ده نکتهای که در خصوص پلاکارد بازی تراکتورسازی و الجزیره باید دانست!
حادثه روز هشت اسفند در ورزشگاه یادگار امام تبریز (حمل پلاکاردی با عنوان آذربایجان جنوبی ایران نیست) عدهای را خوشحال، بسیاری را متعجب و بسیاری را ناراحت کرد.
در این بین این سه دسته شاید تنها افراد شگفت زده، بیش از همه در احساسات خود محق بودهاند.
مسئله بالا بردن چنین پلاکارد در ورزشگاه یادگار امام از زوایای مختلف قابل ارزیابی است کخ درادامه به اختصار خواهد آمد:
یکم- نفرت پراکنان قومی و گروههای پان ترکیست بیش از چند سال است که سعی میکنند ضعف و ناتوانی خود را در انبوه جمعیت تماشاگران در استادیومهای ورزشی فوتبال پنهان کنند. دهها فراخوان تظاهرات و تجمع سیاسی این باند از سال ۱۳۸۵ تا کنون بیپاسخ مانده است. مردم آذری نه در فراخوانهای سالانه برای سالگرد ۱ خرداد ۸۵ شرکت کردهاند و نه در سایر فراخوانهایی که در مورد اخیر آن در روزجهانی زبان مادری در اسفند همین سال انجام شده بود.
دوم- پیش از هر چیز آنچه که نیاز دارید بدانید این است که ماهیت حرکتهای باند پان ترکیسم و اصولا سایر جریان قومی تحریک آمیز و پرووکاتیو است. پرووکاتورهایی که در لباس تماشاگر به ورزشگاه میروند، با یک حرکت غیر عادی اعصاب طرف مقابل را به هم میریزند و وی را به سوی انتخابهای سوق میدهند که نشانی از توازن اعصاب ندارد. بالا بردن این پلاکارد هم مانند سایر کارهی باند پان ترکیسم خصلت پرووکاتیو داشت. تشنجی که بعضا در شبکههای اجتماعی و لابلایی کامنتها از هر دو سو دیده میشد بهترین نمونه این کار بود. عدهای از کامنت گذار بر اثر خشم، کامنتهایی علیه ترک زبانها و آذربایجانیها نوشتند، این همان هدف و اثر پرووکاسیون است. به هم ریختن تعادل. هیچگاه در دامی که حرکتهای تحریک آمیز سیاسی تعبیه کردهاند نیفتید.
سوم- پلاکارد مزبور از بازی تراکتورسازی-الجزیره از سوی حداکثر ۲۰ تن از نفرت پراکنان قومی بالا برده شده و پس از چندی که با اعتراض مردم حاضر در ورزشگاه - چنانچه در فیلم مشاهده میشود- پایین آمد. باید پرسید آیا یک حرکت ۲۰ نفری در میان جمعیت هشتاد هزار نفری را باید به حساب همه حاضرینی که از این عمل اطلاع نداشتند گذاشت؟
طبیعی است که هدف نفرت پراکنان قومی همین است. باند پان ترکیسم از بیتوجهی مردم به شدت رنج میبرد و سعی میکند با تقلیدهای مضحکانه از تیمهایی مانند بارسلونا، به اقدامات رادیکالی دست بزند که بدایت و نهایت آن پیدا نیست.
چهارم- تقریبا بیشتری گروههای باند پان ترکیسم از این عمل استقبال کرده و از آن حمایت کردند. حال باید پرسید در فرضی که (فرض محال) امسال بودجه سالانه آذربایجان شرقی و اردبیل از سوی دولت و خزانه قطع نشده، و خزانه به استناد همین جمله (آذربایجان ایران نیست) از پرداخت بودجه سالانه به استانداریهای آذربایجان شرقی، غربی و اردبیل خودداری کنند، آیا باز هم این تشکلها مطالباتی از دولت ایران خواهند داشت یا خیر!؟
اگر آذربایجان ایران نیست، پس کجا است؟ آیا سرویسهای خارجی حامی چند باند پان ترکیستی حاضر هستند بودجه سالانه آذربایجان شرقی را پرداخت نمایند؟
آیا حاضرند حقوق کارمندان دولت، بانکها و شهرداریها را پرداخت کنند؟ اگر همه مردم آذربایجان این چنین فکر میکنند آیا مستمری بگیران تامین اجتماعی حاضرند پس از این از تامین اجتماعی وابسته به دولت ایران، حقوق و مقرری دریافت نکنند. آیا کارمندان و مدیران ادارات حاضرند از وزارت خانههای دولت ایران استعفاء داده و به شغل غیر دولتی دیگری مشغول شوند؟ آیا مردم تبریز حاضرند بیپرچم و بیدولت بمانند؟
لطفا کسی در پاسخ این سوال به این موضوع فکر نکند که ممکن است مثلا تبریزیها از الحاق به باکو استقبال کنند.
مردم تبریز مردمی مغرور و با مناعت طبع هستند که نه تنها سربار کسی نمیشوند بلکه در طول تاریخ بار از دوش دیگران برداشتهاند. نسل من به خاطر دارد که هنگام فروپاشی شوروی در اثر رفت و آمدهایی که بین باکو-تبریز جریان یافته بود، چه سان مردم تبریز با نگاهی فرادستانه به مردم نکبت زده باکو مینگریستند (زمانی که هنوز زخمهای صدو پنجاه ساله استعماری بر تنشان التیام نیافته بود).
مردم تبریز و ارومیه همواره خودشان را یک سر و گردن بالاتر از باکوییها، و به اصطلاح با کلاستر از آنها دیدهاند. تصور که تبریزیها و ارومیهها از یک باکویی دارند بسیار کلیشه است. مرد یا زنی با دندان طلا و جیب خالی که با لباسی ویژه خودش به دنبال مطب پزشک یا لقمهای نان در تبریز سرگردان است. وقتی از سفر به باکو پیش این مردم صحبت کنید، فوری صفهای طولانی بازرسیهای مرزی، رشوههای کلان و اجباری که باید به مرزبانها داده شود و لهجهای که فقط به درد خندیدن میخورد فرا یاد میآید.
حال تصور کنید عدهای از حاشیه نشینهای به تبریز آمده و پان ترکیست شده، میخواهند، تبریز را به باکو ملحق کنند! دوستی یک جمله معروف داشت و همیشه میگفت: «تبریز آنقدر عظمت دارد که ضمیمه جایی یا آویزان کسی نباشد. کسانی که این شرافت را ندارد بهتر است فکری به حال خود کنند.»
پنجم- با این اوصف باید پرسید چه کسانی این شعارها را میپذیرند؟
طبعا هر شهروندی که اندکی از تعقل و شعور متعارف را دارا بوده و دارای مناسبات اجتماعی معمولی باشد، میداند که بندها و پیوندهای اداری، دیوانی، اقتصادی، قضایی و حقوقی و... مردم سراسر کشور به قدری زیاد است که انفصال این پیوندها تقریبا غیرممکن است. حداقل منافع شخصی و فردی شهروندان آذربایجانی با این شعاری که بر این پلاکارد نقش بسته است منافات دارد. در این صورت باید پرسید پس کسانی حامی این شعارها هستند؟
غیر از پان ترکیستهای خارج نشین، احتمالا کسانی که هیچ گونه نقشی در زندگی اجتماعی و فعالیتهای اقتصادی ندارند و فاقد کار و حرفه مشخصاند و ساعاتی که بقیه افراد مشغول به کاراند را در قهوه خانه و کافهها به بحثهای بیهوده سیاسی سپری میکنند، معتادان، اللافها و عدهای از اراذل و اوباش جنوب شهر که چیزی برای از دست دادن ندارند، مهمترین حامی شعارهایی از این دست و پیاده نظام دستهای پشت پردهاند. و الا افرادی که دارای موقعیت اجتماعی قابت و احترام اجتماعیاند حتی در صورتی که تمایلات پان ترکی داشته باشند نمیتوانند از چنین شعاری حمایت کنند.
در این چند روزه دیدیم که حتی فعالان قومی که دارای شعور سیاسی بودند به مرزبندی با این شعار و ترتیب دهندگان آن پرداخته و موضع خود را نسبت به این قضیه روشن کردند.
ششم- هر گونه سیاست ورزی قومی و استفاده ابزاری از احساسات قومی، و پله و ابزار قرار دادن اقوام را بدترین تحمیق و تحمیر در حق جامعه است. ایجاد عصبیت قومی و تعصبات جاهلی قبیلهای آخرین درجه واپس گرایی است که شهروندی و فردیت و نیز مفاهیمی مدرن چون حقوق فردی، حق انتخاب و رواداری را از میان میبرد.
آزادی بیان مفهومی ارزشمند و انسانی است. اما مرز بین آزادی بیان و پرووکاسیون نیز برای انسانهای واجد حسن نیت مشخص است. نباد اجازه داد، افرادی که در نهایت خواستار نابودی آزادی بیان و فراتر از آن کشتار انسانهایی از سایر اقوام و به هر حال متفاوت از خود هستند با نردبام دموکراسی و آزادی بیان علیه خود این مفاهیم قیام کنند.
اگر این چنین بود افرادی مانند اسامه بن لادن و ملا محمدعمر شاید تا کنونی نیمی از جهان را به آتش کشیده بودند. تبلیغ برای نفرت و جنگ شامل آزادی بیان افراد نیست. پان ترکان قومی هنوز هیچ نشده روزانه علیه هم میهنان ارمنی، آشوری، کرد و فارسی زبان نفرت پراکنی و آنها تهدید به اخراج از شهر و دیار خود میکنند. در وضعیت دموکراتیک امنیت و صلح مقدم بر هر چیز دیگری است. آیا امروز میتوانیم ایالات متحده را به خاطر مبارزه با تروریسم و بنیادگرایی در امریکا و سایر نقاط جهان مورد اتهام قرار داده و مدعی شویم این امریکا حق آزادی بیان طالبان و القاعده را نه تنها در امریکا بلکه در سایر مناطق جهان نقض میکند؟
هفتم- اتفاقا به نظر میرسد حادثه هشت اسفند اتفاقی مبارک و بر ضد باند قومیت گرا در آذربایجان باشد. این باند وزن خود را در میان هشتاد هزار تن نشان داد. اگر در سراسر ورزشگاه آزادی دهها پارچه نوشته و پلاکارد با همین مضامین دیده شود در این صورت میتوان ادعا کرد که هواداران تراکتورسازی و احتمالا بخشی از قشر بیسواد جامعه حامی شعارها و اهداف کور هستند. اما مسئله اینجا است که یک پلاکارد چند متری در ورزشگاهی هشتاد هزار نفری چه اهمیتی میتواند داشته باشد؟
از سوی دیگر عدم برخورد با این پلاکارد و ورود آن به ورزشگاه علیرغم بازرسی بدنی دقیق، به هنگام ورود افراد، خود گویای این وضعیت است که به نفرت پراکنان قومی آزادی عمل بیشتری داده میشود. در شرایط آزادی عمل وزن باند پان ترکیسم همین بیست نفری بود در ورزشگاه دیده شد.
هشتم- آذربایجان همواره بخشی از ایران بوده و است. در این بحثی نیست. اما منطقهای به نام آذربایجان جنوبی اصولا وجود خارجی ندارد که بخشی از سرزمینی باشد یا نه.
اما باند پان ترکیسم با این حرکت انتحاری در واقع آخرین اشتباه خود را مرتکب شد. فردا که هیجانهای کودکانه این باند گذشت و اشتارک گذاری عکسها و فیلمها در فیس بوک تمام شد، این سوال مهم و ساده باید پاسخ پیدا کند: «خب که چی» و «بعد از این چه خواهد شد»؟ باند پان ترک با این کار چه چیزی از دست داده و چه چیزی به دست آورد؟ یقین بدانید آنچه که از دست دادهاند بیشتر از آنی است که به دست میآورند. اولا شکاف عقلانیت و هیجان یکی از شکافهای مهم در بیان اعضای باند خواهد بود. یقینا این اقدام دشمنان جدید زیادی برای این باند دست و پا و دوستانش را از اطراف پراکنده خواهد کرد.
از سوی دیگر نیت واقعی و هدف غایی باند پان ترکیسم با این عمل روشن شد. ما آذربایجانیهای ملی و ایران دوست شاید لازم بود وقت زیادی را صرف تشریح نیات پلشت و شیطانی این باند برای سایرین میکردیم و ولی عدو سبب خیر شد. یقین بدانید مردم «محافظه کار» و بازرگان پیشه تبریز هیچگاه از حرکتهای این چنین حمایت نکرده و نخواهند کرد.
باید پرسیدن آیا یک «دولت دو هزار ساله» با پارچه نوشتهای احمقانه که با اسپری و املایی غلط در همان ورزشگاه تهیه شده بود و معلوم بود حاملانش حتی دو جمله انگلسی نیز نمیدانند، از بین میرود یا خللی در آن ایجاد میشود؟
عدهای در اوهام کودکانه خود تصور میکنند فردای روز انجام کنش سیاسیشان، دنیا جور دیگری خواهد شد و آسمان رنگ دیگر خواهد بود! ولی معمولا این اتفاق نمیافتد. زندگی جریان دارد و اکثریت مردم تبریز حتی اطلاع نخواهند داشت که چنین عملی انجام شده و یا اگر بدانند برایشان اهمیتی ندارد.
نهم- مردم آذربایجان همیشه نشان دادهاند که علاقه و دلبستگیشان به کشور چقدر است. بیشتر میهن پرستان این کشور از آذربایجان برخاسته و تدوین ناسیونالیسم ایرانی حاصل کوششهای نخبگان آذری است. اما پان ترکیستهای آذربایجانی نما، در واقع مهمترین دشمن آذربایجان هستند. چرا؟
دلیل آن واضح است. این عده در صدد آسیمیله کردن فرهنگ و زبان آذربایجانی در فرهنگ زبان ترکیهاند. از نظر این عده آذربایجانی بودن در برابر ترکیهای بودن قرار دارد. اگر فرهنگ منطقه را فقط ده سال در مدیریت این باند قرار دهیم، پس از ده سال به جنبشهایی برای نجات فرهنگ آذربایجانی از سیطره زبان ترکیه نیاز خواهیم داشت.
دهم- پرچمها و علایم بیگانه، پلاکاردها و بنرهای متعدد که شعارهای سیاسی بر آن نقش بسته است از چه مسیری وارد استادیوم میشوند؟ آیا غیر از این است که نیروی انتظامی تا فیها خالدون تماشاگران را هنگام ورود وارسی میکند؟ بنرهای چند متری و حاوی شعارهای تند و پرچمهای متعدد در این سالها چگونه و با اجازه چه کسانی به ورزشگاه راه داده شدهاند؟ آیا استفاده از بنرهای سیاسی در ورزشگاهها بر اساس قوانینای. اف. سی و فدراسیون فوتبال ایران ممنوع نیست؟ پس چرا علیرغم همه حساسیتها که در حوزه عمومی کشور وجود دارد، نفرت پراکنان قومی اجازه پیدا میکنند از این بنرها استفاده کنند؟ چه دستهایی در کار است که از سال ۱۳۸۸ تا به امروز اجازه داده است این افراد و گروهها به راحتی وارد ورزشگاه شوند و در میان مردم ایران به تفرقه افکنی بپردازند؟
در حالی که در عصری به سر میبریم که کشورهای جهان رشد تصاعدی را در امر توسعه اقتصادی و سیاسی تجربه میکنند، چرا باید فعالان جامعه مدنی ایران با این مباحث بیهوده و فرسایشی سرگرم باشد؟ چه کسی از این فراسایشها سود میبرد و چه کسی ضرر؟
lمنبع:تارنمای آذری ها