حکومت با بیکفایتی نفوذ استرتژیک ایران در سوریه را از دست میدهد
ایران نباید از رقیبان منطقهای در سوریه عقب بماند
سپیده مشرقی
حجت کلاشی، کارشناس ارشد علوم سیاسی و از مسولین حزب پان ایرانیست در گفتگویی درباره وضعیت سوریه با نگاهی ناسیونالیستی از جمهوری اسلامی انتقاد میکند که در سوریه با بیکفایتی عمل کرده است و حاصل این عمکرد از دست رفتن و واگذار کردن حوزه نفوذ ایران درکشور استراتژیک سوریه به گروههای تندرو و بنیادگرای اسلامی است.
حزب پان ایرانیست ایران از یکی از قدیمیترین احزاب ناسیونالیست در ایران است که در سال ۱۳۳۰ تشکیل شده است. این حزب در پیش از انقلاب 57 بسیار فعال بود و پس از انقلاب به شدت سرکوب شد. حزب پان ایرانیست از ابتدای دهه 70 مجددا فعالیت تشکیلاتی خود را قوت بخشید.دفاع از حاکمیت ملی و دموکراسی، روشنگری و مبارزه با استبداد، اعلام مواضع شفاف و مشخص در مورد منافع ملی و تمامیت ارضی و مبارزه با تجزیه طلبی به ویژه در استان های خوزستان و آذربایجان، تلاش برای ایجاد وحدت ملی در استان های مرزی ایران، برپایی تجمع معروف "خلیج پارس" در مقابل سفارت امارات متحده عربی در سال1387 که با استقبال و همراهی بی نظیری از سوی مردم مواجه شد ، روشنگری پیرامون جزایر سه گانه ایران در خلیج فارس از نمونه فعالیت های علنی این حزب در سال های اخیر بوده است.
متن مصاحبه با حجت کلاشی را در ادامه می خوانید.
- ارزیابی شما از وضعیت فعلی سوریه، یک سال پس از شروع اعتراضات چیست؟
سوریه دوسال خونین را تجربه کرد. دو سال پر از ویرانی و خون. آوارگی و فاجعه و تعلیق ثبات. از کشتاری که در سوریه بوقوع میپیوندد و از ریخته شدن خون همسایگانمان متاسفم. در وقوع این وضعیت، اسد و گروهای تندرو اسلامی و دخالت ناصحیح وغیر انسانی قدرتهای بیرونی به عنوان عوامل نزدیک، جدا از ریشههای ژرف تربحران دخیل هستند.
دولتهای استبدادی از موهبت کور و کر بودن بهره مندند چیزی که به آنها آرامش خوابیدن در تختهای راحت که بر فراز تحولات پنهان جامعه که برستونهایی از آرامش سرشار از آشوب استوار است را میبخشد همان خصلت عمومی که اسد هم از آن برکنار نبود.
نظام اسد علی رغم برتریهایی که نسبت به بسیاری از کشورهای منطقه دارد به انحصار قدرت و ثروت مبتلا بود. چیزی که باید با ولع و وسواس انباشته شود تا حفظ شود، اما در عین حال از تونل پر از جبروت به طوفان آتش عمومی میرسد ،به طوفان عصیان. آتشی که شعله هایش از تحقیرها و تبعیضها و فقدانها سر برآورده و اشتهایی ویرانگر دارد ،زبانه می کشد و سوزانندهٔ همه چیز است. همه چیز را به آتش سپرده می شود تا پاک شود اما خاکستر میشود.
در نظام اسد دستگاههای متعدد و موازی امنیتی شهروندان را کنترل میکرد و زندان و شکنجه پاسخ قاطع و مکفی در مقابل منطق مخالفان بود. به همین دلیل وقتی اعتراضات شروع شد اسد بدون توجه به مخالفان و گفتگو با انها دست به سرکوب زد و در حمص فاجعه آفرید و بدتر، وقیحانه به مردم دروغ گفت.
- حکومتهای دیگری هم که در دو سال گذشته دستخوش بروز اعتراضات مردمی و در نتیجه تحولات جدی در بدنه قدرت شدند. اما چرا معادلات در سوریه به گونهای پیچیدهتر رقم خورده است؟
بخاطر اینکه ما در منطقه حساسی هستیم بقول برخی متخصصین در هارتلند.اما این قلب در پیکر دیگری قرار دارد و برای ان پیکر می تپد!کل خاورمیانه و حتا افریقا در مسیر تغییر قرار گرفته است و نسل ما سرنوشت قذافی را ناباورانه تجربه کرد اما اسد از دیگران درس نگرفت و احتمالا نمیتوانست بگیرد و بداند که نیروهای امنیتی و نظامی همه چیز نیستند و شورش عمومی به محض مجال قدرتی انباشته را آزاد کرده و خود را مدام قویتر میکند. قدرت نرم یعنی قدرت مشروعیت چیزی قویتر از قوای نظامی است اگر نخ مشروعیت از ستون فقرات نظامی کشیده شود آنگاه نخست وزیر به اپوزیسیون میپیوندد. این یک حقیقت است اگر چه به نحوی دیگر تفسیر شود و رسانه ها خوشباورانه اما با لحنی ابلهانه چیزی دیگری بکوشند تحمیل کنند.
ضمن اینکه سوریه سالها امنیت را در منطقهٔ حساس و در مجاورت کشور متعرض و خطرناک اسراییل حفظ کرده بود و از چنین موقعیت خطیری بعنوان یک نظام قابل اعتماد بهره میبرد اما وقوع ناارامیها، موقعیت سوریه و نگاهها را تغییر داد. سوریه مفهوم دیگری پیدا کرد و متن دیگری برایش توسط بازیگران نظام بین الملل نوشته شد.
- اگر درست متوجه شده باشم حرف شما این است که دستهای بین المللی هم درتشدید بحران سوریه و جهت دهی آن نقش داشتهاند؟
بله. غرب که تا دیروز روابط خوبی با سوریه داشت با وقوع حوادث تغییر نگاه داد و آنرا در ارتباط با ایران درک ودرراستای جنگ ۳۳روزه تحلیل وضعیت کرد، چیزی به مثابه مهار ایران و مقاومت، یک امکان برای مهار خط ارتباطی ایران و حزب الله و نیز استمرار موج اعتراض به حکومتهای غیر دموکراتیک و تبدیل آن به شاخصهٔ دوران جدید بعنوان یک تجربه و روش عمومی در نشان دادن ضعفهای درونی قدرتهای نوظهور اقتصادی و نظامی و انتقال آن به چین و روسیه با مدیریت آمریکا . با این تحولات چین و روسیه جایگاه خودرا نزد افکار عمومی و آزادیخواهان از دست دادند و دیگر چپ و بقایای چپ الهام بخش نیستند و بعنوان رژیمهای محافظه کار عمل میکنند در حالی که نظام لیبرال دموکراسی رادیکال شده و نقش حامی تغییرات مردمی به خود گرفته است.
- منظورتان این است که هدف غرب، دموکراسی در منطقه است؟
البته غرب واقعا دنبال دموکراسی در همهٔ منطقه نیست بلکه در وهلهٔ اول آرایش منطقه را میخواهد تغییر دهد و سپس موج اعتراض را به مرزهای چین و روسیه برساند.اما بحث گسترش الگوهای آمریکایی هم جدیست. تنها غرب نیست که می خواهد این وضعیت را در مسیر منافع خود هدایت ند بلکه دیگر کشورها ی منطقه هم اینطور هستند مثلا کشورهای متحجر عربی فرصتی برای مبارزه با ایران و پنهان کردن معضلات خود در پشت این هیاهوها و ترکیه آنرا فرصتی برای گسترش نفوذ خود و تا حدودی حرکت در مسیر عثمانی دریافت که به او قدرت تحرک منطقهای و فرا منطقهای و امکان افزایش منزلت و حوزهٔ نفوذ میبخشد.ترکیه در عراق به ایران باخته است چون میانرودان پیوستگی های جدی با ایران دارد بنابراین می وشد ر سوریه جبران کند.سوریه تبدیل به زمین بازی میان بازیگران و محل ایتلاف و تنازع گشته است.
- این تغییرات چه تاثیری بر ایران دارد؟
منطقه در حال تغییر است ونگاهها و تعریفها و مواضع نیز متناسب با آن و دریافت از تحولات دگرگون میشود. سوریه برای ایران منطقهٔ استراتژیکی است و باید در حوزهٔ منافع ملی در میان این حوادث بغرنج و دوران ساز نگاه جدی و همه جانبهای به تحول آن منطقه داشت.
متاسفانه دولت با عدم شناخت صحیح سمت وسوی حوادث و عدم احترام به خواست دموکراتیک مردم منطقه در کمال بیتدبیری و فهم غلط رویدادها ذیل عنوان بیداری اسلامی و نگاه تک بعدی به فرآیندی پیچیده و اتخاذ رویکرد صفر و یک و بدون انعطاف منطقی در بن بست تفسیر ایدیولوزیک ،در قبال قدرتهای بزرگ بدون دقت در سمت و سوی تحولات این حوزه را به کشورهای بنیادگرای اسلامی و ترکیه و اخوانیها وشاید قدرتهای بزرگ در حال واگذار کردن است که شکل گیری این بلوک خطرناک سیاسی در حاشیهٔ ایران منافع کشور را برای سالیان دراز با چالشهای جدی مواجه خواهد کرد.
ایران در جهان اسلام خط مقدم آزاد سازی سرزمینهای اسلامی شده است اما برخی مسلمانان و حکومتهای فاسد منطقه بجای ترس از اسراییل و زیاده خواهیهایش از بمب اتمی نداشته ایران هراسانند و با غرب در تحریمها همداستان شده که گاه تندتر از آنها هم میروند.
این نوای خوش آزادی خواهی در منطقه میبایست ارج گذاشته شود در این برههٔ حساس حکومت ایران آن نیست که باید باشد. در پی رفتار غلط این حکومت امروز شیعیان و ایران بعنوان نماد بنیاد گرایی و گروههای تندرو شناخته میشوند و عربستان و امارات و بنیادگرایان اخوانی به حاشیهٔ امن خزیدهاند بلکه بدتر در حال تسویه حساب با رافضیان هستند و از قدرت گیری ایران بعنوان شاهنشاهی شیعی یاد کرده و برزمین گیر کردن آن میکوشند.
- به نظر می آید شما نگاه مثبتی به اعتراضات سوریه ندارید. درسته؟
باید میان این خواست به حق مردم سوریه و مبارزهٔ ارزشمند آنها و دخالت مغرضانهٔ گروههای بنیاد گرا، چریکهای آوارهٔ اخوانی و دولتهای متحجر تفاوت قایل شد و با احترام به تمامیت ارضی و حق حاکمیت سوریها صدای آزادیخواهی مردم سوریه را بازتاب داد و نشان داد که ملت ایران در کنار مردم سوریه است.
- شما در صحبت های خودتان حکومت ایران را به بی کفایفتی و از دست نفوذ در منطقه متهم کردید. اما برخلاف نظرشما حکومت ایران با تمام قوا در صحنه جنگ سوریه حضور داشته و تلاشش را برای حفظ نفوذش در سوریه انجام داده. حتی اپوزیسیون ایران، رهبران جمهوری اسلامی را شریک جرم جنایات اسد می دانند. حکومت ایران چه کار دیگری می توانست انجام بدهد؟
باید دانست که اکنون وضعیت ما بشدت با وضعیت اسد تنیده شده است.ایا امروز می توانیم به بقای اسد اطمینان داشته باشیم؟اگر اسد بیافتد وضع ما در سوریه به هم خواهد ریخت.ما در بین مردم سوریه جایی نداریم.حمایت از رزیم اسد چاره ساز نیست ما در نطقه الگو نیستم و این مهم است.کسی به ما نگاه نمی کند بر قلبها حکومت نمی کنیم.بسیاری ایران را مرادف با حکومتهای اسبدادی می فهمند و در نتیجه تمایلی به نزدیک شدن به ایران را ندارند.اگرحکومت بجای سرکوب جنبش سبز اجازهٔ حضور مردم در صحنه را میداد امروز ایران الهام بخش منطقه بود و حرکتهای منطقه را میتوانست هدایت کند. مردم منطقه هم نگاه عاطفی به ایران پیدا میکردند. چیزی به مثابه الگوی موفق .مردم هر کشور حق دارند امور میهن خود را اداره کنند.
من زمانی از نظم آزادگان صحبت کردم و در آن هدفی داشتم. مقصودم این بود که طرح خاورمیانهٔ بزرگ امریکا در گام اول و از سر فرصت سازی متناسب با جغرافیای سیاسی ایرانی تفسیرو هدایت شود یعنی ایران عهده دار حرکت ارزشهای دموکراتیک در منطقه شود تا بتوانیم نظم کهن استعماری که علیه ایران بزرگ طراحی شده بود را با طرح استعماری نو که منافع ما را هم در خود داشت تعویض کنیم. هر دو استعماری بود اما این مقدار امکان واقع بینانهٔ ما بود به عنوان یک گام موفق در یک مسیرمتفاوت آتی، اما صدای ما را شنیدند؟ پنداشتند شعار کارساز خواهد بود. حاکمان گز نکرده پریدن را پیشهٔ خود کردهاند اگر درست تدبیر و اصولی اندیشیده میشد امروز ایران و شیعهٔ غیر سیاسی با رویکرد عقل گرا و اراده محور پرچم دار ترقی خواهی و آزادیخواهی منطقه میشدند و ایران به منبع الهام بخش تبدیل میشد و میتوانست جغرافیای سیاسی منطقه را حول محوریت خود و مطابق با یک طرح تاریخی صحیح پی افکند.
چه ایراد داشت که ایران اجازه میداد گروهای تند رو اسلامی و اخوانیها انرژی خود را بر سر اسراییل خالی میکردند و شیوخ مفت خور و هرزهٔ خلیج فارس را به این مقاومت اسلامی گره میزد و اجازه میداد از سر ناچاری پول نفت عربستان و امارات گلولههای رزمندگان را فراهم میکردند؟ و خود نقش قلب تپندهٔ منطقه را در ارایهٔ حکومتهای مردمی و رشد و ترقی بازی میکرد و اجازه میداد مجالی برای مردم منطقه ایجاد شود تا از شرحکومتهای دست نشانده رها شوند؟ چه زمانی بهتر از الان فرصت داشتیم که هندسه سیاسی برساختهٔ دست انگلیسیها را در منطقه بر هم بزنیم
بله. خلیج فارس هندسهای دوقطبی دارد. یک قطب آن مصنوع دست انگلیس است. ما هنوز در مناسبات استعماری به سر میبریم و نه زمان را میفهمیم ونه نسبتها را درک میکنیم. بقدری غفلت داریم که در نبود قدرتهای سابق و ارادههای پیشین هم آثار آنها را نمیتوانیم بزداییم. استعمار زده هستیم چون شرایطمان برای استعمار شدن و عقب ماندن مهیاست. وضعیت جدید منطقه تغییر آرایش منطقه بود و ابزار این تغییر دموکراسی خواهی. نظام برآمده و باقی مانده از نظام دوقطبی در حال تغییر عینی برا ی شروع یک نظم جدید جهانیست وبهار عربی تنها این معنا را دارد یعنی آب شدن یخهای تصلب نظام جنگ سرد والا با این همه کشتار و خزان کدام بهار؟ اگر واقعا بهار بود پس این همه آوارگی و کشتار چیست؟ تعداد کشته شدگان این تحولات وحشتناک است. به همین دلیل غرب از ورود این موسم بهاری به بحرین استقبال نکرد و نظان متحجر آل سعود را مجوز لشکر کشی به بحرین داد.
- از دید شما عملکرد ایده آل حکومت ایران در قبال سوریه باید چگونه باشد؟
دولت ایران به جای فرصت سوزی و غفلت از منافع اصولی و حیاتی ایران و منطقه و همسایگان هر چه سریعتر میبایست با احترام به خواست شهروندان سوری ودفاع از آنها در مقابل اسد و بنیادگرایان و جنگجویان اسلامی زمینهٔ ایجاد جبههٔ ازسکولارها، علویان و دیگر گروه های آزادی خواه در مقابل دیکتاتوری وموج رادیکال اسلامی-اخوانی را فراهم کند. تهران باید به جای حمایت کور از شخص اسد پایگاه این نشستها و شکل گیری این جبههٔ قوی باشد در پی رفتارغلط حکومت و بیدقتی اپوزیسیون حادثهٔ سوریه بصورت جنگ نیابتی و بعنوان نسبتی از زورآزمایی رژیم جمهوری اسلامی و اپوزیسیونش در داخل به نحو استعاری و رمانتیک درک شده است و یک رخداد عینی به صورت استعاره درآمده. اگر دولت نمیتواند اپوزیسیون باید اینگونه عمل کند اگر چه امکانات کمی دارد.
- ظاهرا اپوزسیون ایران تمام قد در کنار مردم سوریه است.
اپوزیسیون در قبال سوریه بسیار با مخالفان اسد هم ذات پنداری میکند اما این هم ذات پنداری رمانتیک است. بسیاری از آنهایی که مقابل اسد میجنگند از حکومت اسد فرسنگها عقب ترند. حکومت اسد از بعضی جهات بسیار مترقی است. باید کوشید از منتقدین مصلح و پیشرو اسد حمایت کرد نه گروههای اخوانی و سلفیون. از سوی دیگر منافع ایران را هم فارغ از حکومت دید. استقرار حکومت نزدیک به ترکیه و اردن و عربستان و تندروهای سنی به چه درد ایران میخورد؟ کجای آن به نفع ایران است؟ در جنگ ایران و عراق حکومت اسد در کنار ایران بود و اجازه نداد جنگ عربی-ایرانی و مسلمان و مجوس شود سوریه بر ناسیونالیسمی تکیه دارد که میشل عفلق و بیتار و.. پی افکندهاند و به ایران نزدیکتر است روایت برخی افسران ساواک حاکی از این است که ساواک در سر کار آمدن اسد نقش داشته. رژیم بعث سوری در این سالها بطورسنتی دراردوگاه ایران است چه محمد رضا شاه پهلوی باشد چه آیت الله خمینی. نسبت به حکومت عربستان و کویت و قطر و امارات هم بسیار جلوتر است. مسالهٔ حجاب و دین و.. شرایط خوبی دارد. اما آزادیهای سیاسی نیست این مباحث باید اصلاح شود اگر چه با این مقدار هم از همسایگان خود منهای ترکیه و لبنان بالاتر است.
- شما چه نقش آفرینی از اپوزسیون را مد نظر دارید؟
اپوزیسیون همه چیز را در چارچوب تضاد با رژیم درک میکند و با عینک دشمنی با رژیم مسایل را مینگرد در حالی که ما دشمن نیستیم ما فقط خواهان استقرار حق حاکمیت ملت و روشی از زندگی هستیم که به نظرمان چه به لحاظ نظری و چه عملی به سود ایران است و از ضروریات نشات گرفته است. اپوزیسیون باید فارغ از تضاد با حکومت بیندیشد و خود را بعنوان الگوی جایگزین و به این اعتبار مطرح کند و کلام و منش و عقاید مستقل خودش را داشته باشد و از آن منظر بر مسایل پرتو بیافکند. اینگونه چه بسا برخی عملکردهای رژیم هم درست باشد. اپوزیسیون باید منتقد متعالی باشد باید بزرگتر از حکومت باشد و بلحاظ تاریخی نسبت به همهٔ حکومتهای معاصرمان متکاملتر.. تضاد مطلق فقط با فهم انقلابی سازگار است نه با شیوههای دیگر. ما باید راه فرایند گذار را هموار کنیم.
- برخی از مخالفان حکومت بر این باور هستند که بعد ازسرنگونی بشار اسد نوبت جمهوری اسلامی است. نظر شما در این باره چیست؟
بدون اینکه به صحت و سقم این پیش فرض کار داشته باشم، باید گفت این سخنان و شایع کردن آن در جامعه نشانهٔ این است که این تعداد افراد از تحولات داخلی ناامید شدهاند و چشم به قدرتهای بیگانه دوختهاند. از گفتن این مسایل متاسفم اما باید گفت و خودمان را نقد کرد. بسیاری هنوز نمیخواهند محور تحولات و سمت و سوی آنرا با نگاه به داخل تعریف کنند. هر تحولی باید داخلی باشد نیروی مترقی گذار در درون باید جستجو شود، احوالش را شناخت و موانع حرکتش را رفع کرد. یعنی در خدمتش بود نه آنکه به دنبال الگوهای خطرناکی رفت که در لیبی و سوریه تجربه شد. هر کشوری که به کشورمان حمله کند ما موظف هستیم که از میهنمان دفاع کنیم. دموکراسی با موشک و جنگنده و سرباز خارجی نمیآید.
در جمع بندی صحبت؛ باید دوباره اشاره کنم که سوریه برای ما بسیار مهم میباشد و باید حضوری فعال در آنجا داشت و کوشید تحولات سوریه را با منافع ایران تطبیق داد و از رقیبان منطقهای عقب نماند.