تعامل حقوق بشر و آزادی بیان با امنیت ملی
اعلامیه جهانی حقوق بشر و مفاد آن از جمله آزادی بیان و برابری افراد از متعالیترین اصولی است که انسان در طول تاریخ تمدن خود به آن رسیده است. حقوق بشر عالیترین نمود و مانیفست گفتمان تجدد و مدرنیسم است که حقوق فردی انسان را فارغ ازنژاد، جنسیت و ملیت مشخص میسازد.
خاستگاه مفهوم حق محور بیان آزاد به سده هفدهم یعنی زمانی باز میگردد که اسنادی نظیر منشور حقوق انگلستان و اعلامیه حقوق فردی و شهروندی فرانسه تنظیم گردید. قانون گذاران نخستین بار در این دورهها حق آزادی بیان اعضای جامعه را به رسمیت شناختند. بنابراین تعقیب و پیگرد نمایندگانی که در پارلمان مباحث خود را آزادانه بیان میکردند ناممکن شد. در سالهای پایانی سده هژدهم، پیش از ظهور و تکمیل نهایی آزادی بیان در اسناد آمریکایی و اروپایی، تضمینهای عام تری برای آزادی بیان و عقیده پدیدار شد. [۱]
آزادی بیان دارای کارکردهای متنوعی است، انتشار اطلاعات، آزادی ابراز عقاید، شرکت در انتخابات، تولیده ایدهها، آزادی مطبوعات و رسانهها، آزادی مکاتبات شخصی و....
بر اساس بیانیه جهانی حقوق بشر و میثاق حقوق مدنی و سیاسی افراد از حق آزادی بیان و عقیده برخوردار هستند اما سوال اینجا است که چه میزان از آزادی بیان مجاز است و نسبت آن با امنیت ملی و نظم عمومی چیست؟ مرز آزادی اظهار عقیده انسانها تا کجا گسترده شده و آیا افراد حق دارند با استناد به آزادی بیان صلح و امنیت جوامع را به خطر بیاندازند؟
امروزه در سراسر جهان افراد و گروههای جنگ طلب اعم از بنیادگرایان مذهبی، گروههای نژادپرست، سازمانهای جدایی طلب و... با استناد به آزادی و حتی حقوق بشر به تبلیغ تنفر مذهبی، قومی و نژادی دست میزنند و مخاطبان خود به جنگ و خونریزی تشویق میکنند. استدلال آنها بر این اساس استوار است که الزامات جامعه دموکراتیک به آنها اجازه میدهد تا بتوانند عقاید خود را آزادانه ابراز و تبلیغ نمایند. اما مسئله اینجا است که دموکراسی باید مکانیسمهایی را برای امنیت، صلح و دفاع از نظام دموکراتیک تنظیم نماید و تهدیدهای داخلی خود را پیش از فعلیت یافتن رفع نماید.
یکم - مسئله امنیت ملی در اسناد حقوق بشری:
هر چند بر اساس اسناد متعدد حقوق بشر حق آزادی بیان به رسمیت شناخته شده و بر آن تاکید رفته است اما همین اسناد دایره و گستره این حق را نااندازهای محدود کرده و به دولتها اجازه دادهاند بر اساس قوانین و مقتضیات داخلی قوانینی را در این چارچوب تنظیم نمایند.
ماده ۱۹ میثاق حقوق مدنی و سیاسی که در واقع از مکملهای بیانیه جهانی و منشور سازمان ملل متحد به شمار میروند مقرر میدارد:
«۱ – هیچ کس را نمیتوان به مناسبت عقایدش مورد مزاحمت و اخافه قرار داد. ۲- هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و اشاعه اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون توجه به سرحدات خواه شفاها و خواه به صورت نوشته یا چاپ یا به صورت هنری با به هر وسیله دیگر با انتخاب خود میباشد. ۳ – اعمال حقوق مذکور در بند ۲ این ماده مستلزم حقوق و مسئولیتهای خاص است و لذا ممکن است تابع محدودیتهای معینی بشود که در قانون تصریح شده و برای امور ذیل ضرورت داشته باشد:
الف- احترام حقوق یا حیثیت دیگران
ب- حفظ امنیت ملی یا نظم عمومی یا سلامت اخلاق عمومی»
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی...!
فرهاد باغبانی
هیچ معلوم نیست چه کسانی و چه دستانی در کار بودند که «یوسف عزیزی بنی طرف» را با وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی آن هم در چند سال پیش که مبلغ هنگفتی بود و با توجه به اقداماتی که بر علیه تمامیت ارضی ایران اعمال میکرد از ایران فراری داده وی را بر صندلی قرمز برنامه پرگار نشاندند.
چندی پیش بنی طرف در پاسخی به نقدهای نگارنده بر دیدگاهای ایشان و از روی عصبیت قومی و قبیلهای بدون در نظر گرفتن شرافت قلمی که مینویسد و وجدان کاری وادعای روشنفکری خطاب به نگارند با مظلوم نمایی در سایت وصفحه فیس بوک خود مینویسد: پس ازحمله چند روز پیش عناصر اطلاعاتی سایت «خوز بلاگ»، اینک حزب فاشیستی پان ایرانیست! مرا هدف قرارداده است. حزبی که عناصرش در اهواز با مدارای همین اطلاعاتیها، علناً فعالیت میکنند، درصورتی که جوانان فعال مدنی و فرهنگی عرب، زندانی میشوند و درمعرض اعدام قراردارند. من از آزادیخواهان همه ملیتها در ایران تقاضا دارم برای دفاع از برنامه مصاحبهام در «صفحه آخر» و در پاسخ به شانتاژ نژادپرستان، نظر خود را در صفحه فیسبوک «صفحه آخر» بنویسند و از حق، برابری و عدالت قومی در ایران دفاع کنند تا تلویزیون صدای آمریکا در برابر این فاشیستها عقب نشینی نکند. حال معنی «دموکراسی وحقوق بشر» از دیدگاه ناسیونالیستهای افراطی رافهمیدیم. آنان حتی اظهارنظر مرا به مدت ربع ساعت در این برنامه تحمل نکردند»
هفدهم دی ماه، روز آزادی زن ایرانی
تیرداد بنکدار
رضاشاه پهلوی قطعاً به لحاظ باورهای اخلاقی -به سان اکثریت مطلق ایرانیان آن روزگار- فردی سنت گرا بوده است، اما اینکه وی دارای این شجاعت قابل تحسین هم بود که علی رغم باورهای سنتی خود، اقدام به صدور فرمان کشف حجاب کند، ناشی از تمایلات و باورهای ترقیخواهانه وی در حوزۀ اجتماعی بود. این در مورد روشنفکران و نخبگان متجددی هم که به هر نحوی در این مورد، ایفای نقش کردند، صدق میکند.
متجددین یا نوگرایان، دیری بود که ضرورت کشف حجاب را برای بازگرداندن نیمی از باشندگان جامعه -یعنی زنان- به حوزۀ عمومی دریافته بودند و برایشان، این ضرورت امری محرز بود. رضاشاه نیز بر خلاف باورها و ارزشهای سنتی که خود شخصاً به آنها پایبند بود، به طرز شگفت انگیزی در این مورد هم -به سان بسیاری از موارد دیگر- بر نقش تحوّل ساز خود در تاریخ ایران آگاهی داشت و احتمالا به همین دلیل، پیشگام اقدامی شد که با باورهای خودش به عنوان یک مرد سنتی، در تضاد قرار میگرفت. چنان که نقل است که وی خود با گریه، حجاب از سر همسران و دختران خود برداشت و آنها را در انظار عمومی ظاهر کرد.
نگاهی به چالشهای فراروی پارسی دری در افغانستان
نجم کاویانی
زبانِ فارسیدری، امروز با چالشهایی [۱] جدی در افغانستان روبهرو است و آسیبهایی آن را تهدید میکند. اما با براندازی امارتِ اسلامی طالبان در ١٣٨٠خ/ ٢٠٠١م، خطر جدی که زبانِ فارسیدری را تهدید میکرد، تا حدی کنار زده شد و زبانِ فارسی در این سالهای پسین، بهرغم چالشهایی جدی، شاهد دگرگونیها و پیشرفتهای با
اهمیتی در مرزوبوم ما بوده است. در آغاز اشارههایی به این پیشرفتها میکنم و در پی آن، نگاهی به مهمترین چالشها و ناهنجاریهای فراروی زبانِ فارسیدری میاندازم.
به باور من پیشرفتهای زبانِ فارسیدری در این سالهای پسین عبارتاند از:
ناسیونالیسم قومی در قفقاز جنوبی و تاثیر آن بر امنیت منطقه
مرکز بین المللی صلح- منازعات و درگیریهای قومی در سراسر جهان یکی از فاکتورهای مهم به تهدید صلح و امنیت بین المللی و منطقهای بوده است. از حدود ۸۰۰ گروه قومی و اقلیت مهم در جهان ۲۸۵ گروه از دهه ۱۹۵۰ به بعد از نظر سیاسی فعال بودهاند. ۷۰ مورد از این گروهها، درگیر فعالیتها و سیاستهای خشونت آمیز و مسلحانه در سراسر جهان شدند. این گروههای مسلحانه سالیان متمادی به صورت سرسختانه در برابر استقرار صلح مقاومت کردند و از این تعداد فقط شش مورد به سطح مبارزه مدنی و غیر خوشنت آمیز روی آوردند (۱).
منطقه قفقاز به دلیل وجود حدود ۵۰ گروه قومی-فرقهای با تمایزهای فراوان و مذاهب مختلف از اهمیت زیادی برای بحث قومیتها برخوردار میباشد. اختلافات قومی یکی از دلایل اصلی بروز مناقشات و بحرانها در قفقاز پس از فروپاشی شوروی بود است. بسیاری از اندیشمندان معتقدند که قرن ۲۱ همانند قرن گذشته عرصه تعارضات و تنازعات قومی خواهد بود و احتمالا در آینده بحرانهای قومی و هویتی گسترش خواهد یافت و نظام بین الملل با منازعات و تحولات سیاسی-امنیتی بیشتری مواجه خواهد شد (۲).