زندگی نامه محسن پزشکپور (پندار) پاینده ایران محسن پزشکپور در سال 1306 خورشیدی در تهران چشم به جهان گشود.سال های نوجوانی او مصادف بود با یورش نیروهای متفقین به ایران و اشغال میهن از سوی کشورهایی که بعدها پیروز جنگ جهانی دوم گشتند.حرکت تانک های روسی در خیابان های تهران در آن سال ها غرور ملی بسیاری از ایرانیان را آزرده می کرد.محسن پزشکپور نیز با دیدن این مناظر دچار تحول روحی بزرگی شد که قرار بود بعدها سرچشمه حرکت های ناسیونالیستی و میهن پرستانه ی وی گردد.پس از اشغال ایران محسن پزشکپور به همراه چند تن از جوانان و نوجوانان هم اندیش خود گروه های کوچکی را در مورد هم اندیشی در مورد وضعیت کشور و گذشته و آینده ی آن تشکیل داد.در این نشست ها و گفتگوها این جوانان به این حقیقت پی بردند که کشوری که امروزه ایران نامیده می شود در گذشته های نه چندان دور کشور بزرگی به شمار می رفته و دارای گستردگی و جمعیت افزونی تری بوده اما به مرور با دسیسه ها و حملات کشورها و دولت های استعماری بخشی از این خاک به تاراج رفته و شگفتا که آن بخش باقی مانده هر بار همان نام ایران برای خود نگهداشته است.آنان به این موضوع اندیشیدند که سرچشمه ضعف ها و ناتوانی های امروز ایران را باید در آن دوران جست و اگر در پی اصلاح امور مملکت و نیرومندی ایران باشیم باید همان یکپارچگی پیشین را به دست آوریم. انجمن محصلین،باشگاه ایراندوست،گروه رستاخیز ملی ایران … از جمله نام هایی بودند که این جوانان میهن پرست در آن سال ها برای نامیدن گروه خود از آن استفاده می کردند.با ماندگار شدن نیروهای ارتش سرخ در ایران به بهانه های واهی و دستور استالین برای تشکیل فرقه ای برای جدا کردن آذربایجان از ایران و پدید آمدن فتنه پیشه وری این نوجوانان کوشش های زیرزمینی را برای مبارزه مردمی با اشرار فرقه دموکرات آغاز کردند. با خارج شدن نیروهای انگلیسی از تهران و باقی ماندن برخی از تجهیزات نظامی آن ها در امیرآباد این نوجوانان در پی آن بر آمدند تا با استفاده از مواد منفجره باقی مانده ی متفقین برخی از عناصر وابسته به بیگانه و خائنین را تنبیه کنند.علیرضا رئیس یکی از هموندان شاخه نظامی این گروه ِ ناسیونالیستی به هنگام ساختن بمب دستی به علت انفجار مواد منفجره به شهادت رسید.با شهادت علیرضا رئیس، گروه ناشناخته ملی گرا از سوی دولت وقت شناسایی شده و برخی از اندامان آن برای مدتی دستگیر شدند.یک سال پس از شهادت علیرضا رئیس در پانزدهم شهریور 1326 هسته مرکزی این گروه میهن پرست با گردآمدن در کنار رود کرج میثاقی را با خون خود امضا کردند و برای نخستین بار در آن پیمان نامه که به فرمان رئیس معروف و توسط محسن پزشکپور نوشته شده بود از لفظ ” پان ایرانیسم” برای نامیدن اندیشه های خود استفاده کردند.پیش از این دکتر محمود افشار یزدی در مجله آینده از پان ایرانیسم به عنوان یک راه حل فرهنگی نام برده بود ولیکن در این متن پان ایرانیسم در اصطلاح سیاسی آن به کار رفته بود.از این تاریخ به بعد “مکتب پان ایرانیسم” به رهبری محسن پزشکپور تشکیل گردید.در همین سال ها کتاب ِ ایدئدولوژیک ِ” ما چه می خواهیم؟ ” از سوی محسن پزشکپور برای تبین خواست ها و آرمان ها مکتب پان ایرانیسم نوشته شد.در سال 1329 کتاب ” بنیاد مکتب پان ایرانیسم ” به وسیله وی و چندتن دیگر از یارانش چاپ گردید. در سال 1330 حزب پان ایرانیست به رهبری محسن پزشکپور برای تربیت و پرورش نیروهای ناسیونالیست و اداره کننده کشور بنیان گذاری شد. در سال 1346 محسن پزشکپور به همراه تنی چند از پان ایرانیست ها با پیروزی در انتخابات پارلمانی وارد مجلس شورای ملی شدند و فراکسیون پارلمانی پان ایرانیست را در مجلس دوره بیست و دوم تشکیل دادند.در سال 1349 با آغاز شدن دسیسه ی استعماری جدایی بحرین از ایران که با همکاری انگلستان و دولت وقت (هویدا) انجام می شد،حزب پان ایرانیست کوشش هایی را برای مبارزه با این دسیسه ی ضد ایرانی آغاز کرد.فراکسیون پارلمانی حزب پان ایرانیست تا به استیضاح کشاندن دولت هویدا پیش رفت.گفتنی است در مورد بحرین به علت تلاش های فراکسیون پان ایرانیست هیچ موافقت یا قانونی از مجلس وقت ایران عبور نکرد بلکه دولت وقت تنها یک گزارش به مجلس ارائه داد که طبعا نمی توانست جایگزین قانون باشد.به علت مخالفت با طرح استعماری جدایی بحرین پس از دوره بیست و دوم مجلس شورای ملی فشارهای چند ساله ای از سوی دولت به حزب وارد شد و تابلوهای حزبی پایین آورده شده ،نشریات حزبی تعطیل شدند. (1) در انتخابات دوره بیست و چهارم مجلس بار دیگر محسن پزشکپور به همراه چند تن دیگر از اندامان حزب با پیروزی در انتخابات پارلمانی وارد مجلس شد. در سال های میانی دهه پنجاه ،پان ایرانیست ها همکاری های سازنده ای با کردهای میان رودان در جهت استوار کردن رشته ای برادری داشتند.حزب دموکرات کردستان عراق به رهبری کاک مصطفی بارزانی از جمله گروه های ایران پرستی بود که رهبری آن به اتحاد سرزمین های ایرانی و ” تیره های آرین” باورمند بود.سرور پزشکپور همواره به نیکی از ملامصطفی بارزانی یاده کرده و جمله زیبای وی را همچون یک اصل و قاعده برای پان ایرانیست ها تبیین کردند که: هر جا کورد است ،آن جا ایران است. سرور پزشکپور از قرارداد الجزیره میان ایران و عراق به عنوان قراردادی بی مورد و شوم و بی نیاز یاد می کنند که ضایع کننده ی حق کرده بود و زیرا دست آویز آن معاهده گزینش خط تالوگ برای مرزبندی در اروند رود بود که چنین قراردادی از پیش میان ایران و عثمانی در مورد اروندرود وجود داشت و با این وجود نیازی به موافقت یک مشت عرب ضد ایرانی و ضد انسانی نبود.از این رو یکی از خطوط بین سطور قرارداد الجزایر را باید بریدن سر پان ایرانیسم دانست. (گفتنی است نتایج این قرار داد به زیان کردها تمام می شد از این رو پان ایرانیسم در آن دوره با آن به شدت مخالفت می کرد) دوره بیست و چهارم مجلس شورای ملی برابر شد با شورش های دگرگرونی طلب که در برخی شهرهای بزرگ ایران شعله ور می شد.محسن پزشکپور در آن ماه ها طی سخنرانی های آتشینی که در مجلس داشت از سیستم سیاسی وقت به عنوان حکومت ِ توتالیتر – بوروکرات یاد می نمود. (2) در آستانه رخدادهای منتهی به بهمن 57 ،سرور محسن پزشکپور و سرور منوچهر یزدی به عنوان نمایندگان مستعفی مجلس طی دیدارهایی که با آیت الله خمینی داشتند از وی خواستند حال که جریان امور به این شکل پیش رفته است، به خاطر داشته باشد که این کشور در طی نیم قرن گذشته دستاورهای مهمی داشته که سامانه دادگستری و قضایی ایران و نیز ارتش نیرومند ایران از آن جمله می باشند و نباید این دو را قربانی ِ تندبادها و هیجان های انقلابی نمود و باید همانگونه که به دست ما رسیده از آن ها نگهداری کرد.ولی متاسفانه روند بعدی امور نشان داد که نیروهای انقلابی توجهی به این زمینه ها نداشتند و همچنان که دیده شد هم ارتش نیرومند ایران از سرلشکران و افسران وطن پرست تصفیه شد و هم سیستم پیشرفته دادگستری ایران ویران گشت. تندباد انقلاب پس از چندی علاوه بر بسیاری از بنیادهای اجتماعی زمینه ی هجمه های ناجوانمردانه به پان ایرانیست ها را نیز فراهم آورد..در سال 1358 اندیشمند گرانمایه و آموزگار ناسیونالیسم ایران سرور محمدرضا عاملی تهرانی از سوی دژخیمان تیرباران شد.وی به ظاهر متهم بود که با رژیم گذشته همکاری داشته و دوبار در زمان حکومت شاه به وزارت رسیده است اما در حقیقت گناه اساسی وی پیگیری پرونده آتش زدن سینما رکس آبادان بود نه چیز دیگر.(3) آیت الله خلخالی و آیت هادی غفاری از عوامل اعدام سرور عاملی تهرانی بودند .سرور عاملی پیش از اعدام در وصیت نامه که تنظیم کرده بود به خانواده و یاران خویش سفارس نموده بود که پس از این نه به من ، بلکه به ایران بیاندیشید.وی به هنگام شهادت با غریو پاینده ایران چشم از جهان فروبست.(4) در سال 58 حزب پان ایرانیست با وجود فشارهای فراوان، به تغییر پرچم ملی ایران و حذف نماد ملی شیرو خورشید از آن اعتراض نمود و اندکی بعد سرور محسن پزشکپور و سران حزب با خروجی از این تن به هجرتی ناخواسته دادند و در فرانسه مستقر شدند.از سال 66 تا سال 70 خورشیدی محسن پزشکپور – بنیانگذرا مکتب پان ایرانیسم و نخستین رهبر آن- بارها و بارها درخواست های مکرری را برای بازگشت به میهن انجام داد و سرانجام در سال 1370 به میهن اهورایی بازگشت. در سال 1376 طی یک کنگره حزبی اداره حزب به شورای عالی رهبری هفت نفره واگذار شد که محسن پزشکپور نیز در آن با حق یک رای عضویت داشت. (انتقال شکل مدیریت حزب از مدیریت یک تنه و رهبری به مدیریت شورایی) در آذر ماه 76 خورشیدی محسن پزشکپور یکبار دیگر در غم از دادن دو تن از یاران دیرین خویش به سوگ نشست.سروران داریوش و پروانه فروهر از یاران دیرین مکتب پان ایرانیسم و از میهن پرستان دلاور ایرانی، به وسیله نیروهای ارتجاعی دشنه آجین شده و به شهادت رسیدند.پروانه اسکندری (فروهر) که در مکتب پان ایرانیسم با همسر خود آشنا شده بود در عین حال از خویشان سرور پزشکپور نیز به شمار می رفت.وی در مورد شهادت یاران دیرین خود گفت : « نخستین پیمان پذیرفته شده در میان ما،که پس از اندک زمانی بر روی برگی از کاغذ نقش بست و با خون چهارتن از راهیان حرکت عظیم تاریخ ایران سندیت یافت؛ بر این اساس استوار بود که : … در راه اندیشه،شهادت سرخ را پذیرا باشیم… . سخن مبارزان راه شهادت سرخ تاریخ که راه سرافرازی ملت بزرگ ایران و در مسیر در هم شکستن همه توطئه های اهریمنی سیاه اندیشان هست این است که : مرگ اگر مرد است،گو نزد من آی ،تا در آغوشش کشم من تنگ ِ تنگ.زیرا که ما نام ها را به خون خواهیم نوشت. » سرور پزشکپور در تمام سال هایی که حزب پان ایرانیست بار دیگر تلاش های آرمانخواهانه خود را از سر گرفت است به صورت مداوم و مستمر در نشست های هفتگی حضور یافته و با تبیین مواضع پان ایرانیسم جوانان و یاران را از تجربیات و آموخته های خود آگاه می ساخت.ایشان در زمستان سال 86 دچار بیماری گشته و از آن تاریخ و به تجویز پزشک نتواستند در نشستهای هفتگی حضور یابند.سرور پزشکپور همچنان خود را در حال مبارزه دانسته و هیچگاه خود را بازنشسته از مبارزه سیاسی اعلام ننمودند.ایشان بارها گوشزد کرده اند که ما موضع را ترک نخواهیم کرد بلکه مبارزه شدیدتر پیگیری خواهیم کرد. پاینده ایران ________________________ (1): در جریان توطئه ی جدایی بحرین در حالی که همه گروه های سیاسی دیگر از جمله حزب توده و سایر جریان های چپ و روحانیت و گروه های به ظاهر ملی خاموش بودند حزب پان ایرانیست به تنهایی در برابر این توطئه استعماری مقاومت نمود و تا جایی که می توانست تلاش کرد که اذهان ملت را به این تجزیه خونبار آگاه سازد.نا گفته نماند که شادوران داریوش فروهر و حزب ملت نیز تلاش هایی در این زمینه داشتند. (2): در سال ها در مورد رژیم پادشاهی، پان ایرانیست ها به اصلاح پاره ای از امور باورمند بودند و نه شالوده شکنی و از میان بردن همه آن چیزهایی که در آن سال ها با هزینه های گزاف از خزانه ملی برای کشور ساخته شده. (3): پیگیری های رسمی وی در مورد این پرونده این نتیجه را در بر داشت که افراد و گروهای مذهبی در این حادثه نقش داشتند و پانصد ایرانی بیگناه را زنده زنده سینما رکس آبادان به قتل رساندند. (4) : ظاهرا به او وعده داده شده بود در صورتی که در دادگاه سخنی از ماجرای سینما رکس آبادان به میان نیاورد حداکثر به چند سال زندان محکوم خواهد شد .ولی سرور عاملی (آژیر) در دادگاه فرمایشی ِ بی دادگاه انقلاب را تبدیل کرد به دادگاه محاکمه عوامل ارتجاع.شاهدان عینی مدعی اند که خلخالی با اسلحه ای که از خانه هویدا دزده بود به سوی او شلیک کرد و هادی غفاری تیر خلاص را در شقیقه ی او رها کرد.سرور عاملی در دادگاه خطاب به خلخالی گفته بود که : شما سوسماخوران ِ عربی بودید که شرف ِ انسان بودن را ایرانی ها به شما آموختند.به این ترتیب محسن پزشکپور کسی را به همچون همزاد و همیار او بود از دست داد.