- بیانیه سازمانهای برونمرز حزب پان ایرانیست به مناسبت سالروز سی ام تیرماه
- بیانیه انتخاباتی شماره ۲ سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
- بیانیهٔ انتخاباتی شماره 1 حزب پان ایرانیست؛ یک دیدگاه، یک عمل : با هم بیاندیشیم، با هم عمل کنیم
- در انتخابات نهمین دوره مجلس شورا شرکت نمی کنیم
- پیام تسلیت سازمان جوانان حزب پان ایرانیست به مناسبت زلزله استان بوشهر
دولت کانادا: تمام روابط تجاری خود را با ایران قطع میکند
دولت کانادا اعلام کرد تمام روابط تجاری خود با جمهوری اسلامی ایران را به دلیل تداوم برنامه هستهایش و همچنین به علت موارد نقض حقوق بشر در ایران قطع میکند.
جان بِرد وزیر خارجه کانادا روز چهارشنبه با اعلام این خبر گفت اتاوا بویژه از شکست آژانس بین المللی انرژی اتمی در قبولاندن ضرورت از سرگیری بازرسیها در مورد تحقیقات مشکوک هسته ای به ایران نگران است.
ارزش مبادلات تجاری دو کشور در سال گذشته میلادی حدود ۱۳۰ میلیون دلار بوده است.
کانادا سپتامبر سال گذشته (حدود ۸ ماه پیش) با توصیف ایران به عنوان «بزرگترین خطر برای امنیت جهانی»، روابط سیاسی خود با تهران را به حالت تعلیق در آورد.
سعید مرتضوی، درحاشیه دادگاه کهریزک: پشیمان نیستم، اغتشاشگر را هتل 5ستاره نمیبرند
از پایان دادگاه کهریزک نزدیک به دو هفته میگذرد و همه در انتظار اعلام رای قاضی هستند اما متهم ردیف نخست در کار گفتوگو با رسانههاست. او دادگاه را سیاسی میخواند و میگوید در صورتی که حکمی علیه او صادر شود تمکین نمیکند.
سعید مرتضوی علنا اعلام کرده از کرده خود پشیمان نیست: «کسی که در اغتشاش علیه نظام و حکومت اقدام میکند را در هتل پنج ستاره نمیبرند بلکه باید با او طوری برخورد شود که از کرده خود پشیمان شود.
ما بهعنوان دادستان به تکلیف خود عمل کردهایم و هیچ وقت نیز از کرده خود پشیمان نیستیم.» این در شرایطی است که او و «حیدریفر» در جلسات آخر دادگاه ابراز پشیمانی کرده و از خانوادههای قربانیان عذرخواهی کرده بودند. با این حال مدیرعامل فعلی سازمان تامین اجتماعی با رد تمامی اتهامات، اعلام کرده است هیچکسی در کهریزک به خاطر ضربوشتم فوت نشده است. به اعتقاد این قاضی تعلیقشده علت فوت قربانیان مربوط به ضربوشتمهای پیش از اعزام به بازداشتگاه یا قصور پزشکی بوده است.
تا جایی که او دیروز تاکید کرد «محسن روحالامینی» بر اثر ضربات باتوم پلیس مضروب شده است. آنطور که خبرگزاری فارس گزارش داده مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی در نشست خبریای که در این سازمان ترتیب داده درباره مرگ «امیر جوادیفر» گفت: «او زمانی که از کهریزک به تهران منتقل میشد دچار تشنج میشود و فوت میکند. هیچ دلیل و مدرکی وجود ندارد که وی مورد ضربوشتم قرار گرفته است. او در 18 تیر 88 با چند نفر از لباسشخصیها درگیر میشود، بعد از این زد و خورد جوادیفر را به بیمارستان فیروزگر منتقل میکنند. وقتی که دو پرونده بالینی بیمارستان فیروزگر و لاله را کنار پرونده پزشکیقانونی درباره فوت امید جوادیفر قرار میدهیم، مشخص میشود که در زندان صدمهای به وی وارد نشده است و مجروحیت جوادیفر مربوط به درگیریهای اغتشاشات سال 88 است.»
قاضی تعلیقشده درباره فوت «محسن روحالامینی» هم گفته است: «وقتی که آقای حیدریفر از محسن روحالامینی بازجویی میکند؛ در بازجوییها از روحالامینی پرسیده میشود که چرا به تذکرات پلیس توجه نکردهاید که وی گفته است پلیس به من تذکری نداده و با باتوم چند بار بر سر بنده کوباندهاند و این نشان میدهد که روحالامینی در صحنه درگیری مضروب شده است... در ادامه دادگاه همراهان روحالامینی گفتهاند بعد از اینکه در پارکینگ پلیس امنیت مورد ضربوشتم قرار گرفته تسلیم شده است و به بازجوییها جواب دادهاند پس قبل از کهریزک روحالامینی نیز مورد ضربوشتم واقع شده است.»
«مرتضوی» درخصوص فوت محمد کامرانی هم گفته است: «زمانی که کامرانی را از زندان کهریزک به اوین منتقل میکردند دچار گرمازدگی میشود و مورد درمان سرپایی در زندان قرار میگیرد و با توجه به اینکه هیچ مشکلی در ظاهر او نبوده است در مسیر قرنطینه قرار میگیرد. پس از قرنطینه، «کامرانی» دچار تب بالا میشود که وی را همراه با یک سرباز به بیمارستان لقمان منتقل میکنند.
براساس معاینات اولیه تب وی را 42درجه اعلام میکنند که در نهایت به دلیل نحوه غلط ارایه خدمات پزشکی و در اختیار قرارندادن امکاناتی مانند ICU به وی با مشکل مواجه میشود و به کما میرود. در زندان به هیچ یک از این سه نفر ضربهای که منجر به فوت شود وارد نشده است و در فوت کامرانی نیز قصور پزشکی بوده است.»
سیدجواد طباطبایی: تاريخ جمهوري باکو در دل تاريخ ايران جاي دارد/ ترکیه ناچار از جعل تاریخ است
فيلسوف سياسي و پژوهشگر تاريخ معاصر، تبريز را منشأ تكوين ايران جديد عنوان كرد و افرود: دوران آگاهي جديد در تاريخ معاصر از اين شهر آغاز شده است.
به گزارش هفته نامه طرح نو (تبریز) سيدجواد طباطبايي در نشست تخصصي «مكتب تبريز» كه در حاشيه سومين جشنواره كتاب سال تبريز برگزار شده بود با بيان اينكه ايران امروز، بخشي از ناحيه بسيار بزرگ جغرافيايي بوده كه به تدريج از همديگر جدا شدهاند افزود: ايران امروز در قلب و مركز اين ناحيه واقع شده است و به رغم فراز و نشيبهاي تاريخي هنوز استواري و استحكام خود را حفظ كرده است.
وي در ادامه بحث خود درخصوص گستره چتر ايران فرهنگي اضافه كرد: از حدود سه دهه قبل دريافتم كه آنچه از سوي شرقشناسان درخصوص ايران مطرح شده است و همواره از سوي آنان به عنوان يكي از ويژگيهاي ايران از آن ياد ميكنند اين نكته است كه ايران بهرغم پذيرش اسلام هرگز در متن عربيت محو نشد و كوشيد فرهنگ و زبان خود را در اين ورطه حفظ كرده و از آن پاسداري كند.
وي يادآور شد: بسياري از كشورهايي كه اسلام را پذيرفته بودند، در متن عربيت حل شدند و فرهنگ خود را نيز از دست دادند. اين باعث شد كه در حال حاضر از آنها بهعنوان بخشي از جهان عرب كه هم هويت زباني و هم هويت فرهنگي عربي دارند ياد شود.
سيدجواد طباطبايي ادامه: اما اين مسأله هرگز در مورد ايران اتفاق نيفتاد و ايران برخلاف بسياري از كشورهاي آن زمان كه اسلام را پذيرفته بودند زبان محلي خود را نه تنها از دست نداد و زبان عربي بهعنوان زبان علمي جهان اسلام، بر آن چيره نشد، بلكه توانست انسجام خود را حفظ كند و به عنوان يك زبان موفق در جهان اسلام ظاهر شود.
وي با اشاره به اينكه زبان فارسي واجد ويژگيهاي ارزندهاي بود كه توانسته بود به حيات معنوي و فرهنگي خود در زمان خود ادامه دهد افزود: ذكر اين نكته شايد قابل توجه باشد كه اگر زباني جز زبان فارسي در اين تقابل فرهنگي وجود ميداشت، در مقابل اين فرهنگ تمدني ديگر يا از ميان ميرفت و يا حيات آن دستخوش وضعيتي ميشد كه نميتوان به ادامه آن اميدوار بود.
دكتر سيدجواد طباطبايي با اشاره به نظريه «ويليام دانالد هادسن» مستشرق درخصوص ايران و واقعيت تاريخي آن خاطرنشان كرد: اين مستشرق درخصوص ويژگي فرهنگي ايران ميگويد كه ايران وراي مرزهاي جغرافيايي و تاريخي خود گسترانده شده است و بهعنوان جوامع ايراني مطرح است.
وي ادامه داد: آنها شايد به لحاظ ملتي ايراني نباشند، اما تفكر و فرهنگ ايراني در آن سيطره دارد كه از عثماني تا هند گسترده شده است.
سالروز شهادت علیرضا رییس، اولین شهید پان ایرانیسم
در نخستین یک شنبه آبان ماه 1316 خورشیدی ، در کلاس درس چهارم دبستان امیر معزی تهران چهار دانش آموز که در کلاس به ایران دوست بودن یکدیگر پی برده بودند ، گردهم آمده و با هم عهد بستند که همواره در راه ایران تلاش کنند . این چهار نفر عبارت بودند از : محسن پزشکپور ، محمدرضا عاملی تهرانی ، ابوالقاسم پورهاشمی و مهدی بهره مند. آنان در آن سال به دفتر مدرسه احضار شدند و از آنان توضیح خواسته شد . در سال پنجم دبستان ، برادران زهره و برادران جوان و هرمز دری و والی امیر ابراهیمی به جمع این نوجوانان ایران پرست می پیوندند .
در شهریور 1320 و به دنبال تجاوز شوم متفقین به ایران، این نوجوانان با همراهی گروهی دیگر ، حماسه ای بزرگ آفریدند . در روز 28 شهریور که تانک های شوروی به تهران وارد شده و در خیابان های تهران به حرکت درآمدند ، در سر کوچه معروف به آسیاب بادی واقع در محله پل چوبی فعلی ، گروهی 15 تا 20 نفره از این نوجوانان شامل محسن پزشکپور ، محمدرضا عاملی تهرانی ، ابوالقاسم پورهاشمی ، مهدی بهره مند ، هرمز دری ، برادران ضیایی ، برادران زهره و برادران جوان از دانش آموزان دبستان امیر معزی و تعدادی از نوجوانان آن محله از جمله پرویز صفیاری و فرید سیاح سپانلو ، با سنگ به تانک های متجاوز روسی حمله بردند
در ادامه گروهی از این نوجوانان به تشکیل انجمن های ادبی و دانش آموزی روی آوردند و در گروه های هم اندیشی که تشکیل می دادند با مطالعه تاریخ و فرهنگ ایران و بحث در مورد راه رسیدن به سعادت ایران و ایرانی، تلاش می کردند مشکلات موجود در سیاست ممکلت را شناسایی و در راه برطرف کردن آنها بکوشند. در این نشست ها و گفتگوها همچنین صحبت از این حقیقت بود که کشوری که امروزه ایران نامیده می شود در گذشته های نه چندان دور کشور بزرگی به شمار می رفته و دارای گستردگی و جمعیت افزونی تری بوده اما به مرور با دسیسه ها و حملات کشورها و دولت های استعماری بخشی از این خاک به تاراج رفته و شگفتا که آن بخش باقی مانده هر بار همان نام ایران برای خود نگهداشته است. آنان به این موضوع اندیشیدند که سرچشمه ضعف ها و ناتوانی های امروز ایران را باید در آن دوران جست و اگر در پی اصلاح امور مملکت و نیرومندی ایران باشیم باید همان یکپارچگی پیشین را به دست آوریم. این گروه هم اندیشان با نامهایی چون انجمن محصلین، باشگاه ایراندوست، گروه رستاخیز ملی نامیده می شد.
با ماندگار شدن نیروهای ارتش سرخ در ایران به بهانه های واهی و دستور استالین برای تشکیل فرقه ای برای جدا کردن آذربایجان از ایران و پدید آمدن فتنه پیشه وری این نوجوانان کوشش های زیرزمینی را برای مبارزه مردمی با اشرار فرقه دموکرات آغاز کردند.
این دوره از فعالیت های گروه که به دوره انجمن معروف است.اعضای انجمن با خارج شدن نیروهای انگلیسی از تهران و باقی ماندن برخی از تجهیزات نظامی آن ها در امیرآباد، در پی آن بر آمدند تا با استفاده از مواد منفجره باقی مانده ی متفقین برخی از عناصر وابسته به بیگانه و خائنین را تنبیه کنند.
در هشتم خردادماه 1325 علیرضا رئیس، یکی از هموندان شاخه نظامی این گروه ناسیونالیستی به هنگام ساختن بمب دستی و باز کردن سر نارنجک به علت انفجار مواد منفجره به شهادت رسید.
با شهادت علیرضا رئیس، این گروه ملی گرا از سوی دولت وقت شناسایی شده و برخی از اعضای آن برای مدتی دستگیر شدند.یک سال پس از شهادت علیرضا رئیس در پانزدهم شهریور 1326 هسته مرکزی این گروه میهن پرست با گردآمدن در کنار رود کرج میثاقی را با خون خود امضا کردند و برای نخستین بار در آن پیمان نامه که به «فرمان رئیس» معروف و توسط محسن پزشکپور نوشته شده بود از لفظ " پان ایرانیسم" برای نامیدن اندیشه های خود استفاده کردند.از این تاریخ به بعد "مکتب پان ایرانیسم" به رهبری محسن پزشکپور تشکیل گردید.در همین سال ها کتاب ایدئدولوژیک " ما چه می خواهیم؟ " از سوی محسن پزشکپور برای تبین خواست ها و آرمان ها مکتب پان ایرانیسم نوشته شد.در سال 1329 کتاب " بنیاد مکتب پان ایرانیسم " به قلم محسن پزشکپور، محمد رضا عاملی تهرانی و علینقی عالیخانی نگارش و چاپ گردید.
مکتب پان ایرانیسم اکنون بعد از هفت دهه پابرجا و زنده است و مسیر آرمانی خود را در راه تعالی ایران و ایرانیان را می پیماید.
متن تاریخی « فرمان رییس» را در ادامه می خوانید:
درسهایی از مقاومت ملت ایران در خرمشهر
میلاد دهقان
پس از انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ تا چند ماه اوضاع کشور آشفته بود و این آشفتگی باعث شد دشمنان این آب و خاک به تکاپو بیافتند. در خردادماه ۱۳۵۸ خلق عرب با ایجاد شورش و درگیری در خوزستان و بویژه خرمشهر در اندیشه تجزیه این بخش از ایران زمین بودند که با اقدامان کوبنده زنده یاد دریادار مدنی این شورش ناکام ماند. به دلیل تضعیف ارتش ایران پس اعدام ها و تصفیه ارتش، صدام حسین زمان را برای حمله به ایران و تجزیه خوزستان مهیا دید. صدام و همپیمانانش این را در نظر داشتند که در استان خوزستان تعداد زیادی عرب و عرب زبان وجود دارد و با توجه به قومیت آنها پتانسیل زیادی برای پیروزی کوتاه مدت و فتح سه روزه ایران دارد. به همین دلیل در ۳۱ شهریور۱۳۵۹ از چند محور عملیاتی به ایران حمله کرد. آنچه همه معادلات بعثی ها را بهم زد ایستادگی جانانه مردم خرمشهر بود که با دست خالی در برابر دشمن تا بنِ دندان مسلح و لشکرهای مکانیزه عراقی حماسه ای ۳۵ روزه آفریدند و سرانجام ۴ آبان ۱۳۵۹ خرمشهر اشغال شد. بسیاری از خرمشهری ها ا لحظه آخر در شهر ماندند و جسد بسیاری از آنان مانند سرور “سالمی” از پان ایرانیست های عرب خرمشهر هرگز پیدا نشد. بدین ترتیب همه فرماندهان عراقی از مقاومت بی مانند خوزستانی ها و بویژه اعراب در شگفت شدند!
پرسش اساسی این است که چه عاملی باعث شد که عرب های خوزستان در برابر دشمنانِ هم نژاد، هم زبان و هم فرهنگ ،هم مذهب خود بایستند و شهید شوند؟ چه عاملی باعث می شد که سرباز عرب شیعه ی عراقی به روی سرباز شیعه ایرانی گلوله شلیک کند؟ پاسخ را باید در واژه «ایران» جستجو کرد. ملیت رزمنده ی عرب خوزستانی، ایرانی بود. او با کسی که در برابرش ایستاده بود و قصد فتح ایران را داشت مشترکات قومی فراوان داشت. هر دو عرب زبان بودند، هر دو مذهب تشیع داشتند، لباس محلی هر دو چفیه و عگال و دِشداشِه بود ولی با همه این اشتراکات، یک تفاوت اساسی وجود داشت! رزمنده این سوی مرز ایرانی بود و سرباز آن سوی مرز عراقی! «ملیت ایرانی» آن عنصر والا و پر رنگی بود که مذهب و قومیت و زبان عربی در برابرش رنگ باخت.
عرب های ساکن خوزستان خود را ایرانی می دانستند و دلبسته این آب و خاک و جایگاه زندگی خود بودند و گر نه دلیلی برای مقاومت در برابر لشگر صدام وجود نداشت. آنان در راه این مقاومت، جان خود را که با ارزش ترین دارایی شان بود، فدا کردند! برخی این مهم را به عقاید مذهبی رزمندگان و دفاع از حکومت و نظام تقلیل میدهند که این افراد یا مغرض هستند یا ناآگاه!
در سقوط خرمشهر و آزاد سازی اش درس های بسیار نهفته است. مهمترین آن درسی بود که مردم ایران به دنیا نشان داند. اقوام ایرانی با گویش ها و خرده فرهنگ های گوناگون از جای جای ایران در قالب ملت یکپارچه و متحد ایران توانستند صدام را بامتحدان قدرتمند جهانی اش شکست دهند و مام میهن را از تکه پارچه شدن و تبدیل شدن به جولانگاه بیگانه نگاه دارند. ایرانیان ملیت خود را بالاتر از هر چیزی حتا جان خود می دانند و این را در ۸ سال دفاع مقدس نشان دادند.
عملیات بیتالمقدس در دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ آغاز شد و در چهار مرحله عملیات نهایتا در سوم خرداد ۱۳۶۱ به آزادسازی خرمشهر انجامید و بدین ترتیب ، پس از ۵۷۸ روز (۱۹ ماه) از فرزند به آغوش مادر درآمد. در این نبرد ۲۲ روزه ما ۶۰۰۰ شهید دادیم. چه دلیلی برای تقدیم این همه شهید و جانباز برای آزاد سازی یک شهر وجود داشت. مگر این خاک چه داشت که برایش باید این همه خون ریخته شود؟ آن را باید در مفهوم بسیار بزرگ و عمیق عشق به میهنی جستجو کرد که هر ذره اش با وجود ملت پیوند خورده است.
چون که وطن تا ابد زنده است * جان به رهش دادنم ارزنده است
ور نه خردمند نخواهد سپرد * جان به ره توده خاکی که مُرد
این سیر تاریخی و ناایستا همچنان ادامه دارد. هنوز چشم برخی دشمنان به دنبال بخش هایی از این سرزمین است. از گذشته تاکنون خون های زیادی برای نگهداری این سرزمین ریخته شده است. هنگامی که جانفشانی تکاوران نیروی دریایی ارتش را در خرمشهر می بینیم به ناگاه یاد دریادار غلامعلی بایندر و نیروهای زیر فرمانش می افتیم که چگونه در جنگ دوم جهانی و اشغال ایران در بامداد سوم شهریور ۱۳۲۰ در همان خرمشهر و آبادان در برابر کشتی های مسلح انگلیسی شجاعانه ایستاد تا خونش آبهای خلیج پارس را ارغوانی کرد. وقتی که داستان مقاومت مردان وزنان خرمشهر را می شنویم به یاد همه مقاومت های مردمی در برابر دشمن بیگانه می افتیم.
امروز که نوای شوم تفرقه و زمزمه های پان عربیسم در خوزستان شنیده می شود به جاست با صدای بلند نکاتی برای آن دسته از هم میهنانی که به این جماعت ضد ایرانی دلخوش کرده اند یادآوری شود:
برادر عرب خوزستانی من! هم نژادهای شما در دفاع مقدس، سینه های برادرانت را در خوزستان سوراخ سوراخ کردند فقط به این دلیل که ایرانی بودند! اینجا نه نژاد عربی و نه زبان عربی و نه دشدانه و چفیه هیچ کدام مانع تیراندازی دشمن نشد تنها اختلاف ملیت بود شما عرب شیعه ایرانی بودی و او عرب شیعه عراقی و این دو کشور با یکدیگر در جنگ… نژاد و لهجه و پوشش و مذهب و ملیتِ دشمن ایران برای من تفاوتی ندارد. خاک پای آنهایی هستم که بیش از یکماه ارتش صدام را در خرمشهر زمینگیر کردند تا کمک های مردمی برای مقابله با آن جانی تکریتی و سردار پوشالی قادسیه فراهم شود. به روان همه شهدای عرب ایرانی درود می فرستم که ایران برای انها از همه چیز حتا جان شیرینشان با ارزش تر بود. هر ایرانی در پاسداری از ایران زمین باید ادامه دهنده راه جانباختگان میهن در سده ها و هزاره های پیش از این باشد. یاد و خاطره ی همه شهدا و جانبازان عملیات بیت المقدس و سالروز آزادی خونین شهر گرامی باد.