گفتگو با دکتر داوود هرمیداس باوند درباره ضرورت پاسداری از نام تاریخی "خلیج فارس"
جعل نام برای خلیج فارس علاوه بر منافع ایران به فرهنگ جهانی لطمه می زند
شاهین زینعلی
دکتر داوود هرمیداس باوند مدرک دکترای خود را در رشته روابط بین الملل از دانشگاه واشینگتن دی سی دریافت کرده و نیز دانش آموخته علوم سیاسی در دانشگاه تهران است. وی همچنین دارای سابقه خدمت در وزارت امور خارجه و نمایندگی دائم ایران در سازمان ملل متحد و دارای تألیفاتی از جمله "نظام حقوقی دریاهای بسته و نیمه بسته" و " مبانی تاریخی، حقوقی و سیاسی حاکمیت ایران بر جزایر تنبها و ابوموسی" است. با وی درباره ضرورت اقدام برای پاسداری از نام خلیج فارس به گفتگو نشسته ایم.
در ادامه متن کامل گفتگوی شاهین زینعلی با دکتر هرمیداس باوند را می خوانید:
غالباً احساسات رمانتیک ملی-میهنی را تنها علت تأکید بر نام تاریخی "خلیج فارس" از سوی ایرانیان می دانند. شاید برای بسیاری از مردم این تنها انگیزه برای دفاع از نام ایرانی این آبراهه بین المللی است.گاهی نیز شاهدیم که برخی به عنوان انتقاد می گویند به جای تأکید بر یک نام بی اثر بهتر است تنها به فکر بهره برداری از منابع موجود در خلیج فارس باشیم. در کل این پرسش مطرح است که آیا به لحاظ منافع سیاسی یا اقتصادی نیز تأکید و پاسداری از این نام اهمیت دارد؟ اصولاً "فارس" بودن(به عنوان نشانی از ایرانی بودن) این "خلیج" چه نسبتی با منافع حیاتی و ملی ایران دارد؟
به طور کلی اسامی که بر پهنه های آبی گذاشته می شود بر اساس تعاملات تاریخی جامعه ساحلی از لحاظ نظامی-امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. اگر ما می گوییم دریای چین به دلیل این است که چین در گذر تاریخ در یک ارتباط دائم با این پهنه آبی بوده است.یا درباره اقیانوس هند هم به همین صورت. دریای مدیترانه را مادامی که امپراتوری روم بود به نام دریای روم می شناختند و بعدها اسم دیگری پیدا کرد و آن را درکنار دریای سرخ و دریای سیاه دریای سفید می نامیدند. به طور طبیعی نام"خلیج فارس" هم به همین ترتیب شکل گرفته است. از زمان تشکیل پادشاهی مادها، سلسله های مختلف از جملههخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان کنترل خلیج فارس را در دست داشتند. بعد از اسلام نیز حتی هنگامی که ایران دارای وحدت سرزمینی نبوده به هر حال پادشاهان یا حکام محلی که بر فارس حکومت می کردند بر خلیج فارس هم اعمال حاکمیت می کردند.برای مثال امرای هرمز که فعال بودند و ارتباطات تجاری با خاور میانه و شرق آفریقا داشتند و بر خلیج فارس یا دریای عمان احاطه داشتند، ولی جزء ابواب جمعی قلمرو پادشاهان وسلسله های مختلف مانند آل مظفر یا تیموریان و یا ایلخانیان و غیره بودند. بنابر این ارتباطی که در گذر تاریخ بوده بر نام این پهنه آبی تأثیر داشتهو این نام را نیز خود ایرانیان ندادند، رد پای آن را شما در نوشته های تاریخ نگاران یونانی از جمله گرنفون، هرودوت و استرابون می بینید. نکته جالب این است که آنها دریای سرخ را دریای عربی می گفتند. نوع دوم عبارت است از آبراهه ها یا پهنه های آبی که دریانوردان کشف کرده اند مانند دریای تاسمان یا تنگه ماژلان. پس از لحاظ حفظ اصالت تاریخی حفظ نام ها دارای اهمیت است. متاسفانه چه در داخل کشور و چه در عرصه بین المللی تغییر اسامی ابهامات تاریخی را افزایش می دهد. فرض کنید در سیستان کهسکاها آمدندو نام خود را به آن سرزمین دادند حالا اسم آن را عوض کنید و یک اسم دیگر بگذارید، بنابر این هرکس که تاریخ می خواند وقتی به نام سکاها و سرزمین آنها سیستان می رسد این برایش تاریک است و نمی داند راجع به کجاست و یا درباره گرگان: دریای مازندران با دو نام"کاسپین"و "هیرکانین" در منابع یونانی نامیده می شود به نام اقوام هیرکانی، حال نام آن راگلستان گذاشته اند که معلوم نیست در کجا ریشه دارد و این قبیل اشتباهات را خود ما در داخل کشور خود مرتکب می شویم. اسامی تاریخی ناظر بر مردمانی که در یک ناحیه زندگی می کردند را برمی دارند تغییر می دهند. در عرصه بین المللی هم به همین صورت، از لحاظ تاریخی دست کم از پانصد سال قبل از میلاد یک پهنه آبی به نام خلیج فارس وجود دارد و نباید نام بی اصالت دیگری برای آن جعل کرد چرا که همانطور که گفتم این بر ابهامات افزوده و تحریف تاریخ را سبب می شود. بنابراین از لحاظ فرهنگی این ضربه ای است به دانش بشری. نکته دیگر مربوط به واقعیات موجود است. طول سواحل شمالی خلیج فارس از اروندرود تا تنگه هرمز را دز نظر بگیرید. تقریبا تا میانه خلیج فارس فلات قاره و منطقه انحصاری ایران است که سرشار از منابع عظیم نفت و گاز است وایران 33 جزیره در این منطقه دارد. در مقابل در حاشیه جنوبی خلیج فارس چند کشورند:کویت،قطر،عربستان،بحرین،امارات متحده عربی و عمان. از نظر جمعیت و حجم تعاملاتی که گفته شدنقش مجموع آنها با توجه به جمعیت در مقایسه با ایران چه اکنون و چه در طول تاریخ بسیار اندک است. نکته دیگر اینکه ایرانیان از دوران باستان در این منطقه حضور داشتند ولی اغلب ساکنان عرب حاشیه خلیج فارس از نیمه دوم قرن هجدهم به بعد به این منطقه آمدند.طوایفی مانند آل خلیفه در بحرین، آل صبا در عمان و یا آل ثانی در قطر. و حتی گسترش عربستان به سمت خلیج فارس با تصرف منطقه الحصار در اوایل قرن نوزدهم میلادی بود. لذا این ادعا که در طول تاریخ حاکم بودند ادعای گزافی است و موجودیت این جوامع نهایت به 200 تا 250 سال پیش بر می گردد. لذا مجموعه این مسائل را از نظر فرهنگی، از نظر وسعت ارتباطات و تعاملات انسانی-جمعیتی و حضور تاریخی، باید درنظر گرفت.اعراب غالباً به اسرائیل ایراد می گیرند که اسامی را تغییر می دهد که دال بر یک انگیزه اشغال است و هیاهو به راه می اندازند،اما در این طرف به این صورت عمل می کنند. در سال 1955 به پیشنهاد کویت که هنوز مستقل نشده نام مجعول عربی مطرح می شود و بعد جمال عبد الناصر از آن استفاده می کند. حتی ناصر هم ابتدا در کتاب خود که درباره وضعیت اعراب است وقتی می خواهد از پراکندگی جمعیتی اعراب سخن بگوید به"خلیج فارس" تا اقیانوس اطلس اشاره می کند. بنابر این تغییر این اسامی نخست لطمه به فرهنگ جهانی و دوم زیر سؤال بردن حاکمیت ایران و تجاوز به حقوق ملت ایران است.نکته این است که اگر قرار بر تامین امنیت خلیج فارس باشد چه کشوری بیش از همه با توجه به طول سواحل و جمعیت و حظور تاریخی صلاحیت این مسؤولیت را دارد. کما اینکه وقتی انگلستان از خلیج فارس بیرون رفت تامین امنیت را ایران به عهده گرفت.بنابر این اولویت با ایران است. لذا این واکنش ایرانیان به تغییر نام خلیج فارس به دلیل آثار و تبعات منفی است که در پی دارد، هم به لحاظ دفاع از فرهنگ جهانی و هم به دلیل حفظ منافع ایران و از همه مهمتر برای حفظ ثبات و امنیت منطقه.برخی از کشورها هستند که منافع آنها ابعاد جهانی دارد، برخی ابعاد منطقه ای و برخی هم نه. ابعاد منافع و امنیت ملی ایران منطقه ای و حتی در دوره ای فرامنطقه ای بوده است.
بنابر این بحث تغییر نام مقدمه ای است برای زیر سوال بردن حاکمیت ایران در این منطقه و بعد جداکردن جزایر و تبعات دیگر مانند منابع نفتی که در فلات قارۀ متعلق به ایران وجود دارد.
دقیقاً همین طور است. امارات وقتی هرسال در اجلاس کشورهای حاشیه خلیج فارس بحث جزایر سه گانه را مطرح می کند قبل از هرچیز به این اشاره می کند که در طول تاریخ حاکمیت بر این مناطق داشته است.
عده ای معتقدند ادعای اعراب در مورد نام خلیج فارس یا حتی مالکیت بر جزایر سه گانه تا کنون مثمر ثمر واقع نشده و در آینده هم نخواهد شد. لذا نیاز به هیچ واکنشی از سوی مقامات یا حتی مردم نیست. تا چه حد با این نظر موافقید؟آیا اقدامات ایرانیان اعم از مردمی،مدنی و یا دولتی تنها اقداماتی اخلاقی محسوب می شوند یا به صورت موثر به پاسداری از منافع ایران یاری رسانده اند.
در خصوص سازمان های بین المللی تا کنون اقدامات اعراب مثمرثمر نبوده ولی در خصوص سازمانها و مؤسسات خصوصی و شرکت های بزرگ به دلیل اینکه تنها به دنبال منافع خود هستند بارها شاهد بودیم که جعل نام صورت گرفته است.مانند جریان نشریه"نشنال جئوگرافی"و برخی نقشه هایی که شرکت های نقتی اقدام به چاپ آنها می کنند و این در دراز مدت لطمه خواهد زد. بنابر این من عدم نشان دادن واکنش مناسب را به هیچ عنوان درست نمی دانم.
نکته دیگر اینکه ما باید با تمامی دنیا و به خصوص همسایگان خود رابطه داشته باشیم و به این رابطه در واقع محکومیم.می دانید که ما حتی در دورانی که ایران دولت اسراییل را به رسمیت شناخته بود همواره از حقوق اعراب و به ویژه فلسطینیان دفاع کرده و در سازمان های بین المللی به نفع آنها رای داده ایم. من خود مدتی پیش از انقلاب نماینده ایران در سازمان ملل بودم و شاهد آن بوده ام. ولی باور بفرمایید اعراب همواره به ضرر ما اقدام کرده اند. و یا همین جنگ ایران و عراق که تمامی اعراب از راه های گوناگون از کمک مالی گرفته تا ارسال سلاح و هواپیما و غیره از آن حمایت کردند و می دانید که به موجب حقوق بین الملل کشورهای حامی متجاوز نیز قابل تعقیب هستند. ولی جمهوری اسلامی ایران تاکنون پی گیر این مساله نبوده و این که می گویند ایرانیان رفتارخصمانه با اعراب دارند هرگز چنین چیزی نبوده است. حتی در ماجرای بحرین شاهدیم که دولت وقت ایران از حقوق تاریخی ایران چه چشم پوشی بزرگی کرد. اما جز سفیر آمریکا در سازمان ملل هیچ کدام از کشورهای عربی حتی تشکری از دولت ایران نکردند.
البته حکومت حق چنین گذشتی از حقوق ملت ایران نداشت و تبعات آن را هم امروز شاهدیم.
بله چنین حقی را نداشتند ولی به هر حال این کار انجام گرفت. و درست است و در مقابل اقدام دولت ایران آنها جری تر شدند و همچنان بحث جزایر سه گانه را مطرح کردند. بنابر این سکوت و عدم واکنش را به هیچ عنوان به صلاح نمی دانم. بعد از تغییر نام خلیج فارس-و حتی به موازات آن-بدون شک بحث خوزستان و بحث جزایر را هم جدی تر مطرح می کنند.متاسفانه بینکشورهای عربی در تعاملاتی که با یکدیگر دارند همچنان رفتار قبیله ای حاکم است و علی رغم ادعای استقلال همینطور به صورت فله ای ادعاهایی را مطرح می کنند.به خصوص در شرایط کنونی که دولت ایران با قدرت های فرامنطقه ای از جمله آمریکا و انگلستان مشکلاتی دارد کشورهای عربی گستاخ تر شده اند و لذا تلاش مضاعفی برای واکنش به اقدامات آنها باید صورت گیرد.
پس اقدام دولت ایران در چشم پوشی از بحرین را اشتباهی بزرگ و تاریخی می دانید؟
دقیقاً! و جدای از منافع ملی ایران از دیدگاهی آزادی خواهانه نیز این اقدامی نکوهیده بود. بلافاصله بعد از آن و تا همین امروز هم شاهدیم که اقدامات برای تغییر بافت جمعیتی بحرین آغاز شد تا ایرانی تباران آن را در اقلیت قرار دهند. و این خلاف حقوق مردم آن ناحیه است. به لحاظ سیاسی حتی اگر ایران توان دفاع و حفظ بحرین را در آن روزگار نداشت نمی بایست به آن رفراندوم تن دهد، تا همواره آن را به عنوان شمشیر دموکلس در دست داشته باشد. کما اینکه شاهد بودیم که چه اتفاقی افتاد و حتی رفراندومی هم انجام نگرفت و تنها به نظر سنجی از نهادهای حکومتی و برخی افراد خاص بسنده شد!
در ضمن علاوه بر همه اینها دولت ایران هیچ امتیازی در مقابل این اقدام دریافت نکرد. تنها قولی که به ایران داده شد به دست گرفتن حفظ امنیت منطقه بود؛امری که خواهی نخواهی محقق می شد و درواقع امتیازی محسوب نمی شود. چرا که انگلستان در حال خروج از منطقه بود و آمریکا هم در آن دوران به هیچ عنوان امکان حضور نظامی در خلیج فارس را نداشت،زیرا هم مسأله ویتنام در داخل آمریکا مطرح بود و هم در صورت حظور نظامی آمریکا در آنجا شوروی واکنش نشان می داد و این در آن دوران خلاف توافقات ضمنی و حتی علنی شوروی و آمریکا بود و به غیر از ایران نیز هیچ کدام از کشورهای حوزه خلیج فارس توان آن را نداشتند.بنا بر این به ایران اینطور القا کردند که به دست گرفتن مسؤولیت امنیت منطقه در قبال چشم پوشی از بحرین است که درست نبود و من باور ندارم. لذا این گذشت از بحرین با توجه به تمامی ابعاد و تبعات آن یک اشتباه بزرگ تاریخی بود.
شما تجربه خدمت در وزارت امور خارجه را دارید و مدتی هم نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد بودید. در شرایط کنونی و در مجموع عملکرد دستگاه دیپلماسی کشور را در خصوص دفاع از نام خلیج فارس چگونه ارزیابی می کنید؟
من فکر می کنم از لحاظ دفاع از نام خلیج فارس مثبت بوده. گرچه اشتباهات فاحشی هم گاهی صورت گرفته و نمونه آن نشستن رییس جمهور فعلی در زیر نام مجعول "خلیج ع.ر.ب.ی"بود.اما این را هم باید اضافه کنم که این عملکرد مثبت هیچ نقشی در تعاملات ما با جهان عرب نداشته و همچنان سیاست حمایت همه جانبه از اعراب پی گیری می شود. اینجا اشاره ای می کنم به نامه جرج حبش به سید حسن نصرالله که در آن نامه وی از مقاومت حزب الله لبنان قدردانی می کند و می گوید این نخستین بار است که یک جریانی توانسته در مقابل اسراییل بایستد ولی هیچ اشاره ای به نقش ایران در این ایستادگی نمی کند. ایران تا کنون تنها هزینه حمایت از حقوق اعراب در مقابل اسرائیل را متحمل شده و در مقابل چیزی دریافت نکرده و علاوه بر آن کشورهای عربی سعی زیادی در تضییع حقوق ایران دارند و متأسفانه همچنان خود را در مقابل ایران می بینند.البته غرض این نیست که به کلی از ارزشهای ایدئولوژیک چشم پوشی شود. بلکه زمان آن است که با بازنگری در سیاست خارجی یک موازنه منطقی و عادلانه بین ارزشها و منافع ملی به وجود بیاید. ولی تحت هیچ شرایطی نباید منافع ملی قربانی شود.
منبع: روزنامه جهان صنعت