمات می پرسیم آیا،مقدمات منطقی و علمی خاستگاه اعتراض شماست و یا وجه نظر سیاسی شما چنین اقتضا می کند؟و این مساله چه مفسده ای و وهنی برای چه امر مفروضی در پی دارد که چنین سلسله ی اعتراض میان “جناح شما”جنبانده است؟!
سخن پایان:تذکاریه
این سخنان ما به معنای تایید علمی از سخنان و قصد آقای مشائی و احمدی نژاد در مورد مکتب ایرانی نیست.چرا که به درستی نمی دانیم مقصود آنها از “مکتب ایرانی”چیست و مفردات آن چه می باشد،درست به مانند “جمهوری ایرانی”! بنیان نظری آن نیز در بیان آقایان مبهم است یعنی بالعکس نقش دقیقی که “اسلام ایرانی”در اندیشه هنری کربن به عهده گرفته است چه بسا از علایق یا تنگناها و موضع سیاسی نشات گرفته باشد تا بحثی در توضیح و تبیین یک نسبت و ایضاح منطق آن و مختص کردن اصطلاحی جهت توضیح و فهم حوادث و وقایع تاریخی باشد.اما در نهایت باید بگویم اسلام در ایران هر چه باشد چیزی جز “اسلام ایرانی”نمی تواند باشد.اما این “اسلام ایرانی”را “مکتب ایران” آقایان توضیحی دقیق نمی دهدو لذا این عبارات بیشتر به “موضع”آنها بر می گردد.اگر چه ما نگرشی که ناشی از عاطفه به وطن و ملت باشد را می ستائیم و به هر زبانی که باشد می پسندیم اما در فهم صحیح مساله باید گفت:
“گفتار”و “اهداف”سابق حاکم مشروعیت و مقبولیت از کف داده و از نیروی انگیزش کافی تهیست لذا آنها در صدد تنظیم مناسب میان امنیت ملی ،منافع ملی،اراده ی ملی و … با فهمی از اسلام در عمل می باشند که البته این کوشش نه در عالم نظر بلکه در منتها الیه ایدئولوژی حاکم و کمی با دقت نظر بیشتر در جایی که ایدئولوژی در جبر زمان حالت ژله ای یافته، صورت گرفته است و تنها در وادی”شعار و گفتار”امکان طرح یافته .در پی جبر علل و لذا بنا به دلایلی که به آن نمی پردازیم در گفتار برخی از سیاسیون کوشیده می شود غایات نظام با جایگاه ملی و موجودیت آن در هم تنیده و هماهنگ نشان داده شود و مبتنی بر این مفاهیم تفسیر شود و لذا مشروعیت و مقبولیت یابد.به این دلیل است که آقای رسایی در غفلت از تنگناهای موجود در مقابل این رخداد به شدت موضع گرفته و می گوید ما حاضریم ایران را فدای اسلام کنیم (؟!)اما علی رغم میل امثال آقای رسایی،ناسیونالیسم ایران همه ی مفاهیم و دیدگاهها را در میدان جاذبه ی خود قرار خواهد داد.ناسیونالیسم ایرانی اگر چه وجودی نیز در وادی شعار و عاطفه و احساس دارد ،اما هستی محوری آن در فهم نیازهای ملی و مقتضیات زمان و عمل به آن پدیدار می شود و البته “عقل عاشق”به وطن مستعدتر است.
جدای از این جدالها که دلالت بر خبرهایی در عالم واقع هستند ولی فربهی فکر از خود آنها حاصل نمی شود،باید بگوئیم آنچه تمام مولفه های موجود در حیات ملت ایران را شکل و هویت در این زمان می دهد ،نیازهای ملی و عصری است که درآن بسر می بریم.
در ایران بسیاری اتفاقات افتاده است !این سخنی است که فهم آن به دقت نظر دقیق نیازمند است.
پاینده ایران
حجت کلاشی
درود بر سرور کلاشی
بسیار زیبا و خوب نوشته اید. سروران با نوشتارهای جناب ب.ج بسنجند!!
پاینده ایران
بازپینگ:در پاسخ به آیت الله آملی لاریجانی ,توضیحی پیرامون اسلام ایرانی | تارنمای حزب پان ایرانیست