پیام سرور مهندس ظفری از پیشکسوتان حزب پان ایرانیست
به گزارش سازمان جوانان پان ایرانیست، مهندس پرویز ظفری مسئول سابق تشکیلات اروپایی و یکی از ۵ معاون پیشین رهبر حزب پان ایرانیست و آخرین نماینده مردم نهاوند در مجلس شورای ملی بودند. سرور ظفری که از نیروهای فعال حزب پان ایرانیست بودند، در یکی از درگیریهای پان ایرانیست ها با نیروهای کمونیست ایرانی در آلمان یک چشم خود را از دست داد. کنگره ششم حزب پان ایرانیست که به دلیل هجوم نیروهای امنیتی حکومت و جلوگیری آنان به طور فوق العاده در اردیبهشت ماه ۱۳۵۰ برگزار گردید به پاس کوشش های ایشان “کنگره ظفری” نام گذاری گردید. ایشان به تازگی طی پیامی خطاب به ملت ایران و پان ایرانیستها نظرات خود را برای داشتن ایرانی یکپارچه و قدرتمند و سرافراز مطرح کرده اند.
در ادامه پیام سرور مهندس ظفری را می خوانید:
این پیام، پیامیست به همهٔ ایرانیان بر پشته ایرانزمین و پراکنده در پهنه جهان. پیامیست به همهٔ پان ایرانیستها در هر حزب و سازمان یا بیسازمان. پیامیست برای آرزومندان ایرانی یکپارچه و شاد.
به ایران میاندیشم، به همهٔ ایران و به پان ایرانیسم که اندیشیدن به ایران و ایرانیان همه و یکجاست. میخواهم در این پیرانه سر، پیش از آنکه بگذارم و بگذرم، اندیشههایم را کوتاه و فشرده با شما گرامیان دیده و نادیده، با شما آرمانخواهان پاکیزه جان در میان بگذارم. به این امید که شاید شما نیز با من همدل و هم اندیش باشید. بگذارید ازخانههای کوچکمان بیرون بیاییم و زیر بلند آسمان فرهنگ ایران دست یکدیگر را بگیریم. در کنار این همه اندوهان، شادمانم که زادمان دیگری درفش پان ایرانیسم را برافراشته میدارد. درفشی که در خوش اندیشیهای من باید چون آن درخت که از شکم ماندانا سر برکشید، جهان زندگان را در پناه سایه سار شاخ و برگ خود بگیرد. راستی را که در هزارههای دور ایرانزمین در سایه آن درخت بالید، شکوهید و آرمید.
منشور کورش میوه درخت بالیدهای بود که آبشخورش اندیشههای کلان زرتشت اسپنتمان بود. آموزههایی چون راستی که پیوند دهنده استوار میان آدمیان است، در کنار نیکخواهی، نیکوکاری، مهر و دادگری و به کار بردن نیروی بزرگ برآمده از آن در راه آبادانی و زندگی بهترشرایطی را پدید آورد که مردمان پراکنده کنار هم بیایند. تیرههای گونه گون مردمان در پشته پهناوری از زمین میزیستند و در نبرد زندگی در کشاکش با طبیعت و مردمان پیرامون خود بودند. در کتیبههای آشور از کشتنها، سوختن ها و بردنها، سندهای جاودانه برجاست. در این گیر و دار و کشاکش جانشکار است که کورش از مادری از ماد و پدری از پارس میبالد تا بالای بلند تاریخ. در آن هنگام است که اندرزهای خردپذیر، نیکخواهانه و همه انسانی زرتشت دهان به دهان گوشها و جانها را نواخته و دلهای جوینده آبادانی، رامش و شادمانی را به هم رسانده است. کورش دلاوریست خردمند و مردمی که به سازماندهی کشوری و لشگری دستی توانا دارد. برای رهایی مردمان از چنگال دشمنیها و خون ریزیها نبرد آزادی بخش خود را تا پایان زندگانیش پیش میبرد. با آرمانهای مردمی اوست که در پهنه گستردهای از زمین آرامش، آسایش و شادی پدیدار میشود و سالیان بسیار پس از او نیز پایدار میماند. بخت ما یاری کرده است که راز این باهمی را از استوانه کوچکی که در سدهٔ پیش در میانرودان به دست آمد دریابیم. ایران ما، میهن دلبند ما به هم پیوسته این منشور مردمیست. منشوری که پیاده کردن آن در پهنه زمین کار امروز و فردای آدمی زادگان است. (منشور جهانی حقوق بشر خوانش امروزی آنست). برای زیست سرفراز ایرانیان، برای پیوستن پارههای جدا افتاده کهن دیارمان، برای آرمان بزرگ یگانگی در شادمانی پایدار راهی جز جایگزین کردن آزادی، مردم سالاری و حقوق بشر نداریم. ارزشهای گرانسنگ و پالوده فرهنگ دیرینه را باید زیربنای این بن مایههای هم زیستی کنیم. جان را و زندگی را گرامی بداریم و مردمکشی رابرانیم، خرد را که کاربرد دانشها در راههای نیکوست رهنمای خود کنیم تا خرافه بگریزد.
راستی، مهر، داد و نیکی را در دل و جان خود بکاریم تا اهریمن دروغ، ستم، بیداد و بزه کاری از جهان روشن ما به بیغوله تیره و تاریک خود بخزد. برای استوار کردن این خویهای نیک و زندگی بخش باید دلیری کنیم و خود را از کمند بد آموزیهای این هزاره اهریمنی برهانیم. دل و جانمان و ایرانشهرمان را از غولهای بیابان باز پس بگیریم. نشیب درازی را که با شکست قادسیه آغاز شد پایان دهیم. راه به بلندی هاو بزرگیها از پی جایگزینی این ارزش هاست که با سخت کوشی در خور پیمودن و دست یافتناند. ایرانزمین میهن همه ایرانیانست آنان که در این هزارهها در پیروزی و شکست، در شادی و اندوه با هم زیستهاند. ما دیگر تیرهها و قوم و قبیلههای تاریخ دوردست نیستیم. همانگونه که با منشور کورش به هم پیوستیم، با زنده کردن آن ارزشها در مغز و دل خویش پیوندهای دیرین را استوار و ناگسستنی کنیم. ایران ما باید بماند و نیرومند، توانا و بزرگ، نیکخواه جهان و جهانیان باشد.
همبستگی ما گشاینده دشواری هاست. برای این کار سترگ باید کنار هم باشیم، باید سازماندهی کنیم. آخرین فن آوری زمانه خود را به کار بندیم و ساختمانی استوار که بیرون و درونش زیبا و کارآمد باشد بسازیم. دوستداران ایران، ایرانیان و ارزشهای ماندگار فرهنگ آن را فرا خوانیم تا با همه توان خود یاری کنند. ارزشهایی را که یاد کردم چنان بنیادیست که میان همه ما مشترک است. پیرامون این ارزش هاست که میتوانیم دست در دست و بازو در بازو و پا به پا پیش برویم. گام نخست آزادی ایران گربه مانند است. باید از این خوان ناگزیر بگذریم تا بتوانیم به سوی آیندههای آرزویی دورتر رهسپار شویم. ایران بزرگ آرمان بزرگ میخواهد.
پاینده ایران