نه فدرالیسم نه انحلال کشور
ارسلان مغانی
همیشه در عرصه سیاست ایرانی کسانی بودند که هیچگاه جدی گرفته نشدهاند و یا مورد تمسخر بقیه بودهاند و تقریبا همه گروهها و جریانهای سیاسی از داخل و خارج در خصوص آنها اتفاق نظر دارند. افرادی مانند سعید سکویی، علی رضا نوریزاده و بسیاری دیگر از این دست از افراد هستند. وجه مشترک این عده صحبت کردن در خصوص طیف گستردهای از مسائل و حوزههایی که است که لزوما در خصوص آن تخصصی ندارند و اتفاقا ویژگی این عده نیز صحبت کردن از موضع «قطع و یقین» و بدون رعایت احتیاط علمی است. معمولا برای شناسایی افراد «ناشی» در این روزها که بازار اینترنت و تلویزیونهای سیاسی داغ است یک ممیز خوب برای تشخیص وجود دارد و آن هم ادبیات «قطع و یقین» و سفید و سیاه است. افراد متخصص از آنجایی که به پیچیدگی امور و چند علتی بودن وقایع اشراف دارند همواره سعی میکنند با احتیاط بیشتری بنویسند یا صحبت کنند و حداقل راه گریزی در حالت احتمالی برای خود داشته باشند.
این مقدمه را نوشتم تا باب سخن را در خصوص یک مقاله جنجالی ولی عاری از محتوا گشوده باشم. مقاله «مجید محمدی» با عنوان «ایران، روسیه و چین: فدرالیسم یا تجزیه» از نظر به کار بردن استدلالها و منطق ابتدایی برای کسی که به عنوان تحلیلگر معرفی میشود، یک فاجعه بود.
مقاله با این گزاره که ظاهرا «برهان» اصلی نویسنده است آغاز میشود که: زیبا کوچک است. از نظر نویسنده چون تعبیری شاعرانه، اشیاء ظریف و کوچک را زیبا قلمداد کرده است بنابراین کشورها هم اگر کوچک باشد زیبا خواهند بود.
ظاهرا نویسنده محترم حوزه شعر و ادب و تخیل را با حوزه جغرافیا و آیین کشور داری اشتباه گفته است. هر چند برخی اوقات اشیاء کوچک میتوانند زیبا باشند اما در حوزه جغرافیای سیاسی و ژئوپلتیک وسعت کشورها یکی از مولفههای قدرت ملی محسوب میشود. برای نمونه چین کشوری است قدرتمند که دارای توان اقتصادی، ارتش و وسعت بسیار است و دارای بسیاری از مولفههای قدرت ملی از جمله منابع، جمعیت، دسترسی به دریا و جغرافیایی وسیع میباشد هر چند که ساختار سیاسی آن دموکراتیک نیست. حال با اضافه شدن دموکراسی به ویژگیهای این کشور چین دارای یک ماهیت برتر سیاسی خواهد بود که میتواند آن را به یک ابرقدرت جهانی تبدیل کند. بگذریم از این نکته که چین دارای ایالتهای خودمختاری مانند سین کیانگ و تبت میباشد و ظاهرا روح نویسنده هم از این موضوع خبردار نیست. همین موضوع در خصوص روسیه هم صدق میکند. روسیه هم یک کشور فدراتیو است که دارای ایالتهای خودمختار مانند تاتارستان، یاغوتستان و داغستان میباشد. با این وجود نویسنده بیاطلاع در پی نسخه پیچی برای کشورها به آن پیشنهاد میکنند یا فدرال شوند یا منحل (تجزیه).
وی مینویسد:
«اما تبتیها یا اویغورها در چین، چچنها و اینگوشها در روسیه از چنین موقعیتی برخوردار نیستند. اگر مردم و نخبگان سیاسی چین و روسیه و ایران نتوانند فدرالیسم را در چارچوب ملتی بزرگ پذیرا شوند راه حلی که برای بسیاری باقی میماند تجزیه است.»
بر مبنای منطق مجید محمدی کشورهای بزرگ باید یا کوچکتر شوند یا اجازه تجزیه به مناطق بدهند با این اوصاف تکلیف کشوری مانند امارات که هم کوچک است و هم فدرال چه خواهد شد؟ از نظر وی کوچکی کشوری دموکراسی را تضمین میکند ولی آیا کشورهای کوچکی مانند قطر و کویت ساختاری دموکراتیک دارند؟
سوال دیگری که در برابر خواننده این کارشناس خبره بی. بی. سی! عیان میشود این است که چرا این نسخه پیچی فقط برای کشورهای رقیب ایالات متحده (ایران- روسیه- چین) اتفاق افتاده است. مثلا چرا کشورهایی مانند عربستان و مصر که هم وسعت دارند و هم استبدادی هستند نباید فدرال شوند یا تجزیه؟
علیرغم همه اینها کارشناس بی. بی. سی در انتهای مقاله خود آورده است:
«دیوید ثارو مولف کتاب» نافرمانی مدنی «میگوید:» بهترین دولت، دولتی است که به نحو حداقلی حکومت کند. «دولتهای کوچک یا آنها که در قالب فدرال عمل میکنند با این معیار حکومت حداقلی بیشتر همخوانی دارند.»
با چنین وضعیتی هم باید بر حال مجید محمدی گریست که با وجود مدرک دکتری جامعهشناسی هنوز قادر به ارائه یک تحلیل منطقی مبتنی بر چارچوب نظری مقبول نمیباشد و هم بر بخش فارسی بی. بی. سی فارسی که از چنین کارشناسانی استفاده میکند.
کارشناس ناشی بی. بی. سی در ابتدای مقاله مینویسد:
«اگر غرور و احساسات ملی را که مبنای عقلانی ندارند و بالقوه میتوانند بسیار خطر ناک باشند کنار بگذاریم و به سراغ معیارهایی مثل صلح، دمکراسی، توسعه و حقوق بشر برویم، دنیایی با واحدهای سیاسی کوچکتر شاید به نفع همه باشد».
سوال اینجا است که چه کسی گفته است احساسات ملی مبنای عقلانی ندارد؟ و در چه شرایطی آن هم در دنیای امروز میتواند خطر ناک باشد؟
اگر احساسات ملی مبنای عقلانی ندارد چرا کشور متبوع نویسنده (امریکا) که وی در راستای منافع منطقهای و جهانیاش قلم زنی میکند، روز و شب در خصوص ارزش و اهمیت پرچم در جامعه و نظام آموزشیاش تبلیغ و فرهنگ سازی میکند. مرور متن سوگندنامه شهروندی ایالات متحده شاید این مسئله را بیشتر برای آقای مجید محمدی روشن سازد:
«بدین وسیله سوگند میخورم کلاً و تمامی وفاداری خود به هر پادشاه یا دولتمرد و دولت و حکومت و مملکتی که تاکنون شهروند آن بودهام را طرد کرده و در برابر کلیه دشمنان داخلی و خارجی به دفاع و حمایت از قانون اساسی و قوانین ایالات متحده آمریکا پرداخته و به آن ایمان و وفاداری واقعی بورزم و هنگامی که قانوناً لازم باشد برای دفاع از ایالات متحده تفنگ بدست خواهم گرفت... من این تعهد را آزادانه و بدون هیچگونه تحفظ و یا نیت طفره روی میپذیرم. خداوندآ به من کمک کن.»
متن سخنرانی باراک اوباما به هنگام سوگند جهت تصدی رسمی منصب ریاست جمهوری ایالات متحده شاید به کارشناس بی. بی. سی فرصت بیشتری برای فکر کردن بدهد و من بعد او را از زیاده گویی و سخن راندن در خصوص مسائلی که از آن خبر ندارد باز دارد:
«من امروز در حالی اینجا ایستادهام که در برابر وظیفهای که ما پیش روی خود داریم احساس خضوع میکنم. بابت اعتمادی که به من ارزانی داشتهاید حقشناس هستم و به فداکاریهای نیاکانمان آگاهی دارم...
ما با تاکید دوباره بر عظمت کشور خود در مییابیم که عظمت را هیچگاه به کسی نمیدهند. باید آن را به دست آورد. سفر ما هرگز یک راه میان بر و یا قانع شدن به کمتر نبوده است. راهی نبوده است که بزدلان در آن گام نهند؛ کسانی که تفریح را بر کار ترجیح میدهند، یا تنها در جستجوی دستیابی به لذت ثروت و شهرت هستند...
به یاد آورید که نسلهای پیشتر تنها به وسیله موشک و تانک پوزه فاشیسم و کمونیسم را به خاک نمالیدند بلکه به یاری اتحادهای استوار و عقاید پایدار به این توفیق دست یافتند... ما نگهبانان چنین میراثی هستیم...
به یاد بیاوریم که ما چه کسی هستیم و چه راه دوری را پیمودهایم. در سال تولد آمریکا، در سردترین ماهها، گروه کوچکی از مردان در کنار آتش و در حال مردن در اردوگاه خود در کرانۀ یک رود یخ زده به هم چسبیده بودند. پایتخت رها شده بود. دشمن در حال پیشروی بود. برف به لکههای خون آغشته بود.
در لحظهای که سرنوشت انقلاب ما نامعلوم بود، پدر ملت ما فرمان داد که این کلمات برای مردم خوانده شود: «بگذارید به دنیای آینده گفته شود... که در عمق زمستان، وقتی که هیچ چیز جز امید و تقوی نمیتوانست دوام آورد... شهر و روستا - که از خطر مشترک در تشویش بودند - برای دیدار با [آن] گام پیش نهادند.» آمریکا در برابر خطرهای مشترک، در این زمستان دشواریهای ما، بگذارید این واژههای جاودانی را به یاد آوریم.
بگذارید بار دیگر با امید و تقوی به استقبال جریانهایی به سردی یخ برویم و در برابر هر توفانی که برخیزد پایداری کنیم. بگذارید فرزندان ما بگویند که ما [به سختی]ها پشت نکردیم و تزلزل به خود راه ندادیم و با چشمان دوخته شده بر افق و با شمول الطاف خداوندی به ما، آن هدیۀ بزرگ آزادی را به پیش بردیم و درست و سالم به نسلهای آینده تحویل دادیم».
در سطر به سطر این متن که گزیدههایی از سخنرانی رئیس جمهور فعلی امریکا در مراسم سوگند است ادبیات ملی گرایانه و عظمت طلبی موج میزند که شاید در کمتر کشوری قابل مشاهده باشد. ظاهرا عظمت طلبی از این برخی تنها زمانی خوب است که امریکا و متحدانش از آن استفاده کنند.
رئیس جمهور امریکا به میراث گذشتگان و نیاکانش مفتخر و مغرور است و هر گونه دفاع و یا حمله پیشگیرانه برای محافظت از این آرمانها را لازم میداند. متن سوگند شهروندی امریکا نیز جنگ و خون ریزی برای محافظت از قانون اساسی امریکا تاکید دارد و افراد را بدان ملزم کرده است.
باید از این کارشناس و ناظر بی. بی. سی! پرسیده که چرا در حالی که خود ساکن ایالات متحده میباشد و به عنوان یک پژوهشگر جامعهشناس فعالیت دارد به این مسائل نپرداخته و در پی نقد این جملات کاذب و غیرعقلانی - که حتما برای امریکا مضر است- برنیامده است. ظاهرا علاقه و وفاداری نویسنده به امریکا در حدی است که برای محافظت از منافع آن حاضر است کشورش مورد تعرض و انحلال قرار گیرد، با این وجود جای تعجب است که اجازه میدهد چنین مسائل غیر عقلانی، کاذب و خطرناکی در امریکا رواج داشته باشد و به دولتمردان امریکا هشدار ندهد.
پاسخ واضح است. نیازی هم به کنایه نیست. اولا جامعهشناس ما به خوبی از همه جزئیات و کیفیت ملی گرایی امریکایی آگاه است و فرض ما هم بر این است. اما کسانی چون سعید محمدی ملاحظات ویژهای دارند که میتواند انگیزه خوبی برای نوشتن این دست از مطالب باشد. احیانا انگیزه نویسنده به قدری قوی بود که حاضر شده است داغ بدنامی و تمسخر دیگران را به جان بخرد و مقالهای تنظیم کند که نه تنها از نظر عقلانی بلکه از نظر اخلاقی نیز مقبول نیست.
یک جستجوی ساده در گوگل انجام بدهید. چند وبسایت فارسی زبان حاضر شدهاند این مقاله پر خواننده را در سایت خود درج کنند؟ حتی سایتهایی که معمولا به دلایل مختلف نوشتههای مجید محمدی را پوشش میدادند حاضر به انتشار چنین مقالهای که آکنده از اشتباهات متعدد است، نشدهاند بگذریم که «بیاخلاقی» نویسنده که در قوانین امریکا به «وطن فروشی» نام گذاری شده است رسوایی بزرگی برای وی به ارمغان آورده است و استهزای کوچک و بزرگ را جلب کرده.
در این میان نقش بی. بی. سی فارسی هم جالب است که نقد آن نوشتار جدا میطلبد. این شبکه هم با انتشار مطالب نفرت پراکنانه که آشکارا بر طلب جنگ داخلی و نفرت نژادی میکوبد همه اعتبار و وجاهت خود را دست کم در میان بخش بزرگی از افراد و فعالان سیاسی از دست داده است. قضاوت مردم عادی در این موارد بسیطتر و سادهتر است. هدف بی. بی. سی از این مسائل هر چه باشد کارآیی چندانی در افکار عمومی نخواهد داشت. زیرا کیفیت و یک جانبه نگری آن مشهود و کاملا محسوس است.
توصیه من به عنوان یک آذربایجانی به آقای محمدی و بی. بی. سی فارسی این است که به همین شکل ادامه دهند و همه تلاش و هم و غم خود را در راستای سیاست خارجی انگلستان یا امریکا برای پیشبرد پروژههایی مانند خاورمیانه بزرگ و... صرف کنند. هر پاسخی که بخواهند در نزد ما موجود است و از هیچ کوششی علمی و عملی برای دفاع از منافع ملی دریغ نخواهیم نمود. تاریخ در مورد عملکرد همه ما قضاوت خواهد کرد.
منبع: آذری ها