یادی از قوام دهنده ملک و ملت؛ قوام السلطنه
فرهاد باغبانی
در سالروز بیست یک آذر روز گریز اهریمن و بازگشت آذربایجان به مام میهن یادی از: قوام دهندهٔ ملک وملت... قوام السلطنه ایران
یادی کنم از قوام السلطنه که بیشک قوام دهنده ملک و ملت در برههای از تاریخ میهن بوده است... قوام پرورش یافته دربار قاجار است با همان خلق وخوی خاص اشراف گرایانه، از کودکی به کار دبیری در دربار گماشته شد، ملازم شاه شد در جوانی. متن فرمان مشروطه را به قلم و تراش خامهاش نگاشت.. ۵ بار نخست وزیر شد. معروف به مرد عمل گرا و پر گماتیست که سیاست را با «چه میتوان کرد» و نه «چه باید کرد» از نوع چپیهای تودهای، معنایی دگر میکرد.!! یکبار زمانی که در زندان بود متن فرمان نخست وزیری به نامش نوشته شد. حمید شوکت چپ معروف در کتابش که بعکس ونام حضرت اشرف مزین شده به او لقب مرد همیشه در تیرس حادثه داده است...!! در زمان جمهوری گیلان و بلوای کمونیستهای اولیه در ایران با درایتی که خاص مرد هزار دستانی چون او بود فتنه جمهوری گیلان را برای همیشه فرو خواباند.
سردار سپه رضاه شاه بعدی او را یکی از سر سختترین رقیبان خود در عرصه و میدان سیاست میدانست و آخرالامر چاره را جز در تبعیدش آن هم درپاریس یافت تا از دسایس او نفسی تازه کند وازخطر حیلههایش که قطعا مزاحمی خطرناکی محسوب میشد برای اعلام جمهوری وبعد تغییر سلطنت در ایران، لحظهای بیاساید.
در جریان نهضت ملی شدن نفت و در ماجرای قیام ۳۰ تیر برای مدت کوتاهی از طرف شاه فرمان نخست وزیری گرفت و جمله معروفش ضرب المثل دنیای سیاست شد: کشتیبان را سیاستی دگرآم..
سفرای انگلیس و آمریکا در مجلسی خصوصی با حضرت اشرف، وقتی که قصد داشتنمئ،نژاد ونسل گربهٔ ایرانی را به کشورشان صادر کنند خطاب به قوام السلطنه که حالا دیگر حضرت اشرف شده بود به کنایه و طعنه با توجه به بلا وفریبی که بر سر استالین در ماجرای غائله آذربایجان ونفت شمال آورده بود خنده کنان میگویند: البته اگر مجلس شورای ملی ایران اجازه صادرات گربه را به آمریکا وانگلستان دهد!!! (اشاره به گرفتن امتیاز نفت شمال در صورت تصویب مجلس شورای ملی. گفته میشود استالین در مسکو فریب این پیشنهاد اغوا کننده قوام را میخوردوراضی به خروج ارتش روس از آذربایجان میشود.)
قوام میهن پرست بزرگی بود. لحظهای برای استقلال، امنیت و حتی دموکراسی از نوع مشروطه در این مرز وبوم آرام و قرار نداشت. مرتب میگفت: داشتن حزب در مملکت مثل داشتن سقف برای ساختمان مهم است. شاه جوانبخت! همواره از نیاتی که او در سر داشت در هراس و بیمناک بود. شاید در رختخواب هم خواب قوام میدید که در حال توطئه و دسیسه است برای تاج و تختی که تازه به چه سختی به آن رسیده است.
شاه هنوز جوان بود و بازیهای سیاست را خوب نمیفهمید تا قدر مرد کاردانی چون قوام را برای میهن بهتر وبیشتر دریابد. با خواندن نامههایی که قوام از پاریس به شاه جوان بخت نوشت به میزان علاقه حضرت اشرف به سلطنت مشروطه و دموکراسی پارلمانی بیش از پیش پی میبریم. باید متن نامهها را به دقت خواند. تا هنر مرد کاردان دوراندیش در عرصه سیاست را فهمی تازه کنیم.! قوام در آن سالهای نخستین سلطنت محمدرضا شاه هشدارهای خود را نسبت به برقراری یک دیکتاتوری نورس و پامال شدن بساط مشروطه توسط شاه یاد آور شده بود. حتی پشبینی انقلابی در آینده نه چندان دور را به شاه هشدار داد بود. حیف که گوش شنوایی نبود مثل همیشه. گویی قوام قوه بینایی خاص خود را داشت. هچون مردی نشسته بر قلههای بلند تاریخ که تا دوردستها دشتهای فراخ را میبیند، مینوردد و میپاید. همواره بق هشدار به دست، نگران استبداد و برچیده شدن بساط مشروطه خواهی و نظام پارلمانی و بعد نهاد سلطنت است که حاصل خون بهای بسیاردر طول تاریخ بود. قوام در نامههایی که به شاه مینویسد از ظغیان و انقلابی که در اثر پامال شدن مشروطه ممکن است رخ دهد، آرام و قرار ندارد. بیمناک از آینده مملکت، نظام مشروطه پادشاهی و نهاد سلطنت است.
***
قوام هر چند بر آمده از طبقه اشراف و کهنه فودالی پیرانه سرو پراز نخوت و چندان به تقوای مالی شهره نبود. ملاک وفودال بزرگ کسی است: که فرمان قتل کلنل پسیان فرمانده لایق ومیهن پرست ژندارمری خراسان و نخستین خلبان آموزش دیده ایرانی را صادرکرد. میرزای کوچک! را چونان اجل معلق در زمان صدرات عظمایش و وزارت جنگ سردارسپه، رضا شاه بعدی مهلت نداد، حتی بگریزد. همان که در قماربازی شهره عام وخاص بود و زن بسیار دوست میداشت وقیام سی تیر را سرکوب کرده بود و معروف به مرد هزاره چهرهٔ خانواده هزار دستان بود. با این همه همان خلق و خوی استقلال خواهی و مبارزه با اجنبی وبیگانه ستیزی که در مرام واندیشه وعملش داشت تمام عیوب بزرگ حضرت اشرف را میتواند بپوشاند، که عرصه سیاست جایی عمومی است و خیر مردم و منافع ملی ملاک سنجش وداوری است. با امور شخصی مرد سیاست، تاریخ را چندان کار نیست.
احمدقوام!، تنها نخست وزیری بود که به ایجاد حزب اهتمام ورزید و حزب دمکرات ایران را پایه گزاری کرد. محمود محمود سیاستمدار ونویسنده بزرگ مبهن پرست و خالق کتاب هشت جلدی «تاریخ روابط ایران وانگلیس» درباره نحوه حسن تدبیر وسیاست قوام در برخورد با اجنبی میگوید: حضرت اشرف در سیاست رویش به سوی آمریکاست، دستش به سمت روسها، پشتش به انگلیسیها و همزمان به آلمانها میاندیشد.
هزاردستان واقعی سیاست ایران در آن دوران: قهرمان تاریخی واستورهای خود را تایغ دوران، نادرشاه ایران زمین و فاتح بزرگ شرق میدانست. به همین دلیل برای پیدا کردن استخوانهای «فرزند شمشیر» از پستوها و خرابههای تاریخ خون دلها میخورد.
در زمانی که شاهنشاه مستاصل ودرمانده از بساط دیکتاتوری و صدای پای انقلاب را تازه شنیده بود وشعلههای سال ۵۷ بیش از هر زمانی ازقلوب ملت ایران فوران میزد و جامعه درخشم و هیجان هستریک انقلابی از دست دیکتاتور به قول برخی ملی! غوطه ور بود، مظفربقایی سیاستمدار گوشه نشین عصر استبداد آریا مهری در چنین حال واحوالی در کاخ سعدآباد، و در گوش شاهنشاه، تنها راه نجات سلطنت را بودن حضرت اشرف در مقام صدر اعظمی میدانددر حالی که خود بقایی با حسرت به شاهنشاه تن سپرده به طوفان انقلاب میگوید: تنها قوام میتواند سلطنت شما را نجات بخشد. ولی حیف که این امکان غیر ممکن است چون دیگر قوام السلطنهای زنده نیست...!! سرور محسن پزشکپور قوام السطنه رانجات بخش ایران میدانست و همیشه با حسرت خاصی از کم بودن قوامها در تاریخ سیاست معاصر ایران سخن به میان میآوردند.
***
خدمتی که در ماجرای غائله آذربایجان به میهن اشغال شده به دست متفقین کرد برای همیشه از او مردی میهن پرست و آگاه به مبانی ملی ومنافع حداکثری ملت را در ذهن متبادر میکند. بیشک نقش قوام در سرکوب غائله آذربایجان، دیپلماسی خاص وویژهای که با روسیه بلشویکی، استالینیستی، پیشه کردوکلاه گشادی که بر سر رفیق استالین گذاشت همچنان حیرت بسیاری از مورخین ومحققین و حتی سیاستمداران جهان را برانگیخته است.
البته در این میان (غائله آذربایجان) به نقش قدرتهای خارجی و بویژه تهدید ترومن رییس جمهور آمریکا، استالین را به متولد شدن کودک (بمب اتم) و همچنین همت واراده شاهنشاه جوان که خطاب به تجزیه طلبان فرقه وی وبرخی سیاسیون چپ تودهای گفته بود: اگر دستانم زیر ساتورقطع شوند، حاضر به تجزیه یک وجب از خاک ایران نیستم (هر چند گویی در ماجرای توطئه نافرجام جدایی بحرین شاهنشاه نخوت زده که گمان میکرد ناپلوون زمانه شده این سخن خود را فراموش کرده بودند و سند جدایی بحرین را امضا کردند در حالی که این بار تاریخ و ناسیونالیسم ایران ونه ساتور هر دو دستان مهر آریایی را قطع کرد وبرید!!!) و همچنین میهن پرستی دلاوران ارتشی، بوِیژه سپهبدحاج علی رزم آرا رییس وقت ستاد ارتش که در صبحگاه حمله ارتش به فرقه چیهای دمکرات، خطاب به امیران و سربازان خویش گفت بود: بروید و آذربایجان سر و روح ملت ایران را به میهن بازگردانید، هرگز وهرگز از یادها زدوده نخواهد شد.
***
هرگاه سه نهاد تاریخی سلطنت، وزارت و ارتش به همراهی و پشتیبانی ملت پشت گرم باشند، همدل و هم آرمان فریاد یکپارچگی ایران را سر میدهند: آنگاه میتوان حتی خرس بزرگ قطبی، تزار سرخ و دایی جان یوسف را هم شکست تلخ تاریخی داد. یاد و نام همه آنانی را که غائله آذربایجان را فرو نشاندند وبار دیگر ثبات وامنیت را به میهن بازگردانیدند را گرامی میداریم
هر چقدر که زمان میگذرد نقش و فداکاری سیاستمدار کلاسیکی چون او در ماجرای غائله پیشه وری بیشتر میدرخشد و میفروزد. نام قوام حال بعد از گذشت سالها و گذر ایام عجین شده با استقلال و حفط تمامیت ارضی ایران. شکست روسیه تزاری و دایی یوسف که فاتح بزرگ جنگ دوم وصاحب نیمی از جهان بود. آن هم با دست خالی خالی و تنها با حربه و ابزار پلتیک و دیپلماسی پنهان و مذاکره برای به دست آوردن حداقلها و کسب حداکثر نتیجه، بدون شعارزدگی و عوام فریبی رایج زمانه از نوعی که ما چند سال بعد در ماجرای ملی شدن صنعت نفت شاهدش بودبم... (مجلس برای من میدان بهارستان است!!!)
بیشک قوام السطنه منجی ونجات دهند ایران را در آن سالهای اشغال میهن، میتوان قوام دهنده ایران، ملک ومیهن نیز لقب داد!
پیشنهادی به تاریخ برای پذیرش این لقب از سوی یک ناسیونالیست. آیا تاریخ پیشنهاد منصفانه مرا خواهد پذیرفت...؟!!